در هوای تو غزل خوان بهاران شدهام
بازهم صحبت یک قطره باران شدهام
بهار که میرسد؛ دلت میخواهد پنجرهها رو به ابدیت بگشایی و سینهات را پر از تنفس صبح کنی، تا آنقدر زندگی در شریانت جاری شود که عشق روی مژههایت شکوفه بزند.
بهار که میرسد؛ مداد سبز کمرنگ از جعبه نقاشی عالم قد میکشد و رنگ میپاشد به دشتها، به درختها، به گلها.
بهار که میرسد؛ باران به زمین سلام میکند، ابرها کوهها را در آغوش میکشند و خورشید بوسههای گرمش را به سمت جهان پرتاب میکند.
بهار که میرسد دلت؛ میخواهد تو هم بوی تازگی بدهی، عطر نویی.
بهار؛ ابتدا یک جریان خوشرنگ و لعاب در زندگی انسانهاست.
روی گلبرگ گل ِنرگسِ شب بو؛ شبنم
دست در زلف پریشان درختان شدهام
بادها را به سرانگشت تحیّر بُردم
مثل یک قاصدک ساده، پریشان شدهام
تنفس در هزار و چهارصدمین سال شمسی ما را یکقدم به نقطه رهایی نزدیکتر میکند و این امیدوارکنندهترین اتفاق زمین است.
سال نو مبارک و مهنا
حامد حجتی
مدیرکل کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان استان قم