وی در سال 1961 میلادی (1340 خورشیدی) در پاریس متولد و دریک خانواده مسیحی بزرگ شد. در نوزده سالگی مسلمان شد و بعد با یک دانشجوی ایرانی ازدواج کرد و به ایران آمد.
علاقه و اشتیاقش به ادبیات داستانی و فراگیری زبان فارسی انگیزه ای شد تا داستان نویسی برای کودکان را شروع کند. خانم ژوبرت میگوید: “ از نوشتن لذت می برم و قشنگترین مرحله برایم زمانی است که داستان شکل گرفته و می خواهم روی روانی و روی لطافتش، روی جذاب بودنش کار کنم؛ این قشنگترین لحظه است.“ آنچه می خوانید حاصل گفتگوی کوتاهی است با این نویسنده و تصویرگر کتاب های کودک.
خانم ژوبرت، داستان نویسی برای کودکان را از چه زمانی آغاز کردید؟
از کودکی علاقه زیادی به ادبیات داستانی و همچنین به نقاشی داشتم. اما در آن زمان تصور نمی کردم که بتوانم داستان نویس و تصویرگر شوم. تا اینکه صاحب دو پسر شدم. زمانی که آنها کوچک بودند، آن قدر قصه دوست داشتند که سر هر فرصتی (سر سفره، توی راه مدرسه...) از من داستان می خواستند و در خیلی از مواقع کتاب دم دستم نبود که برایشان بخوانم. این شد که شروع به ساختن داستان کردم و کم کم مشغول نوشتن آنها شدم. کار تصویرگری را کمی بعد شروع کردم. هنوز هم عاشق ادبیات داستانی هستم و معتقدم که ظرفیتهای زیادی در ادبیات کودک نهفته است و میتوان از طریق داستان بسیاری از مسایل را به کودکان آموزش داد.
از چه زمانی تصمیم گرفتید که نوشتههایتان را به چاپ برسانید؟
زندگی نویسندگی من دو بخش دارد. 15 سال آغاز نویسندگیام بدون اینکه با نویسندگان دیگر در ارتباط باشم در خانه برای کودکان داستان مینوشتم و بعد برای چاپ آن را به انتشارات میدادم و گاهی نوشتهام چاپ میشد و گاهی هم نه. از 5 سال پیش با گروه نویسندگان "نوآموز" آشنا شدم و بعد از آن گروههای دیگر و ورود به جمع نویسندگان کودک برایم بسیار سودمند بود.
درنوشتههایتان چقدر به دنیای کودکان نزدیک میشوید و یا از تجربههای کودکی خودتان استفاده میکنید؟
از تجربههای کودکی خودم زیاد بهره نمیبرم زیرا در فرهنگ متفاوتی بزرگ شدم. نیاز و خواستههای بچههای امروز با بچههای گذشته( دوران کودکی من) بسیار متفاوت است، البته لطافت دنیای کودکی وحس من نسبت به این دنیای زیبا عوض نشده است و بیشتر سعی میکنم از بچههای امروزی در داستانهایم الهام بگیرم، مدتی در انجمن حمایت از کودکان کار با بچهها ارتباط مستقیم داشتم و تجربه بسیار خوبی بود و در حال حاضر هم با حضور در مراکز کانون پرورش فکری و گاهی هم مدارس این ارتباط را حفظ میکنم و سعی میکنم به دنیای کودکان امروزی بیشتر نزدیک شوم.
برای شناخت کودکان بیشتر سعی میکنید در ارتباط مستقیم با آنها باشید؟
خیر، بسیاری از پژوهشهای روز که درباره کودکان است را از طریق اینترنت دنبال میکنم، در مورد مسائل روانشناختی کودکان مطالعات زیادی دارم چون دانستن این موارد علاوه بر اینکه لازمه کارم است موضوع مورد علاقه من نیز میباشد.
بنابراین توجه به نیاز مخاطب در اولویت کار شماست؟
بله، البته از نظر من نیاز کودکان به دو بخش قابل تقسیم است، نخست مطالبی که کودکان آگاهانه به آن نیاز دارند و گاهی درباره آن مشکل دارند و برایشان پرسش پیش میآید.
دوم مطالبیست که ما بزرگترها آن را برای بچهها لازم میدانیم و باید آنها را به شیوههای مختلف به کودکان القاء کنیم. مثلاً اینکه بیاموزند باید فکر کنند وخودشان برای مشکلاتشان راهکار و راه حل پیدا کنند و تنها متکی به بزرگترها نباشند.
جایگاه مخاطب در داستانهای شما کجاست؟ آیا دختر یا پسر بودن مخاطب را مد نظر میگیرید؟
در مجموع به شکلی مینویسم که مناسب هر دو جنس مخاطب باشد و اینگونه نوشتن را میپسندم. خودم هم که بچه بودم دوست نداشتم داستانهای پسرانه بخوانم. گاهی نیز مخاطبم خاص است و موضوع داستان یا شخصیت آن، مخاطب پسر یا دختر را بیشتر جذب می کند که امری طبیعی است.اما درعین حال فکر می کنم که خیلی خوب است اگر پسرها و دخترها از علائق و دغدغه های هم با خبر باشند و از طریق مطالعه یاد بگیرند که همدیگر را درک کنند و برای تفاوت های یکدیگر احترام قائل باشند.
در هنگام نوشتن برای کودکان چقدر به ندای کودک درونتان گوش میدهید؟
در هنگام نوشتن همیشه سعی میکنم کودک باشم چون کودکی دنیای من هم هست شاید فقط خیلی درونی شده است و در زندگی اجتماعی نتوانم بروزش دهم، اما وقتی که مینویسم مخاطبم فقط کودک نیست دوست دارم بزرگترها هم از خواندن آن لذت ببرند البته محدودیتهای نوشتن برای کودکان را رعایت میکنم مثلاً ساده بودن زبان، قابل فهم بودن و ...
سوژهی داستانهایتان از کجا الهام گرفته میشود؟
در این خصوص دو موضوع مطرح است یکی اینکه موضوعات رفتاری و مورد نیاز بچهها است که موقعیت و شخصیتهای مناسب انتخاب میشود و سعی میکنم در قالبی نو و تازه که برای مخاطب تکراری هم نباشد به آنها ارایه دهم و این موضوعات از طریق چیزهایی که میخوانم یا میشنوم در ذهنم نقش میبندد.
گاهی نیز موضوعها سفارشی است که موضوعی داده میشود و درباره آن مینویسم، مثلاً یک بار مجبور بودم با موضوع بستنی داستانی بنویسم.
به نظر شما سفارشی بودن موضوعها از کیفیت کار نمیکاهد؟
خیر، کیفیت کار کم نمیشود چرا که به هر حال کار متفاوتی است و ویژگیهای خاص خود را دارد.
شما از معدود نویسندگان غیر ایرانی هستید که اسلام را به عنوان دین خود پذیرفته اید، آیا دین اسلام در نوشتههایتان هم تاثیر گذاشته است؟
بله بسیار موثر بوده است چرا که همیشه به دنبال حقیقت بودم و حقایق را تنها در اسلام یافتم.
و سعی می کنم این حقایق و زیبایی ها را به کودکان نیز منتقل کنم.
در برخی از نوشتههایتان به شیوهای غیرمستقیم به موضوعاتی مربوط به دین و خداشناسی پرداختهاید،این موضوع صرفاً به دلیل علاقه شما به موضوعات دینی و مذهبی است یا پرداختن به اینگونه مسایل را برای کودکان ضروری میدانید؟
من معتقدم مسایل مربوط به دین و خداشناسی از جمله مسایلی است که بایستی از کودکی به آن پرداخت و کودکان را با لطایف، حقایق و زیباییهای دین آشنا کرد. بیان مسایل مربوط به خداشناسی از طریق داستان که مورد علاقه کودک است بهترین شیوهای است که میتوان از فضای آن بهره برد، البته سعی کردهام در کنار پرداختن به موضوعات دینی به مهارتهایی که بچهها برای زندگی بهتر به آن نیاز دارند نیز بپردازم مانند مهارتهای فکری، اجتماعی و ارتباطی
از آنجا که شما دوران کودکی تا جوانیتان را در فرانسه سپری کردهاید، تفاوتهای فرهنگی در نوع نوشتههای شما تاثیر داشته است؟
به نظر من فرهنگها مکمل یکدیگر هستند البته از جنبههای عملی تفاوتها زیاد است از نظر معنوی برای من هر دو فرهنگ پربار بوده است.
با این وجود، در داستانهایی که به فرانسه نوشتهام ازموضوعات مربوط به دین و خدا نمیتوانم به راحتی استفاده کنم، وقتی داستانی با موضوع دینی ویا خداشناسی مینویسم ترجیح میدهم به ناشر مسلمان بدهم و داستانهایی که با موضوعات معمول است از طریق ناشر غیر مسلمان هم چاپ کردهام، مثلاً داستانی داشتم درباره علاقه به مطالعه یا درباره زندگی یک دختر بچه که به فرانسوی نوشته و چاپ شده است.
زبان فارسی را از چه زمانی فراگرفتید؟
وقتی به ایران آمدم، بسیار مشتاق و علاقهمند بودم که زبان فارسی را یاد بگیرم چون دوست داشتم کتابهای شهید مطهری و شهید دستغیب را که به فارسی نوشته شده بخوانم و تقریباً 30 سال است که زبان فارسی را میدانم.
چقدر با ادبیات ایران آشنا هستید؟
با ادبیات کهن ایران آشنایی چندانی ندارم. اما برای نوشتن برای بچههای ایرانی در چندین کارگاه آموزشی شرکت کردهام و بسیار در این زمینه مطالعه میکنم چرا که ادبیات کودک در ایران هم از بُعد نظری و هم در آثار نویسندگان جایگاه خوب و مطلوبی دارد.
چگونه میتوان از فضای داستانها در روشهای تربیتی بهره برد؟
به نظر من داستانها زندگی ما را بزرگتر میکند و بسیاری از مسایلی را که در زندگی واقعی نمیتوان تجربه کرد از طریق داستانها تجربه میکنیم و به آنها دست پیدا میکنیم. در هر داستان یک گره است که شخصیت داستان آن را باز میکند وقتی که با گره شخصیت روبهرو شویم وادار به تفکر میشویم و خودمان را جای شخصیت میگذاریم و این برای رشد شخصیتی بسیار تاثیرگذار است، همذاتپنداری، همراه شدن با شخصیتهای یک داستان سنجیدن راهکارهایی که انتخاب میکند و غیر مستقیم بودن آن بر تاثیرگذاری داستان میافزاید.
از نظر شما نویسندگی تنها یک حرفه است؟
خیر، من از نوشتن لذت میبرم وهنگامی که مینویسم به جنبههای مادی آن فکر نمیکنم، قشنگترین مرحلهی کار زمانی است که داستان شکل گرفته است و میخواهم روی زبان، لطافت کودکانه و جذاب بودن آن کار کنم.
چقدر از تخیل در داستانهایتان بهره میبرید؟
به شخصه علاقه چندانی به نوشتن داستانهای تخیلی و فانتزی ندارم ولی از فضای فانتزی برای بیان مسایلی که برای بچهها سودمند است استفاده میکنم البته با رعایت منطق به گونهای که برای مخاطب ملموس باشد.
به نظر شما هر نویسندهای میتواند نویسنده کودک هم باشد؟
خیر، به نظر من نوشتن برای کودکان یک تخصص است، ادبیات بزرگسال حکم کلی دارد اما ادبیات کودک تخصص خاص خود را لازم دارد، کسی که میخواهد برای کودک بنویسد علاوه بر دانش ادبیاتی بایستی با مسایل زبانشناختی، ساختاری و روانشناسی کودک هم آشنا باشد و این یک تلاش مضاعف را میطلبد چرا که نوشتن برای کودک مهارت و تخصص خاص خود را دارد.
از نویسندگان کودک ایرانی کدام یک را بیشتر میشناسید؟
خانمها ایبد و هدی حدادی و آقایان گرمارودی و راستی از نویسندگانی هستند که بیشتر در جلسات مختلف با هم در ارتباط هستیم، مثلا یکی از این جلسات در دفتر «رشد نو آموز» است، یکی در «سروش خردسال» برگزار میشود و یکی درانتشارات «دانش نگار» و یکی دیگر هم در دفتر «انتشارات شباویز» است که در مجموع جلسات خیلی خوبی است.
چگونه با کانون آشنا شدید؟
دو کتابم با عنوانهای « در جستجوی خدا» و « امینترین دوست» در لبنان به چاپ رسید و آنها را به فارسی بازنویسی کردم و برای آقای چینیفروشان مدیر عامل وقت کانون فرستادم ایشان هم کتابها را برای آقای شاهآبادی فرستاده بودند، یک روز از طرف آقای شاهآبادی به کانون دعوت شدم و درباره کارهایم با هم صحبت کردیم، نوشتههایم به کمیته بررسی کانون ارسال و پذیرفته شد و توسط انتشارات کانون به چاپ رسید.
هنوز هم با کانون پرورش فکری در ارتباط هستید؟
بله، در گروه انتشارات کانون مشارکت دارم و علاوه بر این حضور در جمع کودکان و نوجوانان در مراکز کانون برایم بسیار لذتبخش است.
خانم ژوبرت ، شما فرد نقدپذیری هستید؟
بله، نقد آثارم برایم بسیار سودمند است چرا که هر نقدی که به آثارم میشود حتی اگر برایم دلنشین نباشد اما باعث میشود به آن فکر کنم و سعی کنم از آن نقد بهره ببرم زیرا هر نقد در واقع برداشتی است از مخاطب کتابهایم. اما اینکه بدون هیچ دلیل و منطقی بگویند داستانت به درد نمیخورد بسیار ناراحتم میکند چون اینگونه نقدی نه تنها سازنده نیست بلکه بیاحترامی به زحمات یک نویسنده است.
نشستهای دو پنجره که با حضور مخاطبان کودک و نوجوان در مراکز فرهنگی هنری کانون برگزار میشود چه تاثیر مثبتی در تولید آثارتان دارد؟
اینگونه جلسات که با حضور مخاطب کتابهایم برگزار میشود بسیار مفید و مؤثر است چون متوجه دقت بچهها میشوم. گاهی نکات ریزی که ممکن است من به آن توجه نکرده باشم و ناخودآگاه در یک داستان بهکار برده باشم از دید بچهها پنهان نمیماند، جالب است که بچهها با دقت و ریزبینانه تمام اتفاقات یک داستان را میشکافند و سوال میکنند، ممکن است گاهی برخی نکات که مطرح میشود از نظر ساختاری چندان پایه و اساسی نداشته باشد اما باعث میشود در کارهای بعدی به این دقت کودکان توجه بیشتری داشته باشم.
نقد بچهها در عین صادقانه بودن گاهی بیرحمانه هم هست؟
بله، این صادقانه بودن را دوست دارم. همیشه اولین کسی که نوشتههایم را نقد میکند پسرم است و به قول شما بسیار بیرحمانه و جدی نقد میکند. در جلساتی هم که با دوستان نویسنده داریم این صداقت وجود دارد چون به هر حال داستانها باید برای مخاطب خاص خود چاپ شود بنابراین عیب کار را صادقانه به نویسنده میگویندو بسیار سازنده است.
توصیه شما به کودکان و نوجوانان علاقهمند به نوشتن؟
مطالعه زیاد، نوشتن زیاد، یادداشت روزانه و این که هر ایدهای که به ذهنشان میرسد یادداشت کنند چون بسیار اتفاق میافتد که در لحظهای ایدهای به ذهنمان میآید و چون جایی نوشته نمیشود فراموش میشود.
یاد بگیریم از اطراف و پیرامونمان ایده بگیریم و از آن به درستی بهره ببریم.شهامت داشتن در شنیدن نقد دیگران از رموز موفقیت در نویسندگی است.
زندگی بدون مطالعه از نگاه کلر ژوبرت؟
به نظرم زندگی بدون مطالعه خیلی کوچک و تنگ است...
تصمیم دارید برای بزرگترها هم بنویسید؟
خیر، هیچگاه دوست ندارم از حوزه ادبیات کودک فاصله بگیرم و برای بزرگسال بنویسم.
با تشکر از حضور شما در این گفت و گو، سخن پایانی حرف دل یک نویسنده کودک؟
بیان این مسئله را ضروری میدانم،از اینکه کودکان بخواهند مانند بزرگترها بنویسند نگران میشوم به نظر من فاصله گرفتن از دنیای کودکیشان و ورود پیدا کردن به دنیای بزرگترها اصلاً خوب نیست،پس با نوشتن از کودکی، از زیباییهای دنیای کودکی لذت ببریم.
گفتگو از: آسیه تاج آبادی کارشناس روابط عمومی کانون کرمان