نگاهی به تلاش انجمن داستان رازاوه در گذر از روزهای کرونایی

انجمن ادبی رازاوه در نه ماهه گذشته و در دوران کرونایی جلسات و نشست های زیادی را با حضور نویسندگان مطرح کشوری برگزار کرده است.

روزهای آخر اسفند وقتی بنفشه ها را در جعبه های کوچک چوبی می گذارند تا زمین راز نفس کشیدن را تجربه کند و هوای تازه را به صاحبان زمین عیدی بدهد و سفره ی زمین را پر از سین سلامتی کند  ما اهالی ادب و فر هنگ و هنر  چون همیشه وقتی نتوانستیم در محفل عشق  و محبت به هم زیر سایه سار واژه ها و عطر نفس کشیدن در هوای نوشتن  و ترسیم کردن گرد هم آییم ،ای کاشی را بر شمردیم که توانستیم چون  بنفشه ها در جعبه های کوچک چوبی زیبایی، نفس و عشق را با خود به هر جا که می خواهیم ببریم و سوار بر بال دانش و تجربه در بستر فضای مجازی زیر آسمان آبی عشق همراه با تخیل ستاره و  ابر اعضای ادبی خود را جمع کردیم تا قلمی بزنند بر گنبد مینای دل و از عشق و هنر تارو پود عاطفه ببافندو در کلام ادب بدمند و انجمن های ادبی خودرا با رنگ و بوی سبزه و عید شروع کردیم و از اسفند خانه تکانی کردیم دل و دیده را و اولین کارت دعوت خود را برای سمیرا قیومی نویسنده کودک ونوجوان فرستادیم تا رنگ و بوی رسمی تری به اولین انجمن ادبی رازاوه بدهد قدمهایمان را با سبزه ی عید و تخم  مرغ رنگی نوروز مدرن و همراه کردیم تا در روزهای آغازین سال دومین انجمن خودرا با حضور فرزانه رحمانی زیر آسمان آبی عشق با جوانه های نو رسته ایی از شور و تولد و جوانی  داشته باشیم

منتظر شدیم تا همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود و کنار هم دیدار ها را تازه گردانیم اما نشد که گردهم بنشیم و ولی در اردیبهشت ادب ایران باز کنار هم بودیم و سومین محفل ادبی خودرا هم با حضور علی خانمرادی به لحظه های ناب نوشتن سپردیم و از زیبا نوشتن گفتیم و تلاش کردیم تا فریب ادبیات ترجمه ای را نخوریم و بیشتر فارسی را پاس بداریم برای اینکه راز پایان بندی و ویرایش را بهتر بدانیم دو جلسه با حضور  حسین قربان زاده از تبریز  مهمان اعضای ادبی بودیم  همچنانکه روز فردوسی را گرم  وپر مهر پاس داشتیم روز ادبیات فارسی و روز قلم را نیز پاس داشتیم و مهمان روز نامه نگاری با نام شیروان یاری بودیم لحظه های گرم و کش دار تابستان را به  روز شهریار ادب پارسی و وبینار مجازی شعر با سردمداری حسین تولایی   پیوند دادیم

و با صمیمیت تمام نویسنده ی کتاب دختر شینا که مدیر کل کانون استان همدان نیز هست را به جمع خود دعوت کردیم  تابستان را به امید در کنار هم بودن دوباره سپری کردیم  . هر چند نشد و پاییز فصل هنر مندان را نیز با تما احساسات آبی عشق به قلم زدن را هم به امید تنفس در هوایی آزاد و نشستن در کنار هم سپری کردیم   امیدمان هنوز به آسمان است که شاید راز فصلها و افسون گل سرخ را بیشتر از ما می داند اما  پاییز بدون نوشتن هرگز نمی شود چگونه می شود از خش خش برگها در پاییز ننوشت چگونه می شود اهل داستان باشی و پاییز باشد و این همه رنگ و نقاشی طبیعت تورا به نوشتن ازنقاش طبیعت تر غیب نکند  می دانم که نمی توانی صبر کنی دفتر و مدادت بی تاب تر از تو می شوند وقتی غروب پاییز را حتی از پشت پنجره تما شا می کنی

پس این همه شور نوشتن رابه شوق بودن در کنار خانم حدیثه پور شیخ پیوند دادیم و با هم محفل پاییزی ادبی داستان خودرا با هم به ستاره های شبی تقدیم کردیم که غروب داستانی اش را در کنار هرم نفس های گرم از واژه و داستان را  باچایی تلخ بدون قند  سر  کشیدیم

و در بستر فضای مجازی اینگونه دستانمان را به هم پیوند دادیم و با مهر فشردیم و با کمترین امکانات و هیچ بهانه ایی به  خلق لحظه های ناب داستانی اعضا نشستیم که الحق  بودند و بودیم در کنار هم دغدغه هایشان را خواندیم و شنیدیم و راز قدکشیدنشان را هم ا ز دور تماشا کردیم که بزرگ اندیش شده اند وپس تحمل رنج از پیله به پروانه شدن اندیشیدند و رنج تبدیل  و تغییر را هم بر خود هموار کردند مانا باد قلمشان و پر امید باد راه سلامتی  تا هر چه زودتر در کنار هم به میز بانی مهمان بعدی برویم

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 13 =