زندگی با قصه و داستان بزرگترین لذت قصه گویی است

وقتی هر روز صبح به کانون می آیی و قدمهایت را رو به سوی افقی روشن با بچه ها بر میداری و در کنارشان قد می کشی فرقی نمی کند که یک مربی فرهنگی،ادبی و یا هنری باشی،مهم این است که پای قصه ی اعضا بنشینی و برایشان قصه بگویی آن وقت است که هر روز آواز گنجشکها و قارقار کلاغها برایت قصه جدیدی است که دلت می خواهد با اعضا تقسیمش کنی خصوصاً وقتی که می توانی قصه را با ابزار تعریف کنی و آن را به بهترین شیوه دو باره به تصویر بکشی ،پرشنگ سنگین آبادی یکی از همان قصه گوهای موفق است که از دریچه ی هنرهای تجسمی و

مختصری از سوابق تحصیلی و فعالیت های خود را بیان کنید ؟

فوق دیپلم هنرهای تجسمی و کارشناس نقاشی –شرکت در نمایشگاه های انفرادی و گروهی –شرکت در جشنواره های عکاسی و جشنواره های قصه گویی استانی .منطقه ای .کشوری

حس شما از اینکه قصه گوی برگزیده شده اید؟

از آنجا که قصه گویی با ابزار تمرین زیادی نیاز داشت و همچنین وقت و زحمت زیادی برای ساخت و تمرین قصه گذاشته بودم حس  خوبی داشت که جزء برگزیده ها اسمم  را صدا بزنند .

از موفقیت های قبلی خودتان بگویید؟

شرکت در جشنواره منطقه ای کرمانشاه در سال 87 و منطقه ای به میزبانی سنندج سال 90وکشوری به میزبانی ارومیه در سال 90

چه داستانی را در جشنواره قصه گویی کردید؟

این سر دنیا آن سر دنیا

هدفتان از قصه گویی این داستان چه بود؟

لذت بردن مخاطب از قصه گویی و ایجاد چالش هایی که ممکن است هر کدام از بچه ها یا حتی بزرگترها در زندگی واقعی خود داشته باشند

قبل از اجرای قصه گویی و هنگام اجرا چه حسی داشتید؟واقعا "

 قبل از اجرا و بعد از اجرا استرس زیادی داشتم که جو سالن چطور خواهد بود با اینکه هر اتفاقی ممکن بود در قصه گویی با ابزار پیش بیاید ولی واقعا " سخت و نفس گیر بود .

احتمال می دادید که قصه گوی برگزیده می باشید؟

به خاطر نو بودن و ابزار کارم احتمال برگزیده شدن را می دادم .

دلایل موفقیت خود را چه میدانید؟

تمرین وسخت کوشی ،هیچوقت نا امید نشدم . هرسال وصف اینکه مربی هنری هستم یک انژ‍ی و اشتیاق خاصی مرا به طرف قصه میکشاند .

بنظرشمایک قصه گوی خوب دارای چه ویژگیهایی است وبه چه ظرافتهایی توجه دارد؟

اول باید قصه گو خود قصه را درک و با آن زندگی کرده باشد وبا روحش اجین شده باشد تا بتواند قصه را برای مخاطبی که کودک است تعریف کند و کودک آن را لمس کند در حین قصه هر اتفاقی میتواندبیفتد و یک قصه گوی واقعی میتواند رسالتش را تمام و کمال به پایان برساند.  

در کودکی پای قصه مادر بزرگ نشسته اید؟

بله ، خدا مادر بزرگم را رحمت کند قصه هایش شیرین و دلنشین بود ، با زبان کردی قصه های محلی را برایمان بازگو می کرد .

اولین قصه ای که برای اعضا گفتید ؟

قصه بخوان ، بچرخان ، ببین از کتاب های کانون را در سال 87 قصه گویی کردم

 

برای سایرهمکاران چه توصیه ای داریدتا در انجام فعالیت های فرهنگی هنری و ادبی موفق باشند؟

خودشان را وقف حرفه خاصی نکنند ما ساخته شده ایم در هر کاری سرک بکشیم و توانایی های خودمان را بسنجیم و جدیت و امید را هیچ وقت از دست ندهیم .

 چه اقدامات و برنامه هایی برای اکنون و آینده دارید؟

دوست دارم قصه گویی را در قالب شیوه کارهای هنری دخالت داده و نتیجه های مثبتی را از این کار با اعضا در کارگاه های هنری داشته باشم .

در برگزاری جشنواره قصّهگویی باید به چه محورهایی توجّه شود؟

ای کاش این امکان وجود داشت سایر مربی هایی که در کتابخانه حضور دارند ولی به جشنواره راه پیدا نکرده اند در جشنواره ها حضور داشته باشند به خاطر تبادل تجربه ها و اطلاعات قصه گو های برگزیده .

آیا آموزشهایی که در کانون طراحی شده است پاسخگوی نیاز مربیان  قصّهگو هست؟ در این باره چه پیشنهادی دارید؟

همه مربی ها آموزش ندیده اند و بر اساس تجربه های شخصی و دیگران تا به این مرحله راه پیدا کرده اند . ای کاش در دوره های جدید آموزشی جایی برای آموزش قصه گویی نیز و جود داشت .

قصّهگویی برای نوجوان چه تفاوتهایی برای قصّهگویی برای کودک دارد؟

با توجه به نیاز های مخاطب در دوران کودکی ونوجوانی باید بدانی که مخاطب چه چیزی را می طلبد و بیان قصه گو بیشتر تاثیر گذار تر است تا کودک .

 

چند کلمه می گویم اولین چیزی که به ذهنتان آمد را بگویید؟

کتاب  لذت بخش ترین چیز

دوست  یاور تمام لحظه های سخت و تلخ زندگی

با با نان داد   کتاب فارسی کلاس اول ، ای کاش دوباره زمان بر می گشت و من پشت نیمکت های کلاس اول می نشستم و دوباره بابا نان داد را در دفتر املایم مینوشتم ، هر چند محال

کانون    کودکی را زنده نگه داشتن

ایران    وطنم ، جایی که در آن ریشه دارم و هرگز از آن جدا نمی شوم

- سرزمین من      سرزمین من یک جای امن برای تمام لحظه های زندگی ام

عضو    عضو کسی است که اگر نباشد من نیز اینجا نخواهم بود .

عاقبت مربی      با کودک درون بازنشسته می شود و همیشه سر زنده و با نشاط است .

بزرگترین آرزوی زندگیت:     عاقبت به خیری برای همه و بعد خودم

 

در پایان از وقتی که در اختیار ما گذاشتی سپاسگزارم.