باید بچه‌ها در خواندن، زندگی کنند

محمدعلی شامانی با حضور در غرفه‌ی کانون در بیست و هشتمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، چرخی میان کتاب‌ها زد تا از نزدیک در جریان نحوه‌ی مواجهه و بازخوردهای محصولات فرهنگی کانون در میان خانواده‌ها قرار گیرد.<BR> به همین بهانه گپی با معاون جدید فرهنگی کانون زده‌ایم، که در ادامه می‌خوانید.

شما در معاونت فرهنگی کانون پرورش فکری، برای ترویج کتاب و کتاب‌خوانی در میان بچه‌ها، به‌ویژه سنین پایین‌تر، چه برنامه‌هایی دارید؟

- باید زندگی کرد و خواند و خواند و زندگی کرد. باید تلاش کنیم بچه‌ها در جریان خواندن در کانون زندگی کنند و در جریان زندگی، خواندن را تجربه کنند. به همین خاطر از همکاران عزیزم (بهترین مربیانی که بلدند با بچه‌ها چگونه حرف بزنند و آن‌ها را تشویق به کتاب‌خوانی کنند) دوباره فراخوان کردیم که بیایند برای بچه‌ها از کتاب بگویند، قصه بگویند و از همه مهم‌تر با کتاب، رسم آموختن را تجدید کنند. فکر می‌کنم سال جدید سال خوبی خواهد بود از این حیث که حواس‌مان هست کتاب‌هایی را که کمی قدیمی شده‌اند، نوسازی کنیم و کتاب‌های تازه‌تری در اختیار بچه‌ها قرار دهیم، تنوع علایق و سلایق‌شان را در نظر بگیریم و از همه مهم‌تر فرصت کتاب‌خوانی و امانت گرفتن کتاب را بیشتر کنیم.

بچه‌ها باید بتوانند در کتاب‌خانه‌های ما کتاب را لمس کنند، با آن آشتی کنند و بعد از این که آشتی کردند قرار ملاقات بگذارند و این قرار ملاقات را پیوسته کنند. با خودمان قرار گذاشتیم تا کاری کنیم که بچه‌های کم‌تر کتاب‌خوان ما جدی‌تر بخوانند، خواننده‌های اتفاقی ما خواننده‌های دایمی شوند. البته این یک پروسه‌ی جدی و نفس‌گیر است و امیدواریم بتوانیم این کار را بکنیم.

در شیوه‌های آموزشی و پژوهشی کانون تحولی در راه هست؟ چه‌طور می‌خواهید بچه‌ها را به مطالعه تشویق کنید؟

- فکر می‌کنم نقطه‌ی عزیمت ما خود مربیان هستند، اگر نگاه مربی متحول شود این تغییر را به مخاطبش تسری می‌دهد و فضای او را متحول می‌کند. برای این، اول باید احوال مربی خوب شود، تغییر نگرش در او اتفاق بیفتد، ما تلاش می‌کنیم این تغییر نگرش در مربی اتفاق بیفتد و البته لازمه‌اش این است که به او نشاط و امید بدهیم تا به سازمان و حمایت‌های سازمانش اعتماد کند.

مربی باید بداند که خوب می‌بینیمش و از همه مهم‌تر این که کارش مهم‌ترین کار عالم است. این را تاکید می‌کنم، مربی باید بداند کارش چه‌قدر مهم است. ما تلاش می‌کنیم این را دوباره به همکارانان‌مان منعکس کنیم و به آن‌ها بگوییم چه کار بزرگی انجام می‌دهند. امیدوارم اتفاق‌های خوبی در راه باشد.

پس برای رشد مربی و ارتقای آن‌ها برنامه‌ای دارید؛ همین مربی‌هایی که قرار است ایده‌های شما را در سراسر کشور پیاده کنند.

- فکر می‌کنم همه‌ی مربی‌های ما بسیار توانا، خوب، دوست‌داشتنی و باسوادند. باید فرصتی ایجاد کنیم تا این اندوخته‌ها، تجارب علمی و فهم زیسته‌ای که مربی‌های ما دارند تبدیل به علم شود. باید اجازه دهیم مربی‌های ما این را به دیگران آموزش دهند. فکر می‌کنم فرصت‌های مطالعاتی توام با فرصت آموزش به دیگران مجالی است که باید به مربیان داده شود. برای همین فکر کردم که ان‌شاالله مربی‌های ما در مقام مربی به کودکان، معلمان و مربیان دیگر آموزش بدهند. این خودبه‌خود فرصتی می‌شود برای شکوفایی آدم‌ها و این که بتوانیم با حرف‌ها و نگاه آن‌ها آشنا شویم.

کانون در بحث تمرکززدایی و گسترش نمایشگاه‌های کتاب به شهرستان‌ها چه کار می‌تواند بکند؟ چه‌طور می‌توانیم کتاب را پیش مردم ببریم؟

- شاید بهترین فرصت ما کتاب‌خانه‌های کانون و مربیانش باشد. آن‌هایی که قادرند در تک‌تک مدرسه‌های ما و حتی در خیابان به مردم کتاب معرفی کنند. ما از این فرصت در مدارس و حتی در میادین شهر استفاده خواهیم کرد. کار دیگر ما تریلی سیار است. یکی از کارهای این تریلی سیار نمایشی معرفی و توصیه‌ی کتاب‌های خوب است. ما می‌توانیم هر کتاب‌خانه و هر مرکز را به یک نمایشگاه کوچک تبدیل کنیم با بهترین مربیانی که می‌توانند تک‌تک کتاب‌ها را با دقت به بچه‌ها معرفی کنند. شاید این یک فرصت متفاوت باشد،‌ تجربه‌ی نمایشگاهی در کانون، بردنش به مدرسه و آوردن آن از مدرسه به داخل خانه‌ها. ان‌شاالله این چرخه را ایجاد می‌کنیم و این اتفاق بیفتد.

استفاده از مربی به جای فروشندگان یک تجربه‌ی جدید در نمایشگاه کتاب امسال بود. شما برای این کار مدرس آن‌ها بودید، به آن‌ها چه گفتید؟

- البته بیشتر من از آن‌ها یاد گرفتم ولی واقعیت این است که به دوستان گفتم یادمان باشد نمی‌خواهیم کتاب بفروشیم، می‌خواهیم آدم‌ها را با کتاب آشتی بدهیم. ما می‌خواهیم آدم‌ها دوباره به ما، تیم ما، مربیان ما اعتماد کنند. مربیان ما فرهیخته، باسواد و خبره‌ی این کارند. به آن‌ها گفتم کتاب را خوب توضیح بدهید، با بچه‌ها وارد گفت‌وگو شوید. لذت گفت‌وگو با یک مربی همیشه در خاطر می‌ماند. خانواده‌ها را راهنمایی کنید تا بدانند با کارشناسان و مختصصان این حوزه حرف می‌زنند نه فروشنده‌ای که فقط می‌خواهد جنسش را بفروشد. الحمدالله نمایشگاه نشان داد که این کار ما برد بسیار بهتری داشت. استقبال خانواده‌ها خیلی خوب بود چون اطمینان پیدا کردند با تیمی حرفه‌ای و متخصص طرف‌اند. یادمان باشد بهترین کار این است که اعتماد مردم را جلب کنیم. لازمه‌ی این اعتماد این است که از داشته‌هامان خوب استفاده کنیم و در خدمت مردم باشیم. آن‌وقت خرید خودبه‌خود اتفاق می‌افتد.

کتاب خوب در روند علاقه‌مندسازی بچه‌ها به مطالعه تاثیر دارد. شما از منظر نویسنده‌ای که کتاب‌های زیادی در این حوزه نوشته‌اید وضعیت کتاب کودک‌ونوجوان را چه‌طور بررسی می‌کنید؟ کتاب‌های ما می‌توانند بچه‌ها را به مطالعه تشویق کنند؟

- شاید این مهم‌ترین چالش ما است. ما شهامت نداریم، معمولا گناه را گردن مخاطبان می‌اندازیم که کتاب‌های ما را نمی‌خوانند. هیچ‌وقت از خودمان نمی‌پرسیم که آیا کتاب ما خواندنی است. فکر می‌کنم ما جایی متوقف شدیم و دچار فقر کتاب‌های مناسب برای کودکانیم. چون این را نداریم کودکان را مقصر قلمداد می‌کنیم. من بارها این حرف را گفته‌ام و دوستان نویسنده‌ی من بابت آن از من دل‌خورند. به آن‌ها گفته‌ام ما بدجوری از روی دست هم می‌نویسیم و کار خلاقانه‌ای نداریم، بعد می‌گوییم بچه‌ها نمی‌خوانند. چه را باید بخوانند وقتی جذابیتی نیست؟

امیدوارم این اعتراض بچه‌ها برای ما تلنگری جدی باشد و ما را به خود بیاورد که بهتر بنویسیم، متفاوت بنویسیم و از همه مهم‌تر نگاه دقیقی به مخاطب بکنیم و حواس‌مان به مخاطب باشد. ما هنوز بعضی از سیاه‌مشق‌های‌مان را تکرار می‌کنیم، طبیعی است که بچه‌ها آن‌ها را نخوانند. زمانه عوض شده است و بچه‌ها به متون بهتر از این دست‌رسی دارند، ولی در رسانه‌های دیگر. اگر نتوانیم خودمان را به متون بهتر برسانیم یقینا با کتاب قهر می‌کنند و ما در قهر کردن بچه‌ها با کتاب مقصریم. البته الان هم باز ما مقصریم، هم ما و هم برنامه‌ی درسی آموزش‌وپرورش چون هرگز لذت کتاب‌خوانی را به بچه‌ها نمی‌چشاند.

از کجا می‌دانید بچه‌ها چه کتاب‌هایی را دوست دارند؟

- بچه‌ها داورهای خیلی خوبی‌اند، مخاطب‌های ما فهیم‌اند. بچه‌ها خوب انتخاب می‌کنند، خوب نقد می‌کنند. انتخاب‌ها و اقبال‌شان با ما حرف می‌زند. حتی وقتی با آن زندگی می‌کنند و ازش می‌نویسند به ما می‌گوید که چه کتابی را دوست دارند. فقط کافی است نگاه کنیم که بچه‌ها کدام سمت می‌روند، خودشان سمت را به ما نشان می‌دهند.

کانون چه‌طور می‌فهمد اعضایش چه کتاب‌هایی را دوست دارند؟

- جلسات نقدی که ما با بچه‌ها داریم یکی از قشنگ‌ترین جلسات است. باور کنیم مخاطب فهیم است. مثل یک نقاد حرفه‌ای نقد می‌کنند و حرف می‌زنند. کاش نویسنده‌ها شهامت داشتند و برنامه‌ای تنظیم می‌کردند که با مخاطبان‌شان مواجه شوند. بفهمند که بچه‌ها چه‌قدر دقیق آن‌ها را نقد می‌کنند. اگر بخواهیم کاری کنیم که مخاطب پیدا کند باید فرصت‌هایی پیدا کنیم که اثر را قبل از چاپ با مخاطب درمیان بگذاریم. همین‌جا می‌گویم آمادگی دارم کمک کنم به همه‌ی نویسندگان که گروه بچه‌های ما پیش از چاپ کارشان را بخوانند و به آن‌ها بازخورد بدهند. ما گروه‌های مناسبی داریم، بچه‌هایی که واقعا انواع ‌و اقسام کتاب‌ها را تجربه کردند و سواد خوبی برای نقد کتاب دارند. امیدوارم دوستان نویسنده استقبال کنند.

کانون در این زمینه کار پژوهشی انجام نمی‌دهد؟

- به طور طبیعی تغییراتی اتفاق افتاده است، ولی ما تصویر روشنی از تغییرات حوزه‌ی کودکی نداریم و کودکی جدید را نمی‌شناسیم. باید با مفهوم کودکی جدید و مسایلی که بچه‌ها در این دوره دارند آشنا شویم. امیدوارم با آمدن دکتر علیرضا کرمانی (به مدیریت آموزش و پژوهش کانون) بتوانیم پژوهش‌هایی از این جنس داشته باشیم تا بتوانیم برنامه‌ریزان فرهنگی را هم به مسیر درست برگردانیم.


گفت‌وگو از:  علی‌اکبر امینی