کد خبر: 284413
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۳۹۷ - ۱۲:۲۹
رشد فرهنگی و هنری در نظام تعلیم و تربیت- قسمت ششم

رشد و پرورش فرهنگی هنری کودکان- غلامعلی کیومرثی قسمت ششم

کارآیی هنر در تربیت

اینک سعی داریم بخشی از کارکردها و کارآیی‌های عمومی هنر(و نه یک رشته خاص هنری)  را بررسی کنیم:

۱- پرورش حس زیباشناسی

یکی از ابعاد مهم تربیت هنری پرورش حس «زیباشناسی» کودک است. هدف این جنبه ایجاد پیوند میان اندیشه و احساس و تغییر نگرش نسبت به زیبایی‌های طبیعی در آفرینش یا زیبایی‌های زندگی است.

«از آن جا که هنر مبتنی بر شناخت و آفرینش زیبایی است، خلاقیت، ‌ ابداع و آفرینش یک اثر زیبای هنری، جز با شناخت مفهوم جمال و زیباشناسی میسر نمی‌شود. به تعبیری، مفهوم تربیت هنری که به هنر خلاق مربوط می‌شود می‌تواند به فرایند رشد دقت و تیزبینی سرعت ببخشد و حساسیت فرد را نسبت به زیبایی افزایش دهد. زیبایی‌ها، ‌ چه آن‌ها که در نمایشگاه طبیعت‌اند و چه آن‌ها که محصول فکر و ذوق انسان‌اند، از دیدگاه اسلام محبوب و مطلوب‌اند و همه، مستند به خدا هستند. پس، از اولین قدم، ‌ آشنا کردن کودکان با زیبایی‌های محسوس موجود در طبیعت باعث تقویت حس زیباشناسی و زیبادوستی در آن ها می‌شود و آن‌ها را از زشتی‌ها دور می‌کند.»

وقتی کودک زیبایی را درک کند و به هستی و موجودات آن به زیبایی بنگرد، اثرات پرباری در زندگی خود او دارد. این زیبابینی موجب ایجاد خوش‌بینی و امیدواری در کودک می‌شود. و این زیباشناسی احساس سُرور و شادمانی در روح کودک ایجاد می‌کند و حتی به لحاظ فیزیولوژیکی کل وجود او را متأثر می‌سازد، همچنین نیروها و عواطف او را برمی‌انگیزد.

«کودکی که با فطرت پاک بزرگ شده باشد نگاهی هنرمندانه به جهان دارد و در آن سیمای هنری و معنوی می‌یابد واحساس خرمی وحق شناسی پیدا می‌کند.»

۲- هنر و آموزش خوب دیدن

یکی از نقش‌های مهم هنر، پرورش حواس است. این کار به مثابه ابزار شناخت و پیوند دهنده‌ی کودکان با جهان خارج و دریافت جهان درون تلقی می‌شود.

نقش مهم تربیتی هنرها برای کودکان این است که ما هرچه بتوانیم از گفتنی‌های زبانی کم کنیم و نیز شنیدنی‌ها را به دیدنی و کار عملی تبدیل کنیم بهره بیشتری از کار خود خواهیم گرفت. با این روش هم کار تربیت سهل‌تر می‌شود، و هم کودک آسان‌تر مطالب را می‌فهمد. (نقل به مضمون از استاد مظلومی)

آموزش چگونه دیدن یا به عبارتی خوب دیدن منشأ و سرچشمه بسیاری از اقدامات مهم تربیتی و آموزشی است. بعد از این مرحله موضوع قابل دیدن برای کودکان مطرح است. به بیان دیگر در یک فعالیت مشاهده‌ای موضوع در مرحله دوم اهمیت قرار دارد. در وهله اول باید به کودکان فرصت داد که راز درست دیدن را کشف کنند.

پرورش حواس و به ویژه خوب دیدن، همواره کنجکاوی، دقت، پرسش و کشف را به دنبال خود دارد و همین امر زمینه‌ساز پرورش تخیل صحیح است که برای کشف و اختراعات جدید ایجاد انگیزه می‌کند. اغلب اختراعات و ابتکارات در آغاز براساس نیروی تخیلی قوی در ذهن مخترعان و مکتشفان آن شکل گرفته‌اند. به عنوان مثال می‌توان داستان‌های ژول ورن را مثال زد که انسان را به فکر ساخت موشک‌ها و زیردریایی‌ها انداخت.

مربی نباید به کودک امر کند که خوب ببیند، یا آنچه را که دل مربی می‌خواهد ببیند. تنها رسالت مربی این است که برای کودک محیط مناسب ایجاد کند تا او بتواند با یک اتفاق روبه‌رو شود. مربی باید تلاش کند که این رویارویی به دور از هرگونه چهارچوب‌های محکوم کننده باشد. باید این فرصت را فراهم کرد که کودک در یک فضای آزاد دیدن را تجربه کند.

بدین منظور بخش مهمی‌ از هنرها می‌توانند برای کودک یا نوجوان غذای روحی و بخصوص برای چشم غذای مناسب فراهم کنند. از آن جایی که بیشتر «فهم» انسان از طریق «دیدن» ایجاد می‌شود، و همین طور «عاطفه»، «درک و دریافت» و «حالت قبول» نیز از همین راه حاصل می‌شود، پس یکی از مهم‌ترین راه‌ها برای ایجاد این تربیت‌ها استفاده از هنرهای دیدنی است.

۳- هنر راهی برای بیان احساسات

یکی از ویژگی‌های کار هنری این است که می‌تواند راهی برای بیان احساسات و اندیشه‌های کودکان باشد. بدین منظور هرچه زمینه‌ی آزادی و فراهم کردن فضای بدون هراس بیشتر فراهم شود، تأثیر تربیتی آن بیشتر است.

در تربیت این حقیقت بارز وجود دارد که کودکان هر قدر راه‌های بیشتری برای بیان احساسات داشته باشند مستعد نشاط و سلامتی بیشتری خواهند بود. بنابراین یکی از راه‌های ایجاد سلامت و نشاط در فرزندان این است که فرصت‌هایی را خلق کنیم که آن‌ها بتوانند آزادانه احساسات خود را بیان کنند. حسن استفاده از ابزار هنر این است که برای دیگران اصطکاکی ایجاد نخواهد کرد.

استاد مظلومی معتقد است:

«بهترین نقاشی‌ای که می‌تواند برای شما هنر بودن را حکایت کند، اثر نقاشی اساتید بزرگ نیست، بلکه نقاشی بچه‌هاست. هیچ کدام از این خط‌هایی که بچه‌ها می‌کشند در «طبیعت بیرون» و در «عینیت» وجود ندارند. آن‌ها خود ضمن نقاشی کردن، حرف می‌زنند و با زبان اثری که ایجاد می‌کنند، مثلاً می‌گویند: این برادر من است، این دارد می‌جنگد، این دارد گوسفند را می‌چراند و چنین و چنان می‌کند...»

«بنابراین وقتی ما به‌عنوان مربی «آموزش هنر» می‌دهیم، هیچ وقت به کودکان نمی‌گوییم که چه چیز را نقاشی کنند. ما به بچه می‌گوییم: مرغ را بکِش، ولی نمی‌گوییم که نشانه‌ای از «مرغ» را بکِش. نه، اصلاً. وقتی او چهار تا خط کج و راست می‌کِشد، چطور است که ما به محض ملاحظه، باز «مرغ» می‌بینیم، آن هم مرغی که با روح بچه دیده شده و با چشم دل بچه، به نظر رسیده است. پشت چشم بچه که قرار بگیرید، آن «مرغ» را می‌بینید، ولی بیرون چشم بچه که قرار بگیرید، می‌بینید که مرغ نیست، بلکه فقط خط است.»(جزوه آموزش هنری و تربیت هنری)

خلاصه آنکه کودک فقط برای این نقاشی می‌کند که آنچه را در دل دارد بیان کند و چون بیان کرد، به همان سرعت که عواطف و احساساتش دگرگون می‌شود تصویری هم که کشیده برایش کهنه و ناشناس می‌شود.

به همین دلیل اغلب کودکان خردسال نقاشی‌های خود را از یکدیگر باز نمی‌شناسند و برایشان بی‌تفاوت است که کدام را چه کس کشیده ‌است، ارزش نقاشی برای کودک فقط در کشیدن آن است نه در تمامیت یا زیبایی یا درستی آن.

وقتی معلمی یا مربی‌ای نقاشی کودکی را به عنوان آن که از دیگران بهتر ‌است به دیوار کلاس یا مرکز فرهنگی می‌آویزد، در حقیقت از نظر کودک کار عبثی می‌کند، زیرا این کار برای کودکی که آن را کِشیده است کوچکترین رضایت خاطری را حاصل نمی‌کند.

کودکان اشیا را آن طور که بزرگسالان می‌بینند نقاشی نمی‌کنند، و در نتیجه آنچه که به نظر کودک خوب است ممکن است از نظر بزرگسالان خوب نباشد. از این رو در مسابقاتی که بین بچه‌ها گذاشته می‌شود، نقاشی‌های آن‌ها دیگر بیان کننده حالات و خواهش‌های درونی آن‌ها نیست، چرا که بچه‌ها فقط سعی خواهند کرد که از تکنیک خوب استفاده کنند یا از مدل‌های نقاشی استفاده نمایند.

۴ - نقش هنر در پرورش حواس

آستانه‌ی درک حواس پنج‌گانه (حس شنوایی، بویایی، چشایی، بساوایی، بینایی)، حداقل انرژی‌هایی هستند که می‌توانند یکی از حواس پنج‌گانه ما را تحریک کنند و اگر این انرژی کمی کمتر تحریک شود، حواس ما قادر به درک آن نخواهد بود. برای پرورش حواس پنج‌گانه به‌جز حس بینایی، باید خود را به آستانه‌ها نزدیک کنیم. ما معمولاً حواس خود را تنبل می‌کنیم و برای درک محرک‌ها، انرژی فراوانی را از محرک طلب می‌کنیم تا آن را آسانتر درک کنیم. وقتی که خود را به آستانه درک نزدیک می‌کنید، عملاً دقت حواس پنج‌گانه را در خود افزایش می‌دهید و با بیشتر کار کشیدن از آن‌ها، درک انرژی‌های کمتر محرک‌ها را در خود پرورش می‌دهید. (کیان، مرجان و انگجی، لیلی. ویژگی‌ها و مهارت‌های مربی پیش دبستانی. تهران: انتشارات مدرسه، چاپ اول.)

۵ - هنر و نزدیکی به طبیعت

طبیعت زیباست و ارتباط با آن برای همه‌ی افراد به‌ویژه کودکان و نوجوانان جذاب است. بسیاری از اکتشافات، اختراعات و ابداعات انسان از طریق توجه به طبیعت و مشاهده‌ی آن به دست آمده است. برای کودکان نیز ارتباط با طبیعت و مشاهده آنچه در اطراف آن‌هاست، بر یادگیری و تجربه‌های‌شان می‌افزاید.

شناخت پدیده‌های طبیعی و پرورش حواس، زمینه‌ی مناسبی را برای فعالیت هنری و رشد و خلاقیت کودکان فراهم می‌کند و باعث لطافت بیشتر روحیه‌ی آنان می‌شود. طبیعت، دریچه‌های ذهن کودکان را باز کرده و تصورات و تخیلات آن‌ها را برمی‌انگیزد.

بدون شک تجربه مستقیم و غیرمستقیم کودکان از طبیعت و عناصر آن مانند: آب، خاک، گُل‌ها، گیاهان، رود، سنگ، و... از تاثیرگذارترین عوامل رشد جسمی، ادراک، عاطفی و اخلاقی آن‌ها است. متأسفانه الان به دلیل زندگی شهری و آپارتمان‌نشینی، بچه‌ها خیلی کم با طبیعت و عناصر آن ارتباط دارند. از طریق هنرهایی مانند نقاشی، عکاسی، کاردستی و... کودکان را می‌توان با طبیعت آشتی داد و از آن‌ها خواست با مشاهده دقیق عناصر طبیعی در گردش‌های علمی و خانوادگی به کشیدن نقاشی، عکاسی و ساخت کاردستی و... بپردازند.

بچه‌ها فطرتاً از تماس مستقیم با طبیعت و عناصر آن لذت می‌برند. اما زندگی شهری و آپارتمان نشینی و رعایت ایمنی فرزندان،   مانع ارتباط بسیاری از بچه‌ها با طبیعت می‌شود. به همین جهت مربیان می‌توانند با استفاده از فعالیت‌های هنری زمینه نزدیکی بچه‌ها را به طبیعت فراهم کنند.

امروزه با اینکه مسافرت‌های خانواده‌ها زیاد شده است اما بچه‌ها به دلیل نوع تربیتی که دارند کم‌تر به طبیعت و عناصر آن توجه دارند. گرچه برای گردش به طبیعت می‌روند، اما کمترین توجه را به عناصر طبیعت دارند. در برخورد با پدیده‌های طبیعی کم‌تر سؤال برایشان پیش می‌آید.

با اینکه خیلی از مردم از طریق رسانه‌ها و فیلم‌های مستند صحنه‌های بیشتری را از طبیعت، گیاهان، حیوانات، کوه‌ها، رودها، آبشارها و... آشنا می‌شوند. اما باید اعتراف کرد که این مشاهدات هرگز جای تماس مستقیم با محیط‌های طبیعی را نمی‌گیرد و اثرات این کمبود ارتباط را نمی‌تواند جبران کند.

الان بچه‌های ما از طبیعت بسیار دور شده‌اند. هر وقت هم که با خانواده یا مدرسه و کانون به اردو یا گردش در طبیعت می‌روند با یک کیسه‌ی پر خوراکی می‌روند و اولین نقطه‌ای را که پیدا کردند می‌نشینند و مشغول خوردن می‌شوند.

یادم می‌آید دریکی از اردوهای کشوری، بچه‌ها را به یکی از دیدنی‌ترین نقاط جنگلی در چالوس برده بودیم. به محض اینکه بچه‌ها را از مینی‌بوس پیاده کردیم دلشان می‌خواست که همان جا فرش بیندازیم و بنشینند و خوراکی‌های خودشان را بخورند. این به‌خاطر تربیتی است که در خانواده‌ها ایجاد شده است. متأسفانه خیلی از بچه‌ها زیبایی‌های طبیعت را نمی‌بینند. اگر به آن‌ها بگویید که به آن درخت، یا گیاه یا رودخانه یا سنگ نگاه کن مسخره می‌کنند. الان بچه‌ها عادت کرده‌اند که همه چیز را از دریچه‌ی چشم دوربین و تلویزیون ببینند.  

استاد مظلومی در مقاله مقدمات آموزش هنری و تربیت هنری چنین می‌گویند:

«متأسفانه خیلی از بچه‌های ما هیچ درختی را عیناً و مستقیماً در طبیعت نمی‌بینند، آب و آبشار نمی‌بینند، گل و خشتی را نمی‌بینند، کوه و دشتی را نمی‌بینند، و هیچ ابر و آسمان را نمی‌بینند، دعوتشان کرده‌اند که از دریچه تلویزیون ببینند، بدین فریب که از آن روزنه بهتر می‌بینند.

«اگر بدانید «آن» با «این» چقدر فرق دارد؟ و چه تفاوتی در اثرگذاری بر عاطفه دارد! اصولاً با ملاحظه صورت تلویزیونی هیچ عاطفه‌ای ایجاد نمی‌شود، یعنی: دیدن بدون عاطفه. می‌گویند که ببین ولی عاطفه نداشته باش، انگیزه‌ای، و آن هم موقت و گذرا نگاه کن، و بعد برو پی کارت!

«آدمی با آن همه معنا که در درون دارد، با چنین انفعال‌های گاه گاهی چگونه می‌تواند «نَفس» خود را مستغنی کند؟ «شما وقتی از تلویزیون چیزی یا صحنه‌ای را دیده باشید، هیچ در کنارش عاطفه و انگیزه‌ای ندارید.

«این را بدان جهت می‌گویم که متوجه بشوید اگر «دریا» را هم بر صفحه تلویزیون می‌بینید هیچ چیزی جز اطلاع سطحی حاصل نمی‌شود، و هیچ فهمی از آن دریا ندارید، مسأله همین است. یعنی شما دیگر در مقابل دنیایی قرار می‌گیرید که در کنارش‌هیچ گونه عاطفه مناسب برای مجاورت دنیا را ندارید و این‌گونه بودن خطر دارد. یعنی داریم عایق‌دار می‌شویم، بی‌حس و بی‌عاطفه می‌شویم.» (رجبعلی مظلومی)

حال برای تربیت هنری اگر بچه‌ها را به یک نقطه زیبا در طبیعت ببریم و بعد از آن‌ها بخواهیم که همه چیز را خوب بنگرند و در همان‌جا یا در مرکز از آنچه دیده‌اند و لذت‌ برده‌اند مثلاً نقاشی بکشند. از این طریق آن‌ها ترغیب شده‌اند که به عناصر و پدیده‌های طبیعت خوب نگاه کنند و آن را لمس کنند.

تجربه نشان داده است که بسیاری از کودکان نقاشی‌های خود را از نظر ساختاری از عناصر طبیعی از جمله گیاه، گل، درخت و جویبار و... شروع می‌کنند. این موضوع می‌تواند باعث نزدیکی کودکان به طبیعت شود.

خانم سارا کاشی‌پز، مربی مرکز شماره یک مشهد در یکی از تجربیات خود نوشته بود:

«روزی یک عضو کلاس عکاسی گفت: من عکاسی را خیلی دوست دارم، اما نمی‌دانم از چه چیزهایی باید عکس بگیرم؟

«گفتم: از ساده‌ترین موضوعات دم دست تا پیچیده‌ترین موضوعات می‌توانی عکاسی کنی.

«بعد به او گفتم شما در منزلتان باغچه دارید؟ گفت بله. گفتم می‌توانی ازمراحل مختلف رشد یک گیاه در باغچه عکس بگیری.

«بعد از این توصیه من، او با تلاش زیادی این کار را انجام داد و به خوبی از مرحله به مرحله رشد و نمو یک گیاه عکس گرفته بود. او با این کار زیبای خود توانسته بود مدت زیادی به یک گل نگاه کند و رشد آن را از نزدیک ببیند.

«این عضو بعد از پایان کارش به من گفت: «قبل از این هم گل‌های زیادی در باغچه خانه ما رشد می‌کردند، اما با این دقت و حوصله نتوانسته بودم آن‌ها را ببینم، من همراه دیدن زیبایی‌های این گل، به راز خلقت و ظرافت هستی و نظمی که خداوند کریم در رویش این گل و آفرینش به کاربرده پی بردم...»

قسمت پنجم این مبحث را اینجا بخوانید.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 5 =