به گزارش روابط عمومی اداره کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خراسان رضوی ، به مناسبت برگزاری نوزدهمین جشنواره قصهگویی استانی، جواد محقق نیشابوری مدیرکل کانون به بیان قصه و تفاوت آن با داستان پرداخت و از مربیان کانون خواست در انتخاب قصه با معیارها و ملاکهای صحیح اهتمام ورزند.
محقق نیشابوری در زمینه تاریخچه قصه گفت: از زمانیکه بشر وجود داشته، قصه هم وجود داشته است ، به قول یک نویسنده، وقتی انسانها غارنشین بودند و روزها به شکار میرفتند ، شب در غار آتشی برپا کرده دور هم مینشستند و برای هم قصه میگفتند. قصه اتفاقاتی که آن روز افتاده و احتمالاً چاشنی آن اغراقها و آرزوها هم بوده است همان چیزی که آهسته آهسته قصهها را میسازند.
قصهگویی یکی از فعالیتهای مهم و اساسی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است و از آنجا که سالها تدریس ادبیات کودکان و نوجوانان دانشگاه فرهنگیان را به عهده داشته ام و با معلمان هم کار عملی در باب قصه انجام شده با موضوع معیارهای انتخاب قصه مطالبی را عرضه میدارم.
کار داوران قصهگویی بسیار دشوار است چرا که نحوه اجرای قصهگو به میزان زیادی با انتخاب قصه موردنظر ارتباط پیدا میکند. این نکته که داور دریابد کدام بخش از اجرای قصهگو، هنر خود اوست و کدام بخش مربوط به اصل قصه و نویسنده قصه است ، بسیار مهم است . همچنین اینکه چه بخشی به ضعف متن بر میگردد یا هنر قصهگو و اجرای آن.
اولین مسالهای که قصهگو با آن روبهروست انتخاب قصه است و اگر معیارها و ملاکهای قصه خوب را بهدرستی نداند بقیه قدمها هم درست برداشته نمیشود.
متاسفانه آثار خوب و درجه یک برای کودکان ونوجوانان بسیار کم است و بسیاری از آثاری که چاپ میشود استانداردهای لازم را ندارد. گاهی یک فرد معمولی به صرف اینکه با کودکان و نوجوانان سروکار دارد احساس میکند میتواند کتاب قصهای برای آنها بنویسد و این کار را میکند بدون این که تخصص کافی داشته باشد.
پیش از ورود به بحث اصلی تاریخچهای در باب قصه و اهمیت آن ارائه میدهم.
اگر دقت کنید میبینید که بزرگترین و مهمترین کتابهای جهان در چارچوب قصه بیان شده است حتی در کتب الهی و مقدس یعنی قرآنکریم یا تورات و انجیل هم از ظرف قصه برای بیان مفاهیم والا استفاده میشود. البته فرق قصههای قرآن با قصههایی که انسانها بیان میکنند این است که قصههای قرآن از یک مبدا کل و شعور مطلق صادر شده است و تماماً حقیقت دارد.
بزرگترین آثار ادبی یا فکری بشر هم در ظرف قصه بیان و یا از عنصر داستان در آنها استفاده شده است؛ مثل کمدی الهی دانته یا مثنوی معنوی مولانا و منطق الطیر عطار و ... حتی فلاسفهای مثل شیخ اشراق در قالب« لغت موران» ، «آواز پرجبریل» ،« عقل سرخ»، و... مفاهیم بلند فلسفی خود را عنوان میکند.
شما میدانید که رمانهای بزرگ ایران و جهان گاهی درونمایه فلسفی، روانشناسی ، اجتماعی یا علمی دارند یعنی داستان ظرف حمل آن اندیشههاست. پس در اهمیت قصه و داستان تردیدی نیست.
اگر نگاهی کلی بیندازیم به جریان قصه نویسی در ایران دو دوره متمایز مشاهده میکنیم : یکی دوره های پیش از سال 1301، یعنی پیش از آن که محمدعلی جمالزاده مجموعه (یکی بود یکی نبود ) را منتشر کند و یکی از این سال به بعد. پیش از آن عموماً با قصههای سنتی روبرو هسیتم که ویژگی های خاص خود را دارند و از 1301 به بعد موج جدیدی در داستاننویسی اتفاق میافتد که آن را از نظر ساخت ، درونمایه ، موضوع و نتیجتاً نوع نگاه نویسنده به جهان تغییر اساسی میدهد.
امروزه وقتی از معیارهای داستان صحبت میکنیم منظورمان همان معیارهایی است که در دوره معاصر استخراج شده و نویسندگان و محققان بسیاری بر آن کار و تامل کردهاند.
این بدان معنا نیست که قصه های کهن کم اهمیت هستند. قصه های سنتی مثل یک معدن فیروزهاند که باید آن را استخراج کنیم و با تکنیکهای جدید داستان نویسی به شکل قابل قبولتری عرضه کنیم . تمام فرهنگ ما، اندیشه و دغدغههای مردم ما در طی قرون متمادی در لابهلای همین قصه های قدیمی نهفته است. ما باید قدر آن را بدانیم و آنها را استخراج کنیم. منتها این مواد خام اولیه امروزه باید به شکل دقیق تر و مدرن تری ارائه شود و شیوه ها و شگردهای داستان نویسی معاصر روی آنها پیاده شود.
از پنجاه، شصت سال پیش کسانی دغدغه جمع آوری این گنجینههای ملی و فرهنگی را داشتهاند که باید از آنها برای پیدا کردن موضوع داستان بهره ببریم و خود ما هم دغدغه گردآوری این قصههای قدیمی را در شهر و روستا و محل خودمان از زبان پیران سالخورده داشته باشیم.
وی سپس چند ویژگی قصه های قدیمی را برشمرد و با داستانهای نو مقایسه کرد. محقق نیشابوری گفت: قائل و گوینده و سازنده قصههای قدیمی فرد مشخصی نیست. این قصهها عموماً به صورت خودجوش در روزگاری ایجاد شده و سینه به سینه منتقل شده است و در گذر تاریخ تغییرات و اصلاحاتی روی آن اعمال شده است و به دست ما رسیده ، بنابراین گاهی یک قصه با توجه به نقطه جغرافیایی و جغرافیای فرهنگی اندک تفاوتهایی دارد و این نکته، ظریف و قابل توجه است.
این ویژگی، محاسن و نقطه ضعف هایی دارد. حسن آن این است که ما با یک گنجینه از دغدغه ها، آمال و اندیشه ها و نحوه زندگی مردم خود روبرو هستیم . این قصه در طول تاریخ خود را با شرایط فرهنگی و فکری جامعه ما منطبق کرده و غنیترین منبع برای ما محسوب میشود.
ضعف آن ممکن است این باشد که از ساختار هنری قومی برخوردار نباشد.
در قصه های سنتی زمان و مکان معلوم نیست «یکی بود یکی نبود ...» کجا ، کی، چگونه ، چه کسی دقیقاٌ معلوم نیست البته این نیز لطافتها و آفتهایی دارد که از آن میگذریم.
در قصه های قدیمی شخصیتها عموماً مطلق هستند : یا سپید یا سیاه ؛ یا بد بد یا خوب خوب ؛ یا فرشته یا دیو، یا خدا یا شیطان و عموماً، حوادث ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر ندارند و توالی داستانی کم است.
این قصهها گاهی جنبه خبری و مستقیم دارد و بخاطر آن که مردم عادی آن را ساخته اند از شگردهای غیرمستقیم هنری استفاده نمیکند.
و اما در داستانهای نو این خصوصیات تقریباً بر عکس است:
خالق اثر یک نویسنده با نام و مشخصات معلوم است و داستان ماهیت کتبی دارد نه شفاهی که با تامل و دقت بیشتری تنظیم می شود. زمان و مکان داستان معلوم است . شخصیتها لزوماً سپید و سیاه نیستند و در مسیر داستان گاه ممکن است رشد کنند یا سقوط کنند.
در داستانهای نو جنبه های هنری عموماً رعایت می شود تا جذابیت داستان حفظ شود و ..
تفاوت دیگری که میتوان برای قصه و داستان قائل شد این است که قصههای قدیمی در قالب قصه های بومی، افسانه، قصه های واقعی ، حکایات ارائه می شود و ... ارائه میشود اما داستانهای نو عموماً در قالب داستان خیلی کوتاه ( مینی مال )، داستان کوتاه، داستان بلند، داستان خیلی بلند (رمان ).
محور انواع داستان های معاصر، داستان کوتاه است به همین دلیل یک تعریف از داستان کوتاه ارائه میدهم تا عناصر تشکیل دهنده آن معلوم شود:
داستان کوتاه اثری است کوتاه که نویسنده به یاری یک طرح منظم، یک شخصیت اصلی را در یک واقعه اصلی وارد می کند و در نهایت داستان تاثیر واحدی بر خوانندگان میگذارد.
5 عنصر در این تعریف مشاهده میشود که شما میتوانید آنها را ملاک انتخاب قصه و تشخیص داستان موفق و ناموفق قرار دهید:
1- کوتاه است ( عموماً حدود چهار هزار کلمه ).
2- طرح منظم و از پیش تعیین شده دارد.
3- یک شخصیت اصلی دارد که ماجرا حول محور او اتفاق میافتد.
4- یک واقعه اصلی دارد.
5- یک هدف مشخص دارد و میخواهد تأثیر مشخصی روی خواننده بگذارد.
محقق نیشابوری به تفاوت رمان و داستان کوتاه اشاره کرد و گفت: رمان مفصلتر است و طرحی از یک زندگی ارائه میدهد و خود به خود چند شخصیت در آن حضور دارند اما حوادث به هم مرتبط است.
رمان یک زندگی را بیان میکند. به عنوان مثال مانند زندگی یک درخت است؛ از لحظهای که کاشته میشود، بزرگ میشود ، برگهایش سبز میشوند، میوه میدهد و .. تا زمانی که با تبر قطع شود. اما داستان کوتاه مقطعی از این زندگی است.
داستان کوتاه ، به دلیل سنخیت با شرایط زمانه بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
اولین کار قصهنویس آن است که از معدن قصههای شفاهی و بومی یا زندگی مردم موضوعی را انتخاب کند که دغدغه عمومی باشد. انتخاب موضوع قصه بسیار مهمتر از نوشتن قصه است.
وی در ادامه افزود : برای اینکه فرد موضوع مناسبی انتخاب کند باید تجربه اجتماعی بالایی داشته باشد با لایههای مختلف مردم حشر و نشر داشته باشد. در حوزه کانون، قصه نویس باید کودکان و نوجوانان و دغدغههای آنان را بهخوبی درک کند. اگر به موضوع داستانهای نویسندگان بزرگ نگاه کنید متوجه این نکته مهم میشوید. موضوع داستانهای جلال آل احمد با آن که بیش از 50 سال از نوشتن آن می گذرد همچنان تازه و بکر است . مثل داستان سه تار، لاک صورتی، یا نون و القلم و ..
شما در کتاب «غروب جلال» از قول سیمین دانشور در مورد مردمی بودن جلال خاطرات متعددی میخوانید. دانشور میگوید: اگر در بین راه ماشین ما خراب میشد هنوز منتظر انجام کار بودیم که میدیدم جلال با کشاورز آنجا چنان گپ و گفت میکنند و صمیمی شدهاند که او دارد از افتادن مرغش در چاه یا آبله مرغان فرزندش دردل میکند.
کسی که در حوزه کودکان می خواهد قصه بگوید باید اول کودک درون خودش فعال و بیدار باشد.
اکنون شما به قصه انتخابی خود نگاه کنید و ببینید چهقدر این کار به مذاق کودکان شیرین است.
نکته بعدی این است که موضوع باید جذاب و نو و درس آموز باشد و نکته ای اخلاقی، اجتماعی یا تربیتی – آن هم به شکل غیرمستقیم – داشته باشد.
قدم بعدی و پس از انتخاب موضوع کتاب درونمایه اثر است.
درونمایه یعنی نحوه پرداختن به موضوع . شما یک موضوع را به ده شکل میتوانید بپردازید، مثلاً با موضوع « حفظ امانت» شما با چندین درونمایه میتوانید داستان بنویسید . باید ببینید نویسنده در این باب موفق بوده است یا نه.
پس از آن باید ببینید که آیا نویسنده طرح درستی برای داستان ارائه داده یا نه یعنی همان عناصر 5 گانهای که ذکر شد رعایت شده یا خیر.
در یک داستان موفق هیچ صحنهای نباید زاید و اتفاقی باشد و باید تمام صحنه ها در خدمت اصل داستان باشد.
یک داستان موفق باید ایجاد انتظار در خواننده بکند. مهمترین عاملی که خواننده را به دنبال ادامه داستان میکشاند ایجاد انتظار است. اما پس از مدتی باید از این انتظار گرهگشایی شود و پیش از آن انتظار بعدی ایجاد شود. یک داستان موفق خواننده را در مراحل انتظار و گرهگشایی تا آخر داستان پیش میبرد و سپس حرف آخر را میزند.
لازم نیست در یک داستان تمام مسائل حل شود مهم این است که در اتمام یک داستان یک تفکر جدید و سالم در خواننده شکل گیرد. میگویند داستان موفق داستانی است که وقتی تمام شد تازه داستان در وجود خواننده باقی بماند. این موضوع باعث میشود که خواننده در ایجاد داستان احساس مشارکت و خلاقیت کند .
تمام حرکات و رفتارهای شخصیتهای داستان باید منطقی و مستدل باشد، حق نداریم امری را به یک شخصیت داستان تحمیل کنیم که استدلال منطقی نداشته باشد. یادتان باشد منظور من منطق داستانی است.
به عنوان نمونه از کتاب معروف « ماهی سیاه کوچولو» نوشته صمد بهرنگی میگویم که درچند جا منطق داستانی حاکم نیست و این علیرغم ارزش کتاب ، ضعف محسوب میشود.
(یک جا ماهی سیاه کوچولو مارمولک را صدا میزند و از او راه چاره را میپرسد و مارمولک می گوید که در راه ماهی سقا وجود دارد که اگر داخل کیسه آن بروی دیگر نمیتوانی بیرون بیایی من به تو خنجر میدهم که اگر گیر افتادی کیسه مرغ سقا را پاره کنی بعد مارمولک یک خنجر به او میدهد و ماهی تشکر میکند و راه میافتد.
ببینید در این جا منطق داستانی حاکم نیست. اولین سوال در ذهن بچه این خواهد بود که مارمولک خنجر را از کجا آورده ؟چه رابطهای بین مارمولک و خنجر وجود دارد؟ فرض کنید از خارهای بیابان کنده است ! اگر چنین است آن را چگونه با ماهی داده؟ فرض کنید با دهان آن را حمل کرده اگر چنین است ماهی، آن را چگونه گرفته و بعد چگونه در کیسه مرغ سقا آن را بهکار برده است؟
نکته دیگر این که در قصه جواب ها به شکل مستقیم نمیآید . هنر اصولاً یک زبان و روش غیرمستقیم دارد. یکی دیگر از شرایط قصه موفق مشارکت دادن مخاطب در قصه است و ..
این ها نکات مهمی است که باید انتخاب کننده قصه به آن توجه کند.
محقق نیشابوری در پایان گفت : این کلیاتی بود درباره قصه و امیدوارم به مربیان کانونی کمک کند تا بتوانند قصه های بهتری برای قصهگویی و انتقال فرهنگی دینی انتخاب کنند.