از نقش پژوهش غافل شده‌ایم

جمال الدین اکرمی معتقد است ترویج کتاب‌خوانی و احداث کتاب‌خانه‌ها زمانی قادر است بخش بزرگی از معضلات کتاب کودک و نوجوان در کشور را حل کند که پژوهش‌گران پیش از ‌آن به شناسایی نیازهای واقعی کتاب کودک دست زده باشند. اکرمی که به عنوان نویسنده و تصویرگر شناخته می‌شود از معدود افرادی است که پژوهش‌ها، مقاله‌ها و یادنامه‌هایی در حوزه‌ی متن و تصویر منشتر کرده است. او در صحبت‌های خود سه سرفصل را مد نظر قرار می‌دهد: اول ترویج کتاب‌خوانی، ‌دوم کمبود کتاب‌های غیرتخیلی و سوم نیاز اساسی به پژوهش.

این‌جا ما درباره‌ی معضلات ادبیات و کتاب کودک و نوجوان در چند شاخه‌ی مختلف صحبت کرده‌ایم؛ در نظر شما این معضلات چه چیزهایی هستند؟
- اگر من بخواهم در این رابطه صحبت کنم سه موضوع به نظرم می‌رسد. اول بحث کتاب‌خانه‌های مدارس و ترویج کتاب‌خوانی است. دوم نبود کتاب‌های غیر تخیلی و کمبودش در متن و تصویر و سوم بحث پژوهش در کتاب کودک است که بسیار ضعیف است.
             
در مورد موضوع اول اما من این برداشت را ندارم که کتاب‌خانه‌ها کم هستند. به نظر من مطالعه کم است و جذابیت کتاب‌ها.
- اما من معتقدم زمانی که می‌خواهیم درباره‌ی کودک صحبت کنیم نباید تهران و چند شهر بزرگ را مدنظر قرار بدهیم. ما عادت کرده‌ایم سایر بچه‌ها را ندید بگیریم. به توان خرید آن‌ها توجه نکنیم و به طور کلی کتاب‌ها را پاسخ‌گوی نیاز آن‌ها ندانیم. کتابی در اختیار آن‌ها قرار نمی‌گیرد که حالا ما به این نتیجه برسیم برای آن‌ها جذاب بوده یا خیر. درواقع از 22 میلیون جمعیت دانش‌آموزی ما 15 میلیون آن‌ها در شهرهای دور افتاده و روستاها هستند که جز با حمایت‌های دولتی نمی‌توانیم برایشان راهکاری پیدا کنیم. آن زمان که بحث نهضت سوادآموزی پیش آمد امیدوار بودیم تا نهادهای حاشیه‌ای هم قدمی بردارند که این اتفاق نیفتاد. یکی از این خواسته‌ها ترویج کتاب‌های غیر درسی بود. هنوز که هنوز است جاهایی از کشور هستند که وقتی به آن‌ها می‌گویی کتاب تنها کتابی که می‌شناسند کتاب‌های درسی است. نمی‌گویم فعالیتی صورت نمی‌گیرد اما محدود است و چند NGO در این زمینه فعال‌اند. با این حال بحث کتاب‌خوانی باید تبدیل به یک طرح ملی شود. ما باید در مدرسه زنگ کتاب‌خوانی داشته باشیم. یا فعالیتی مثل کتاب‌خانه‌های سیار کانون را افزایش بدهیم.
 
اما جاهایی هم هست که کتاب‌خانه دارد و بچه‌ها استفاده نمی‌کنند.
- فرهنگ کتاب‌خوانی یک فرهنگ عامه است. این‌جا هم می‌توانیم نهادها را مورد خطاب قرار بدهیم که چرا به اندازه‌ی کافی کتاب‌خوان تربیت نکرده‌اند. فرهنگ کتاب‌خوانی به این مفهوم است که روزی ما بتوانیم بگوییم در هر خانه کتاب وجود دارد. مخصوصا بحث من روی مناطق دور افتاده است. طبیعی است که وقتی کسی با کتاب انس ندارد وقتی به دانشگاه هم برود از این فرهنگ دور است. در این مورد فقط می‌شود نهادهای دولتی و مدنی را خطاب قرار داد.
 
بگذارید درباره‌ی خودم مثال بزنم؛ ده سال پیش که دانش‌آموز بودم فردی بودم که به کتاب‌خانه مراجعه می‌کرد؛ اغلب چیزی نبود که برای خواندن انتخاب کنم و اعتراف می‌کنم که تا زمان فعالیت حرفه‌ای‌ام کم‌تر کتاب کودک و نوجوان خواندم. اگر کتابی هم از کتاب‌خانه به امانت می‌گرفتم که یک بار در سال اتفاق می‌افتاد، کتاب بزرگ‌سال بود.
- فکر می‌کنم این‌جا گفت‌وگوی ما وارد فاز جدیدی می‌شود. حالا لازم است درباره‌ی ملاک‌های کتاب خوب و ترویج کتاب خوب صحبت کنیم. حالا کتاب هست اما جذابیت ندارند. این مساله به مراکز بزرگی برمی‌گردد که به طور انحصاری پخش کتاب را در دست گرفتند و یک سری کتاب منتخب از چند ناشر را به کتاب‌خانه‌ها می‌رسانند. بسیاری از ناشرها راهی به این قلعه ندارند، چون در ترویج کتاب‌خوانی هم گزینش وجود دارد. بنابر این غیر از این که بگوییم که بخش وسیعی از نهادهای تصمیم‌گیرنده کنار گذاشته می‌شوند بچه‌ها هم شوقی به خواندن کتاب ندارند. درواقع این آن روی سکه است و این‌که خوانش این کتاب‌ها هم با محدودیت زیادی روبه‌رو است. زمانی می‌توانیم این مساله را مورد بررسی و سنجش قرار دهیم که زنگ مطالعه داشته باشیم. و باز وقتی می‌خواهی درباره‌ی فرهنگ کتاب صحبت کنی می‌خواهی بدانی چند معلم علوم و ریاضی و ادبیات از کتاب استفاده می‌کنند. چند معلم ریاضی کتاب سرگرمی‌های ریاضی را در کلاس استفاده می‌کند. یا معلم علوم کتاب‌های اطلاعاتی را در اختیار بچه‌ها قرار می‌دهد؟ باید کتاب‌خوانی را در لایه‌های مختلف اجتماع جست‌وجو کنیم. پدر و مادر کتاب‌خوان. معلم کتاب‌خوان. دوست کتاب‌خوان و وجود کتاب‌خانه. در حال حاضر کتاب یک کالای لوکس محسوب می‌شود.
 
بد نیست برویم سراغ موضوع سوم یعنی پژوهش.
- می‌توانیم این بحث را از جایی شروع کنیم که امکان ندارد انقلاب فرهنگی‌ای رخ بدهد اما از نقش پژوهش غافل شویم. پژوهش آسیب‌شناسی می‌کند، وضعیت موجود را می‌سنجد و راه‌کار نشان می‌دهد؛ سه وظیفه‌ای که برعهده‌ی پژوهش‌گر و پژوهش است. خیلی از اتفاق‌های فرهنگی و غیر فرهنگی ما بارها و بارها از صفر شروع می‌شود چون پشتوانه‌ی پژوهشی ندارد. بارها کتاب‌های درسی ما تجدید نظر می‌شوند. مقاطع تحصیلی دچار تغییر می‌شوند. ملاک‌های پذیرش دانشجو در نوسان قرار می‌گیرد. چرا؟ چون پژوهشی از آن‌ها حمایت نکرده است. این وظیفه‌ی پژوهش است که یک برنامه‌ی ده‌ساله یا حتی پنجاه‌ساله ارایه بدهد. وظیفه‌ی پژوهش است که نیازسنجی کند. که جلوی هزینه‌ی مجدد را بگیرد. اگر به حوزه‌ی کتاب کودک هم برگردیم پژوهش‌های انجام شده آن‌قدر محدود است که می‌شود با انگشت‌های دست آن‌ها را شمرد. تقریبا کم‌تر ناشری حاضر است هزینه‌های کتاب پژوهشی را تقبل کند و گرایش آن‌ها به ادبیات تخیلی است. این از طرفی سبب ایجاد فرهنگ خیال‌گرا می‌شود تا واقعی و مبتنی بر علوم. این به چه معناست؟ به معنی کم بودن کتاب علمی؛ خواندنی در حوزه‌ی ریاضیات کم دارید. کتاب تاریخی در کنار کتاب درسی نمی‌بینیم.
 
الان ما درس حرفه و فن داریم اما چند کتاب مطالعاتی در اختیار معلمان قرار می‌گیرد؟ از طرفی چنین درسی آزمون کتبی دارد؛ نه عملی!
- حتی در حوزه‌ی فعالیت‌های اجرایی که مستلزم وقت و تولید است بچه‌ها با آزمون روبه‌رو هستند. اصلا معلم هنر می‌تواند چند کتاب خواندنی در حوزه‌ی نگارگری که افتخار ماست در اختیار شاگردان قرار بدهد؟
این درواقع پژوهش‌گر است که در حوزه‌ی تاریخ هنر پژوهش می‌کند و جایگاه کشور را در گذشته و آینده‌ی جهان تعریف می‌کند و قادر است به لزوم وجود کتاب اشاره کند. این پژوهش‌گر است که وضعیت ادبیات ما را در حوزه‌ی نوشتاری، تامین کتاب‌خانه‌ها و روش‌های ترویج کتاب آماده می‌کند و راهکار نشان می‌دهد. اما ترویج کتاب‌خوانی ثریا قزل ایاغ از معدود کتاب‌های پژوهشی است و درواقع می‌توانیم بگوییم این نوع کتاب‌ها مثل تاریخ ادبیات کودکان و مثلا مصورسازی نادر ابراهیمی اندک هستند. یا مثلا دیگرخوانی‌های ناگزیر اثر مرتضی خسرونژاد. آیا اصلا می‌توانیم کتاب‌های دیگری را نام ببریم؟ و حتی خیلی از پایان‌نامه‌های دانشجویی در حوزه‌ی پژوهش از بازار کتاب دور می‌افتد. چرا؟ چون در تمام دنیا پژوهش، هزینه است نه درآمد. اما ناشران ما به دنیال درآمد هستند و این‌جا می‌توانیم به این سوال برگردیم که چرا بچه‌ها کتاب نمی‌خوانند؟
برای پاسخ به این سوال هیچ پژوهشی انجام نشده است. به نظر من حل هر آسیب‌شناسی‌ای تنها از قبل پژوهش قابل احیاست. خود من در حوزه‌ی تصویرگری بارها درخواست وام داشتم اما نامه‌هایی دارم که به من گفته‌اند موضوع شما در اولویت نیست! به نظر من برای تولید یک اره‌ی دستی هم نیاز به پژوهش داریم!
 
اتفاقا می‌خواستم درباره‌ی پایان‌نامه‌ها بپرسم که خودتان اشاره کردید. اما من فکر می‌کنم این قضیه درباره‌ی خود ما هم صدق می‌کند. تعریف خود ما از نویسنده و فعال کتاب کودک کسی است که ادبیات خلق کند. یعنی حاضر نیستیم علمی‌نویسان را هم جزو نویسنده‌ها بدانیم.
- بله. افکار عمومی است که برحسب پژوهش نمی‌چرخد. کافی است که چند جشنواره‌ی پژوهشی داشته باشیم تا به آن فکر کنیم. رویداد فرهنگی جذابی برایش وجود ندارد، پس آرام آرام به فراموشی سپرده می‌شود.
 
پس برسیم به مورد دوم؟
- همان اتفاق که درباره‌ی پژوهش افتاده در حوزه‌ی کتاب‌های علمی و اطلاعاتی هم افتاده. ادبیات ما بازسازی شده است اما برای علوم این اتفاق نیفتاده. کتاب‌های علمی ما ترجمه هستند. علم آن‌قدر حوزه‌های گوناگون دارد که برای هر بخش آن نیازمند یک جریان کتاب‌سازی هستیم. مثلا ما در کتاب‌خانه‌هایمان چند کتاب در حوزه‌ی باغبانی برای کودکان داریم؟ یا چند کتاب داریم که پدیده‌های علمی را مورد توجه قرار دهد؟ این اتفاق بسیار کم و محدود است. انتشاراتی‌ای می‌شناسم که کتاب‌سازی می‌کند. مثلا وقتی کتاب کهکشان را باز می‌کنی با کتابی سه‌بعدی روبه‌رو می‌شوی که کهکشان جلوی روی کودک قرا می‌گیرد. اغلب کتاب‌های این انتشارات پاپ‌آپ هستند. اما ناشران ترجیح می‌دهند کتاب ترجمه منتشر کنند تا هزینه‌ی کم‌تری داشته باشد. می‌خواهم بگویم کتاب‌خانه‌های ما در حوزه‌ی کتاب‌های علمی فقیرند. در شرایط نرمال باید در کنار آزمایشگاه‌های مدارس کتاب‌خانه‌ای وجود داشته باشد. در کارگاه حرفه و فن کتاب‌خانه‌ای تعبیه شود. ما در کنار هر کتاب درسی به کتاب احتیاج داریم. متاسفانه فراگیری علم برای ما اصل نیست. می‌خواهم بگویم اگر در قرن چهار تا شش دانشمندان ما پرچمدار بودند، ‌اما در حال حاضر این جریان به چشم نمی‌خورد و فراموش شده است. اصلا اگر بخواهیم بسامد بگیریم نسبت بین کتاب‌های تخیلی و غیر تخیلی یک نسبت با فاصله‌ی نجومی است.
 
و تصویرگری چه؟
- همین فقر را در تصویرگری داریم. وقتی می‌خواهیم برویم سراغ تصویرگر کارهای اطلاعاتی مثل تاریخ؛ علوم و فعالیت‌های کارگاهی، فقط مجبوریم دست روی چند تصویرگر بگذاریم. تصویرگری که اطلاعات علمی داشته باشد و تصاویرش واقع‌گرایانه باشند.

گفت‌و‌گو ار تهمینه حدادی منتشر شده در ویژه‌نامه هفته ملی کودک