از کودکی آرزو داشتم برای کانون فیلم بسازم

مریم خلیل‌زاده، کارشناس ارشد انیمیشن و از کارگردان‌های جوان کشور است؛ خالق انیمیشن «مثل یک پروانه روی قلب» که تا امروز در ساخت دو فیلم با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همکاری کرده است. در این گفت‌وگو از چگونگی آشنایی‌اش با کانون، علاقه‌مندی‌اش به انیمیشن و چگونگی ساخت فیلم‌هایش می‌گوید.

مریم خلیل‌زاده، از کجا کارش را شروع کرده؟
- در دانشگاه هنر کارشناسی ارشد انیمیشن و کارشناسی گرافیک خوانده‌ام. سال‌ها است انیمیشن، تصویرسازی و گرافیک کار می‌کنم، اما بیش‌تر کارهای این چند سال اخیرم در زمینه‌ی انیمیشن بوده است. کارگردانی فیلم‌های انیمیشن «چیزی مثل» (1386 مرکز فرهنگی‌هنری صبا)، «عکس» (1387 مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی)، «زنی زیر یخ‌ها آواز می‌خواند» (1390 مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی)، «کبوتر سفید کنار آینه» (1390 کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان) و «مثل یک پروانه روی یک قلب» (1395 کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان) از تجربه‌های کاری من است.
من بیش‌تر عمرم فیلم، انیمیشن و تصویر دیده‌ام و از تمامی آن‌ها آموخته‌ام. چه فیلم خوب ببینیم و چه فیلم بد، حتما چیزی یاد می‌گیریم. در دوران دانشجویی، زمانی که هنوز اینترنت این‌قدر فراگیر نشده بود، من بیش‌ترین تاثیر بصری خود را از میان کتاب‌های کتاب‌خانه‌ی دانشگاه هنر می‌گرفتم. دیدن تصویر برای کسی که کار هنری می‌کند اهمیت بسیاری دارد، با‌این‌حال در انیمیشن شاید بیش‌تر از هر کسی از فیلم‌ها و سبک زندگی استاد انیمیشن ژاپن، ‌هایائو میازاکی، آموخته‌ام. 
 
با توجه به این‌که شما در حوزه‌های دیگری مانند کتاب کودک هم فعالیت داشته‌اید، چه‌طور شد که به ساخت انیمیشن روی آوردید و در این حوزه چه چیزی بیش از همه برایتان اهمیت دارد؟
- من در رشته‌های دیگری مانند گرافیک، تصویرسازی و غیره کار کرده‌ام؛ اما در این رشته‌ها اغلب کارها سفارشی هستند. آن چیزی که انیمیشن را برای من منحصربه‌فرد کرده، شخصی بودن آن است. در ساخت انیمیشن از ایده و طرح تا انتهای کار مختص خودم است. من انیمیشن را مانند یک تابلوی نقاشی می‌بینم که تمام کارهای آن از لایه‌های زیرین تا پرداخت آخر را خودم انجام می‌دهم. شاید این نگاه درستی نباشد، چون انیمیشن اغلب یک کار گروهی است و به دلیل حجم بالای کار و وجود تخصص‌های مختلف، بهتر است تا گروهی کار شود، اما من این‌طور کار می‌کنم.
 
اتفاقا شما در این آثار، علاوه بر کارگردانی، مسوولیت‌های مختلفی چون نویسندگی و طراحی لی‌اوت را هم بر عهده داشته‌اید. این موضوع به خاطر حساسیت شما روی کیفیت کار است یا دلایل دیگری دارد؟
- بله، همان‌طور که گفتم بیش‌تر کارهای یک انیمیشن را خودم انجام می‌دهم. شاید به خاطر علاقه‌ی شخصی و درگیرشدن در حس اثر و سبک شخصی‌ام باشد که این‌طور کار را پیش می‌برم. بااین‌حال در مواردی که تخصصی در آن ندارم، مانند تدوین، صدا و موسیقی، از همکاری دوستان استفاده می‌کنم. 
 
«مثل یک پروانه روی قلب» چه‌طور به دنیا آمد؟ ایده‌ی کار از کجا به ذهن‌تان رسید و مراحل پیش‌تولید و ساخت آن چگونه پیش رفت؟
- من دفتری به نام دفتر ایده‌ها دارم که در طول زندگی روزمره، اگر ایده‌ای به ذهنم رسید، یا مطلب جالبی در خبری یا کتابی خواندم یا در فیلمی دیدم ، در آن یادداشت می‌کنم. هر بار که تصمیم می‌گیرم فیلم جدیدی شروع کنم به سراغ این دفتر می‌روم. ایده‌ی این فیلم را هم حتما گوشه‌ای از این دفتر نوشته بودم و بر اساس حال ‌و روز و موقعیتم انتخابش کردم، به آن بال‌وپر دادم و داستانم را از آن شروع کردم.
اما در مورد تولید کار؛ من طرح اولیه‌ی آن را به امور سینمایی کانون ارایه دادم و بعد از بررسی و تصویب، کارم را شروع کردم. بعد از نوشتن فیلم‌نامه، استوری‌بورد و استوری‌بورد ریل طراحی می‌شود و زمان‌بندی کار شکل می‌گیرد. مرحله‌ی بعدی طراحی شخصیت‌ها، طراحی لی‌اوت و فضا است. سپس انیمیت شروع و در مرحله‌ی بعدی کار رنگ‌آمیزی‌، کامپوزیت و تدوین انجام می‌شود. در انتها کار به دست آهنگ‌ساز و صداگذار داده می‌شود تا بعد از ساخت صدا و موسیقی و ضبط آن، فیلم برای نمایش آماده شود.
این اثر هم همین روال را طی کرد تا رسید به چیزی که می‌بینید.

«مثل یک پروانه روی قلب» چندمین کار انیمیشن شما است؟ کمی درباره‌اش توضیح بدهید، خصوصا که این‌روزها در چندین جشنواره‌ی مهم حضور داشته.
- این انیمیشن پنجمین فیلم و از نظر فرم، محتوا و تکنیک در ادامه‌ی کارهای قبلی من است. این فیلم با تکنیک دوبعدی با نقاشی‌های زمینه‌ی آبرنگی کار شده و داستان شاعرانه‌ای است که با نگاهی به افسانه‌ها و داستان‌های پریان در مرز میان رویا و واقعیت است. قصه در یک دهکده‌ی متروک کنار ریل راه‌آهنی اتفاق می‌افتد که در آن‌جا هیچ‌وقت کسی از قطار پیاده نمی‌شود. دختری که دکه‌ی گل‌فروشی‌اش چسبیده به ریل راه‌آهن است و گل‌هایش را به مسافرهای در حال عبور در قطار می‌فروشد یا تپه‌ای که گل‌خانه‌ی مرد، بالای آن قرار دارد و آن‌قدر به آسمان نزدیک است که همیشه پر از ابر است. محتوای این داستان شبیه شعر و فرم و تصویری که برای آن انتخاب شده بسیار رویایی و شاعرانه است.
مانند فیلم قبلی من، موسیقی در این فیلم هم اهمیت زیادی دارد. برای بیان داستان فیلم نیاز به یک موسیقی کاملا حسی و شاعرانه داشتیم که فکر می‌کنم آهنگ‌ساز کار، آقای پژمان خیلی، توانسته با برقراری ارتباط و دریافت حس اثر بسیار خوب عمل کند.

برخلاف بسیاری از جریان‌های امروزی، شما از طراحی دوبعدی، قصه و موسیقی ساده و دلنشین در آثارتان استفاده می‌کنید. دلیل این انتخاب‌ها چیست؟
- با این‌که این‌روزها تکنیک‌های کامپیوتری و سه‌بعدی در انیمیشن بسیار مورد استفاده قرار می‌گیرد، اما هنوز هم در بسیاری از کارهای هنری جشنواره‌ای از این روش‌ها استفاده می‌شود. در مورد کار من این یک سبک مورد علاقه‌ی من است و بر اساس روحیات و علاقه‌مندی‌هایی که دارم به این سمت کشیده می‌شوم. گاهی یک هنرمند خودش تصمیم نمی‌گیرد که چه‌طور کار کند، داستان و فضا و شرایط روحی او را به سمتی می‌کشاند و اثر خلق می‌شود. 
 
«مثل یک پروانه روی قلب» تا به امروز چه جوایزی کسب کرده و آیا در آینده هم در جشنواره‌ای شرکت خواهد کرد؟
- این فیلم در جشنواره‌ی فیلم کوتاه امسال جایزه‌ی بهترین انیمیشن را گرفت و در جشن خانه‌ی سینما هم کاندید بهترین گرافیک و فضاسازی شد. در موارد دیگر، منتظر بازخورد جشنواره‌های خارجی هستم که به همت امور بین‌الملل کانون فیلم برای آن‌ها فرستاده می‌شود. 
 
به‌عنوان یکی از هنرمندان موفق در این عرصه فکر می‌کنید که انیمیشن‌ها باید چه ویژگی‌هایی داشته باشند تا بتوانند قلب کودکان را تسخیر کنند؟
- مهم‌ترین چیزی که قلب یک کودک را تسخیر می‌کند و بر روح و روان او در زندگی تاثیر می‌گذارد درگیر کردن و برانگیختن احساساتش است. وقتی کودک فیلمی می‌بیند یا کتابی می‌خواند باید آن را با تمام وجود حس کند و کار آن‌قدر بر روی احساس او اثر بگذارد که حتی اگر فیلم‌ساز یا نویسنده قصد آموزش و یا انتقال پیامی دارند، کودک ناخودآگاه آن را بپذیرد و یاد بگیرد.
یکی از دیگر چیزهایی که ما با تصویرسازی یا فیلم به کودک می‌آموزیم تقویت حس زیبایی‌شناسی و دید او به زیبایی‌های زندگی است. کودک تصویرهای زیبا را دوست دارد و به میزانی که فیلم یا تصویر ما زیبا باشد، او یاد می‌گیرد که زیبا ببیند. برای همین یکی از مهم‌ترین عواملی که من در فیلم‌هایم به آن اهمیت می‌دهم زیبایی بصری است. 
 
شما تاثیر جشنواره‌ی بین‌المللی پویانمایی تهران و بازار ملی آن را بر جریان انیمیشن در کشور چه‌طور ارزیابی می‌کنید؟
- جشنواره‌ی پویانمایی از بهترین و مهم‌ترین جشنواره‌های انیمیشن در ایران است و مهم‌ترین اثر آن این است که تمام تولیدات دو سال انیمیشن ایران باهم دیده می‌شوند. با برگزاری نشست‌ها و نقدهایی که بر فیلم‌ها می‌شود، نقاط قوت و ضعف آن‌ها معلوم می‌گردد و فیلم‌ساز می‌تواند در فیلم‌های آینده خود از آن‌ها استفاده کند. 
 
فکر می‌کنید برای رشد و شکوفایی پویانمایی در ایران و ایجاد امکان رقابت در عرصه‌های بین‌المللی به چه زیرساخت‌هایی نیاز است؟ این زیرساخت‌ها تا چه حدی ایجاد شده‌اند؟
- یکی از زیرساخت‌ها برگزاری همین جشنواره‌ی پویانمایی تهران است که تاثیر بسیاری در دیده‌شدن فیلم‌ها و ایجاد رقابت بین آن‌ها دارد. در بخش بین‌الملل با وجود داوران معتبر خارجی و فیلم‌های متعدد از کشورهای مختلف، انیمیشن ایران دیده می‌شود. مساله‌ی دیگر توجه بیش‌تر تهیه‌کنندگان به نمایش و شرکت فیلم‌های ساخته‌شده در جشنواره‌های خارجی است؛ چراکه اغلب فیلم‌سازان اجازه‌ی نمایش فیلم خود را در جشنواره‌های خارجی ندارند و این کار برعهده‌ی تهیه‌کننده‌ی اثر است. هر میزان که این فیلم‌ها در جشنواره‌های خارجی بیش‌تر دیده شوند باعث رشد انیمیشن ایران می‌شوند. من فکر می‌کنم که امور بین‌الملل کانون در این زمینه موفق عمل کرده است.

خود شما چه‌طور با کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان آشنا شده‌اید و سابقه‌ی همکاری‌تان با آن به چه زمانی برمی‌گردد؟
- کانون پرورش فکری از کودکی یکی از مکان‌های مورد علاقه‌ی من بود، چون در آن زمان به دلیل امکانات محدود فرهنگی، کانون از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین مکان‌ها برای کودکان بود. من بهترین کتاب‌ها و فیلم‌های دوران کودکی خود را در کانون و کتاب‌خانه‌‌هایش پیدا می‌کردم. کانون تاثیر فرهنگی بسیاری برای نسل ما داشت و من هرماه منتظر رسیدن کتابی جدید از کانون بودم. بنابراین یکی از آرزوهای من در دوران کودکی و بعدتر، تولید کتاب یا فیلم برای کانون بود که خوشبختانه با ساخت دو فیلم اخیرم به این آرزو رسیده‌ام و امیدوارم این همکاری در آینده ادامه پیدا کند. 
 
برای آینده چه پروژه‌هایی در دست دارید؟
- درحال ‌حاضر مشغول تولید انیمیشن جدیدم با عنوان «او رویا می‌بافد تا آبی دریا» برای مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی هستم. 
  گفت‌وگو‌ از علی امینی