البته وقتی میگوییم کار فرهنگی، فعالیتهای هنری و ادبی هم زیرمجموعهی فرهنگ تلقی میشود. وقتی میگوییم اساس کانون بر مبنای فرهنگ تنظیم شده، اقتضا میکند که نگاهی تحلیلی به فرهنگ داشته باشیم و فرهنگ را از نظر تعریف، ویژگیها، فرصتها و تهدیدها بهتر بشناسیم تا بتوانیم کار اصلی خودمان را که کار فرهنگی است، با مراقبت، هدایت و عمق بیشتری مدیریت کنیم. پس من بحث فشردهای در مورد فرهنگ تقدیمتان میکنم، چون بنمایهی کار و هویت کانون فرهنگ و فعالیت فرهنگی است.
تعریف فرهنگ
اولین نکته در مورد فرهنگ، تعریف فرهنگ است. تعاریف مختلفی برای فرهنگ مطرح شده است؛ بعضیها تعریف فرهنگ را بیشتر مبتنی کردهاند بر دانایی، دانشها و دانستنیها. اینها فرهنگ را متاثر از دانستنیها میدانند. بعضیها فرهنگ را متاثر از باورها و اعتقادات میدانند. بعضیها فرهنگ را با هنر گره میزنند و آن را مایهی اصلی فرهنگ میدانند. بعضیها آداب و رسوم را فرهنگ میدانند. من میخواهم در یک تعریف جامع همهی اینها در کنار هم قرار بدهم. در تعریف فرهنگ میشود اینطور گفت که فرهنگ مجموعهای است از دانستنیها، اعتقادات، باورها، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات، آداب، رسوم و هرگونه توانایی و رفتار اجتماعی. با این تعریف میبینیم که فرهنگ میراث اجتماعی انسان است. در فرهنگ، انسان مطرح است و معمولا سایر موجودات در مورد فرهنگ موضوعیتی ندارند. اگر ما امروز معتقدیم کار فرهنگی میکنیم، یعنی داریم کار با انسانها را دنبال میکنیم. بر این اساس، فرهنگ چهار ویژگی دارد که در ادامه ذکر میکنم.
ویژگیهای فرهنگ
ویژگی اول فرهنگ، تفکر و قدرت یادگیری است. همانطور که در تعریف گفتیم دانستنیها، تفکر و قدرت یادگیری از ویژگیهای فرهنگ است. به تعبیری دانایی که از طریق مطالعه و خواندن حاصل میشود یکی از پایههای اساسی فرهنگ است. همهی اینها را بعد از این تعریفها میتوانیم بهتدریج با وضعیت خودمان در کانون تطبیق بدهیم که ما چهقدر داریم کار فرهنگی میکنیم و در چه جهتی هستیم. من فعلا با تعاریف کلی مطالب را منتقل میکنم، اما شما میتوانید کاملا اینها را تطبیق بدهید.
دومین ویژگیای که میتوانیم برای فرهنگ تعریف کنیم تکلم و مهارت بیان است. معمولا زبان یکی از ارکان اصلی فرهنگ است. میبینیم که خیلی از تمدنها برای انتقال فرهنگ زبان خودشان را منتقل میکنند. امروز یکی از دغدغههای مقام معظم رهبری در مورد آموزش زبان انگلیسی در ایران همین مسالهی فرهنگ است. من چند نوبت در جلسههای حضوری خدمت ایشان بودهام و از نزدیک دغدغهشان را دیدهام که نگران آموزش زبان انگلیسیاند. نه نگران تکنیک زبانآموزی، نگران انتقال فرهنگ و سبک زندگی غرباند. توصیهی ایشان به ماهایی که دستاندرکار مسایل آموزشی زبان هستیم این است که به داد زبان برسید. یکی از سیاستهای امروز ما در کانون این است که بتوانیم از توانمندیای که در کانون زبان ایران داریم یک جریان فرهنگی زبانآموزی در کشور را هدایت و ساماندهی کنیم.
ویژگی سوم فرهنگ توانمندیهای علمی، هنری فنآوری و سایر مهارتهایی است که انسانها معمولا دارند. اینها هم آغشته به فرهنگ است. هنر، ادبیات، علم، فنآوری و سایر مهارتها از ارکان اصلی شکلگیری فرهنگ در انسانها و جوامع انسانی است.
چهارمین ویژگی فرهنگ، اجتماعی بودن، زندگی گروهی، روابط اجتماعی، مهارت زندگی و سبک زندگی اجتماعی است. این هم یکی از ارکان فرهنگ است که معمولا میتواند شاکلهی روابط اجتماعی انسان را شکل بدهد. بهتعبیری تمام این چهار ویژگی را که یکجا نگاه کنیم میتوانیم فرهنگ را در دو کلمه خلاصه کنیم: فرهنگ تلفیقی است از دانایی و توانایی. باز میتوانیم این نتیجه را بگیریم که فرهنگ هویت انسان است و این مختص انسانها است و در مورد سایر موجودات سخنی از فرهنگ گفته نمیشود.
اشکال و زوایای فرهنگ
تا اینجا چارچوب تعریفی و ویژگیهای فرهنگ را مرور کردیم، اما از اینجا به بعد بحث من مقداری کاربردیتر میشود. این فرهنگی که اینطور تعریفش کردهایم چه اشکال و زوایایی دارد؟ من دو شکل فرهنگ را برای شما ترسیم میکنم.
یک شکل فرهنگ، فرهنگ عمومی است که در جامعه وجود دارد؛ باورهای در اجتماع، اعتقادات مذهبی، فرهنگ عمومی بین مردم و خردهفرهنگهای مناطق مختلف یک شکل فرهنگ است که معمولا انسان از آن استفاده میکند، تاثیر میگیرد و شخصیت فردی و اجتماعیاش را شکل میدهند.
نوع دوم فرهنگ، با تلاقی فرهنگها بهوجود میآید. دو کشور که دو فرهنگ متفاوت دارند هم میتوانند باهم تبادل فرهنگی کنند و هم یک شکل دیگری که خدمتتان عرض میکنم. در تبادل فرهنگی انسان میتواند مدیریت کند و از فرهنگ خوب سایر کشورهای استفاده کند. به همین دلیل تبادل فرهنگی اقدام بدی نیست. ما میرویم در یک کشور دیگری فرضا در ترافیک آنجا رفتار دیگری میبینیم. خب میتوانیم از آن استفاده کنیم و در جامعهی خودمان رواجش بدهیم. به تعبیری از این طریق توانستهایم خوبیهای فرهنگهای دیگر را شناسایی و بومی کنیم و در فرهنگ خودمان بیاوریم. متقابلا میتوانیم فرهنگ خوب خودمان را با تبادل فرهنگی به کشورهای دیگر منتقل کنیم. تا اینجای کار مشکلی نیست، ولی شق دیگری که در تلاقی دو فرهنگ میتواند وجود داشته باشد و خطرناک است تحت تاثیر قرار گرفتن از فرهنگ غرب و فرهنگهای غیرخودی است که میتواند فرهنگ ما را لکهدار، متزلزل و مخدوش کند. مقام معظم رهبری اسم این را تهاجم فرهنگی گذاشتهاند. تهاجم فرهنگی درواقع به شکلی است که ما در تلاقی دو فرهنگ نتوانیم مدیریت و انتخاب کنیم، ناخواسته تحت تاثیر فرهنگی دیگر قرار بگیریم و چشم باز کنیم و ببینیم مسیر فرهنگ خودی ازدسترفته و مخدوش شده است. به این میگویند تهاجم فرهنگی. پس در این تلاقی بین دو فرهنگ هم میتوانم مدیریت کنیم و هم میتوانیم بیتفاوت باشیم و تحت تاثیر فرهنگ غیرخودی قرار بگیریم.
با این تقسیمبندی آنچه که امروز برای ما مهم میشود این است که مسیر فرهنگی خودمان را بهدرستی ترسیم کنیم. صرف اینکه داریم کار فرهنگی میکنیم ما را بیمه نمیکند، اتفاقا زمینهی لغزش برای ما بیشتر میشود. ما داریم کار فرهنگی میکنیم و زندگیمان و تمام آرمانهامان با کار فرهنگی گره خورده است. اینجا اگر مراقبت کنیم میتوانیم فرهنگی در مسیر سالم و صحیح دنبال کنیم و روی مخاطبانمان تاثیرگذار باشیم و شخصیتشان را شکل بدهیم، ولی اگر مراقبت نکنیم احتمال خطا هست. اگر ما خطا کردیم نسلی که تحت تاثیر ما هستند خطا میکنند، آنهم به نام کار فرهنگی. اینجا میتوانیم بگوییم فرهنگ معنوی و متعالی یک نوع فرهنگ است و فرهنگ مادی و قهقرایی نوع دوم آن. فرهنگ معنوی و متعالی است که کار ما را ارزشمند میکند. اگر مراقبت نکنیم و گرفتار فرهنگ مادی و قهقرایی باشیم به سمت سقوط پیش میرویم و مخاطبانمان را هم به سقوط میکشانیم. باید خیلی مراقب باشیم در کار فرهنگیای که به عهدهی ما گذاشته شده، مسیر درست را انتخاب کنیم. اگر مراقبت نکنیم حتی بعید نیست که بحث تهاجم فرهنگی درون مجموعهی ما که از سالمترین مجموعههای فرهنگی کشور است هم ایجاد شود. اینطور بگویم که صرف کار هنری، ادبی و فرهنگی، ارزش نیست. اینکه بگوییم یک کار هنری خوبی ارایه دادهایم با تکنیکهای خوب، یک بیان ادبی و لطیف را خیلی خوب توانستهایم منعکس کنیم؛ این بهتنهایی ارزش نیست، یک تکنیک خوب و اثرگذار است. هنر، ادبیات و فرهنگ وقتی ارزشمند میشود که بتواند شکل متعالی خودش را پیدا کند؛ بتواند محتوای درست، سالم و در مسیر حق را دنبال کند، در شرایطی که منطبق با ارزشهای انسانی، دینی و انقلاب اسلامی باشد؛ آنوقت هنر، فرهنگ و ادبیات متعالی میشود.
نگاهی به دغدغههای مقام معظم رهبری
من چند جمله از مقام معظم رهبری خدمت شما تقدیم کنم و دغدغه و نگرانی ایشان را در حوزهی فرهنگ با همین چند جمله منتقل کنم. ایشان فرمودهاند: تغییر مسیر فرهنگ از چارچوب نظام اسلامی هویت واقعی جامعه را برهم میریزد. «تغییر مسیر»، این همان نکتهای است که خدمتتان گفتم. باید از مسیر فرهنگی مراقبت کنیم. باز در یک عبارت دیگر فرمودهاند که: پرهیز از رخنههای فرهنگی داشته باشید. رخنه یعنی ناخودآگاه و پنهان. ممکن است ما کار فرهنگی میکنیم، خودمان هم فکر میکنیم کار سالم و خوبی انجام میدهیم، ولی یک وقت میبینید رخنههای فرهنگی ناخودآگاه و پنهان مسیر را تغییر میدهد. ما نیت بدی نداریم، همهی ما به سلامت و صحت فکر میکنم، اما رخنهی فرهنگی میتواند مسیر را تغییر دهد. باز در عبارت دیگری فرمودهاند: خطاها و اشتباهات فرهنگی به راحتی قابل جبران نیست. یک لغزش فرهنگی جمعیتی را متزلزل میکند و به لغزش میکشاند، آنوقت جبرانش به این راحتیها نیست. ببینیم مقام معظم رهبری در مورد کانون چه فرمودهاند؛ ایشان در آخرین جلسهای که با هیاتمدیره داشتهاند همین نکتهی مراقبت فرهنگی و دقت فرهنگی را اینگونه بیان کردهاند که مسالهی اساسی کانون و تفکر حاکم بر کانون باید مسالهی انقلاب اسلامی باشد. من اینطور تفسیر میکنم که این دقت ایشان است، میفرمایند شما خیلی خوب و با تکنیک کار میکنید، اما مراقب متن و مفهوم هم باشید. اگر کتابی مینویسید، فیلمی میسازید، نمایشی اجرا میکنید و قصهای میگویید باید در فضای حاکم بر تفکر ناب انقلاب اسلامی باشد. این توصیهی اکید ایشان است و ما هم در سیاستهامان از آن پیروی میکنیم. سال گذشته 14 سیاست اعلام کردهایم و امسال هم چشماندازی که بهعنوان چشمانداز دهساله طراحی کردهایم یکی از بندهایش مربوط به مراقبتهای دینی، مراقبتهای آیینی و سرزمینی و مراقبت از ارزشهای انقلاب اسلامی است. ما که مدعی کار فرهنگی در کانون هستیم باید از این مسیر مراقبت کنیم. اگر اخلاق در کانون حاکم بود یعنی مسیر را درست رفتهایم، اگر بداخلاقی بود مسیر را به انحراف رفتهایم. اگر تدین، سلامت و صحت در متن کار ما بود مسیر را درست رفتهایم. اگر توانستیم هوای نفس و خواهشهای درونی را کنار بگذاریم مسیر را درست رفتهایم. مراقب این مسیر باشیم، مسئولیت سنگینی بهعهدهی ما است، امانتهای ارزشمندی به نام کودکونوجوان در اختیار ما قرار گرفته که از ما متاثرند؛ آنها به ما نگاه میکنند، رفتار، منش، پوشش و کلام ما را رصد میکنند و در خودشان پیاده میکنند. بیست سال دیگر میگویند ما از کانون تاثیر گرفتهایم، از مربی کانون تاثیر گرفتهایم. مسوولیت ما خیلی سنگین است، خیلی باید مراقبت کنیم که خدای نکرده به چیزی گرفتار نشویم که مقام معظم رهبری میگویند اگر مراقبت نکنید دیگر قابل جبران نیست.
حرکت هماهنگ به سوی فرهنگ
هم ما در سیاستگذاریهای فرهنگیمان باید مسیر فرهنگی را کنترل، تنظیم و مراقبت کنیم و هم شما مربیان و کارشناسان. ما معتقدیم که شما باید شاخص فرهنگ اصیل باشید. وجود شما، شخصیت شما، هویت فردی و جمعی شما باید شاخص فرهنگ اصیل باشد. این آموختنی نیست، کلاس رفتنی و آموزش دیدنی نیست، تمرینی است. باید در درون خودمان آن فرهنگ اصیل را نهادینه کنیم. هم ما باید در سیاستگذاریهای این مراقبت را داشته باشیم و هم رفتار، برخورد و منش شما باید شاخص فرهنگ اصیل باشید. در عین حال باید مراقبت کنیم که کودکانونوجوانانی که از مسیر کانون حرکت میکنند و به دست مربیان کانون ساخته میشوند انسانهایی با فرهنگ اصیل، یعنی متفکر، متدین، توانمند، بااخلاق، بانشاط و اجتماعی باشند. ما میخواهیم خروجی بچههایی که از مسیر کانون حرکت میکنند چنین باشند. من امیدوارم که بتوانیم با این مراقبتها و مربیان و کارشناسانی که در هر استان یکی از یکی بهترند کانون را بهعنوان معیار در حوزهی فرهنگ جمهوری اسلامی مطرح کنیم. کما اینکه اینطور هم هست. قضاوت بسیاری از فرهنگ دوستان این است که کانون محیطی سالم و مجموعهی توانمند است، اما کانون در اذهان بسیاری از مسوولان و مردم شناختهشده نیست. ما باید تلاش کنیم این توان را به مردم و مسوولان بشناسانیم تا بتوانیم از دایرهی پوشش بیشتر و تاثیرگذاری و عمق بیشتری برخوردار باشیم و کانون را بهعنوان یک سازمان معیار در حوزهی فرهنگ معرفی کنیم.