به گزارش روابط عمومی اداره کل کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان استان البرز،همکاران مرکز شماره ی چهار کرج ،ضمن مطالعه ی زندگی نامه ی برخی از معلمانی که به خاطر دانش آموزان شان از خود گذشتگی کرده اند،زندگی سه نفر از آن ها را در پانلی با عنوان ((معلمان فداکار )) به اعضا مرکز خود معرفی کرده اند.
حمیدرضا کنگوزهی،کاظم صفر زاده و ادهم مظفری سه معلمی هستند که جان شان را به خاطر اعضا از دست داده و در این مرکز معرفی شده اند .
شرح زندگی این معلمان است که به مناسبت هفته ی معلم به اعضا ی این مرکز معرفی شده اند به قرار زیر است ،روح شان شاد.
*حمیدرضا گنگو زهی*
دهه شصتی بود؛ آن هم 67. در روستای «چاه نلی» به دنیا آمد؛ 300 متری قتلگاهش. با شرایط و امکانات خیلی کم، درس خواند تا برای خودش کسی شود. درسش را خواند و به روستا برگشت. حالا دیگر برای خودش کسی شده بود؛
(حمیدرضا گنگو زهی، )
معلم مقطع ابتدایی روستای نوکجو.
این نقطه هر چقدر که آدم فکرش را بکند، دور است. خیلی دور. اهالی اینجا از همه چیز و همه کس دورند. آنها در نقطه «صفر» زندگی میکنند؛ «صفر مرزی». این روستاها تابع بخش «روتک» هستند و «روتک» تابع شهرستان «خاش»؛ صدها کیلومتر دورتر از اولین جایی که کمترین امکانات را دارد.
15 فروردین بود. چهاردهم شب، باران شدیدی آمد. صبح هم طوفان بود و گردباد. زنگ تفریح حمیدرضا در حیاط مدرسه مراقب بچهها بود. دیوار خشت و گلی مدرسه، نم کشیده بود و داشت میریخت. حمیدرضا متوجه شد. بچهها کنار دیوار داشتند بازی میکردند. داد زد. صدا به صدا نمیرسید. دوید سمتشان. همین که بچهها را کشید کنار، دیوار ریخت. ماند زیر آوار و سرش ضربه خورد.
گردباد شد،
دیوار ریخت،
آن مرد زیر آوار ماند،
آن مرد تمام شد
نه، نه
آن مرد ماند
برای همیشه ماند.
*کاظم صفرزاده*
کاظم صفرزاده معلم فداکار لرستانی بود که شب دوشنبه 28 مهرماه 1393 و در باران شدید خرمآباد و لرستان و هنگامی که مشکلی برای یکی از دانشآموزان مرکز شبانهروزی عشایری امام جعفر صادق )ع) منطقه ویسیان به وجود میآید سعی در رساندن وی به بیمارستان مرکز استانمیکند که در میانه راه در منطقه شوراب، خودروی آنها گرفتار سیلاب میشود و هر 4 سرنشین پس از تن سپردن به امواج خروشان در شبی سرد و تاریک، بر اثر خفگی کشته میشوند.
شرح اتفاق:
یکی از دانشآموزان مدرسه عشایری شبانهروزی امام جعفر صادق(ع) ویسیان دچار جراحت شدید در ناحیه پا شد و نیازمند اقدامات درمانی بود. معلم این مدرسه با خودرو به همراه دانشآموز مجروح و دو نفر دیگر از دانشآموزان عازم مرکز درمانی میشوند اما متاسفانه به دلیل کمبود امکانات، مرکز درمانی این منطقه نمیتواند وضعیت دانشآموز مجروح را بهبود بخشد و بنابراین معلم این دانشآموزان با وجود بارندگی شدید تصمیم میگیرد دانشآموز مجروح را برای درمان به بیمارستان خرمآباد انتقال دهد اما در مسیر خودرو این معلم فداکار در سیل گرفتار شد و هر چهار سرنشین خودرو جان خود را از دست میدهند.
*ادهم مظفری*
در تاریخ پنجم شهریورماه 1353 شمسی در خانوادهای فقیر و مذهبی در روستای محروم "پشته" از توابع "کامیاران" به دنیا آمد.
وی کودکی را در میان کانون گرم و صمیمی خانواده در روستای "پشته" سپری نمود و به سن شش سالگی رسید. سن فرارسیدن تحصیل و مدرسه، پدر که دوستدار تحصیل فرزندش بود او را به شهرستان کامیاران فرستاد تا بتواند به مدرسه برود.
محیط شهر برای کودکی همچون "ادهم" غریب بود، اما وی با استعداد و لیاقتی که داشت خیلی زود خود را در مدرسه میان معلمان و همکلاسیهایش جا انداخت. "ادهم" توانست مقاطع ابتدایی و راهنمایی را با کسب بهترین نمرات سپری نموده و به دبیرستان راه یابد و در رشتهی ریاضی و فیزیک در دبیرستان شهید غفاری "کامیاران" به ادامهی تحصیل بپردازد.
در سال دوم دبیرستان بنا به علاقهی قلبی که به شغل شریف معلمی داشت و دریافته بود که زادگاهش به او نیاز دارد با شرکت در آزمون ورودی دانشسرا طرح دو ساله در خردادماه 1371 با نمرهی عالی پذیرفته و در سال 1373 با کارنامهیی درخشان فارغالتحصیل شده و به جمع معلمان شهرستان "کامیاران" پیوست.وی با شور و اشتیاق فراوان شروع بهکار کرد.
"ادهم" بارها گفته بود که در طول عمرش شنا نکرده و از آب خیلی میترسد. اما اینبار "ادهم" چیزی دیگر بود؛ انگار که سالهای سال است با آب مونس است.
او برای نجات یکی از شاگردانش خود را به داخل رودخانه ای خروشان انداخت و بعد از اینکه جان دانش آموزش را نجات داد خود در آب غرق شد.