به سال 1969-1348 این سیب طلایی نصیب فرشید متقالی شد و 16 سال بعد به سال 1985-1364 از آن مرتضی اسماعیلی سهی. هر دو برای کارهایشان و کتابهایشان در کانون.
بانو «آناپائولی» مدیر مهربان نمایشگاه کتاب مجموعه جوایز را هدیه میدهد، ورق میزنم کانون و میهنمان تنها کشوری است که دوبار این افتخار نصیبش شده است. برخود میبالم و قد میکشم و در غرفه کانون، کتابهای تازه را میبینم. امسال، کار راشین خیریه در گزیده کار نقاشان جهانی کودکان چاپ شده و این افتخار کمی نیست. ناشران و تصویرگران کانون را میشناسند، این مرغک بیش از 50 سال است که میخواند، چون ققنوس از میان خاکستر بر میخیزد و نغمه شادی و زیبایی سر میدهد. نمایشگاه بولونیا، سه چهار سالی عمرش از کانون درازتر است، اما چه غم، چه بیم که این مرغک همیشه جوان به راه زیبایی و شادی همیشه خوش خوانده است، برای بچهها. از دیوارها گذشته رویاروی دیدهها به دلها راه گشوده است. امسال بولونیا، میزبان انبوهی میهمان بود، در مساحتی افزون بر 20 هزار متر مربع، هزار و 300 ناشر از 75 کشور جهان در این رویداد خجسته جهانی شرکت کرده بودند. از همهجا آمده بودند و برخی هم برای نخستین بار بود که به بولونیا میآمدند و در این نمایش نور و رنگ شرکت میجستند، کشورهایی همچون، آلبانی، اکوادور، ایسلند، ساحل عاج، میانمار، پاکستان، پرو. نمایشگاه به باغی میماند از گلهای رنگی، سیاه و سفید و قرمز و زرد. در کنار هم در نسیم خوش بهاری ترانه زیبای هستی را سرداده بودند.
هر جا فرشتهای با کتاب عیان میشود، دیو جهل پنهان میشود و میگریزد.
وقتی که مدیر نمایشگاه دریافت که کانون در ایران نزدیک به هزار مرکز فرهنگی دارد، در شهر و روستاها و کودکان و نوجوانان، تنها کتاب نمیخوانند بلکه در همه هنرها آموزش میبینند همچون نقاشی و نمایش، به شگفتآمد، به او گفتم که در رم تنها یک کتابخانه برای کودکان وجود دارد اما در میهن ما، در هر گوشه و کناره در هر شهر و روستا، مرکزی هست برای کودکان و نوجوانان، دعوت مدیر فرزانه و کاردان کانون را به او رساندم و او با شوق پذیرفت که در سفر به ایران، سیاحتی هم همراه مرغک کانون به نزدیک و دور، شهر و روستای میهن ما داشته باشد. بیشک، بسیاری از هنرمندان معاصر، کارگردانان فیلمهای جهانی، نقاشان برجسته، آهنگسازان، هنرپیشگان، نویسندگان و مترجمان شهره ما از چشمه پاک کانون جرعهای نوشیدهاند و در جهان درخشیدهاند.
بیش از 50 سال پیش، در مدرسهای کوچک و منطقهای محروم در جنوب شهر تهران، بذر بزرگ بر زمین دل نهاده شد و اکنون این بذر در گذر زمان بر کشیده... طوفانها، این نهال را از پا نیفکنده و اکنون درختی استوار شده است که شاخههایش در آسمان هنر رو به سوی همه سوی جهان سایه گسترده است. چه خرسندم که به بهانه 50 سال خوانش مرغک کانون، کتابها و فیلمهای گذشته کانون بار دیگر به نمایش و تماشا گذاشته شد.
مرغک کانون پیام مهر سر میدهد، همیشه، همهجا، مرزها را درمینوردد. چه بیم که انسانها رنگ پوستشان سفید و سیاه، سرخ و زرد است، در زیر پوست همه در رگهایمان رودی سرخ میگردد و میچرخد. مرغک کانون، امسال در بولونیا خواند و خوشخواند و جهان دریافت ما نیز مردمی هستیم، حرفی داریم برای گفتن، راهی داریم برای رفتن، رفتن در راه زیبایی بیمرز، زیبایی بیزمان و بیمکان.
منتشر شده در روزنامه ایران – 27 فروردین 1396