آن‌ ۱۱ کودک روستایی منتظر من هستند

مربی سیار روستایی کانون پرورش فکری که از سوی رئیس بیست‌ویکمین جشنواره‌ی بین‌المللی قصه‌گویی به صورت ویژه شایسته‌ی تقدیر شناخته شد از قصه‌گویی به عنوان یک ابزار تربیتی بی‌هزینه یاد کرد.

گفت‌وگو: علی‌اکبر امینیاحمد عسگری با تاکید بر اهمیت انجام فعالیت‌های فرهنگی برای کودکان‌ و نوجوانان مناطق روستایی و کم‌تر برخوردار از مسئولان خواست نسبت به تجهیز کتاب‌خانه‌های سیار کانون توجه ویژه‌ای داشته باشند.

عسگری ۱۵ سال پیش به عنوان مربی در کانون پرورش فکری فعالیت خود را آغاز کرد و از این مدت حدود ۱۰ سال مربی مراکز ثابت بود و از ۵ سال پیش هم به عنوان مربی سیارروستایی فعالیت می‌کند.

او درحال‌ حاضر در شهرستان فامنین از استان همدان ۲۰ روستا را پوشش می‌دهد و کتاب و محصولات فرهنگی را به دست بچه‌ها می‌رساند.

چه‌طور شد که مربی سیار کانون پرورش فکری شدید و چه فعالیت‌هایی به عنوان مربی سیار انجام می‌دهید.

مربی سیار بودن با خلق‌وخوی من بیش‌تر می‌خواند. از طرفی دست مربی سیار برای اجرای برنامه‌های فرهنگی و هنری بازتر است و از طرفی بچه‌های مناطق روستایی و کم‌برخوردار نیاز بیش‌تری به این خدمت‌رسانی فرهنگی دارند. من درحال ‌حاضر به مدرسه‌ای سرکشی می‌کنم که ۱۱ دانش‌آموز دارد. برای رسیدن به این روستا باید مسیری ۵۰ کیلومتری را با ماشین طی کنم و خطرهای جاده و سختی کار را به جان بخرم، چرا که آن ۱۱ بچه منتظر من هستند. خب در این سرکشی‌ها برای بچه‌ها کتاب می‌برم و در کنار آن با هم فعالیت‌هایی چون نمایش عروسکی و قصه‌گویی کار می‌کنیم.

زمانی که خود من مدرسه‌ای بودم یک کتاب بین تمام بچه‌های کلاس دست‌به‌دست می‌گشت. گاهی در اثر این جابه‌جایی اصلا کتاب پاره می‌شد. می‌خواهم بگویم امکانات بسیار کم بود و این تجربه در نگاه من به اهمیت کار مربی سیار  روستایی تاثیر گذاشته است. امروز هم در بسیاری از مناطق امکانات فرهنگی محدود است و حتی خانواده‌ها با کانون پرورش فکری آشنا نیستند. من سعی می‌کنم هر جا می‌روم سابقه‌ی کانون را بازگو کنم، اهداف و روش‌های آن را توضیح بدهم و آن‌ها را با نشان مرغک کانون آشنا کنم. از طرفی بچه‌های روستا سادگی خاصی دارند. ساده‌ترین امکانات فرهنگی دل آن‌ها را بسیار شاد می‌کند و در روحیه‌ی آن‌ها بسیار اثرگذار است.

امسال از طرف رئیس جشنواره قصه‌گویی به صورت ویژه از شما قدردانی شد. کمی در این رابطه توضیح بدهید.

جشنواره‌ی امسال از نظر برد رسانه‌ای و تبلیغاتی و هم از نظر کیفیت واقعا خوب برگزار شد. حتی محل اسکان قصه‌گویان کانونی هیچ تفاوتی با محل اسکان قصه‌گویان خارجی نداشت و این موضوع از دید باز مسئولان و بها دادن به مربیان حکایت داشت. من روز سوم جشنواره، قصه‌ی «امروز نه، یه روز دیگه» را روایت کردم و خوش‌بختانه در آن زمان آقای زمردیان(معاون فرهنگی کانون) در سالن بودند. فکر می‌کنم شاید قصه‌گوهای دیگر این شانس را نداشتند. به‌هر حال بعد از روایت قصه وقتی از روی سن پایین آمدم، همان‌جا به من گفتند که قصه‌ی من و تعاملم با بچه‌ها مورد توجه رئیس جشنواره قرار گرفته است.

به نظرتان قصه‌گویی چه تاثیری بر بچه‌ها دارد؟

اولین هدف من این است که بچه در آن لحظه لذت ببرد. دور هم جمع شدن و تعامل بین قصه‌گو و بچه‌ها خود مهم‌ترین هدف است و تاثیر قصه‌گویی از این طریق خودبه‌خود رخ می‌دهد. طی ۱۵ سالی که در کانون مربی بوده‌ام، به این نتیجه رسیده‌ام که روش کانون آموزش غیرمستقیم است و قصه یکی از مهم‌ترین ابزارهای آن است. ما سال‌ها شاهد بوده‌ایم که آموزش‌های مستقیم و از بالا به پایین جواب نداده و حتی در مواردی نتیجه‌ی معکوس هم داشته است. من سعی می‌کنم قصه‌ها را با حرکات، آواز، شعر، گریم و ابزار روایت کنم. در این ۲۰ روستایی که می‌روم همیشه در پایان قصه‌گویی با بچه‌ها به نقد قصه می‌نشینیم و از نظرات بچه‌ها سود می‌برم. همین قصه‌ای که در جشنواره ارائه دادم را شاید بیش از ۵۰ بار در روستاها برای بچه‌ها گفته‌ام و آن‌ها در موردش نظر داده‌اند.

با توجه به حساسیت کار شما، توجه بیش‌تر به کتاب‌خانه‌های سیار در کانون چه اهمیتی دارد؟

مربی سیار وقتی که صبح در را باز می‌کند، وسایلش را جمع می‌کند و صبحانه آماده می‌کند نیروی خدمات است. زمانی که کتاب‌ها را جمع و آماده‌ی تحویل به بچه‌ها می‌کند یک کتاب‌دار است. هنگاهی که سوار ماشین می‌شود و به آن رسیدگی می‌کند یک راننده است. در نهایت وقتی هم با بچه‌ها فعالیت هنری انجام می‌دهد یک مربی هنری و وقتی فعالیت فرهنگی انجام می‌دهد یک مربی فرهنگی است. وقتی آمار مراکز کانون اعلام می‌شود، مراکز سیار روستایی و شهری کانون نیز به عنوان مرکز حساب می‌شوند. بااین‌حال هنگام اعطای حقوق و مزایا ما مرکز حساب نمی‌شویم. این خود یک مشکل است.

از طرفی مربی سیار باید عاشق کارش باشد، ولی تجهیزات هم بسیار مهم است. اولین مساله هم این‌جا بحث ماشین است. منطقه‌ای که من در آن فعالیت می‌کنم چندان سردسیر نیست، ولی در مناطق کوهستانی و صعب‌العبور ماشین‌هایی چون آریسان که درحال ‌حاضر به ما داده‌اند مناسب نیست. ما قبلا از ماشین‌هایی نظیر پاژن و پیکاپ استفاده می‌کردیم که مناسب‌تر بود. در عین‌حال ما به تجهیزاتی چون وسایل پخش فیلم هم نیاز داریم که باعث جذب بچه‌ها می‌شود.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 1 =