کد خبر: 308056
تاریخ انتشار: ۱۴ مهر ۱۴۰۰ - ۲۲:۰۷
بازدید 117
  یک گریز موفق از مانیتورهای دنیای مجازی

هیجان خاصی دارد،بعد از دوسال دوری از فعالیت های حضوری و عادت کردن به برنامه های مجازی حالا قرار است در اولین برنامه حضوری کانون حاضر شویم.

گریزی موفق از مانیتور دنیای مجازی

محمدرضا رستم پور

هیجان خاصی دارد انگار اولین روز ی است که داریم به مدرسه می رویم انگار تازه در مدرسه ثبت نام شده ایم و نمی دانیم معلم کیست ،چه می شود،چه می بینیم، بارها جاده‌ی چوار -آبزا را رفته ام اما هرگز چنین نبوده و این هیجان را نداشته‌ام کارشناس مسئول کانون استان و مدیر کتابخانه های استان نیز که با مهربانی و اشتیاق  همراه شده اند نیز چنین هیجانی را از رفتارشان می شود فهمید. بعد از دوسال دوری از فعالیت های حضوری حالا قرار است در اولین برنامه حضوری کانون حضور داشته باشیم. دو روز مانده به هفته ملی کودک و روز روستا نیز هست همه‌ی این ها کافی است تا به ما یک حس خوب ببخشد .حس در کنار مخاطبین کانون بودن ،حس دیدن نشاط بچه ها فراتر از لمس گوشی ها و فعالیت مجازی ،حس دیدن حرکت و جنب و جوش بچه هایی که مدت ها از فعالیت حضوری به دلیل حکومت نظامی کرونا دور بوده اند.به مدرسه رحمت که نزدیک می شویم دیدن خودرو کتابخانه سیار روستایی حال خوبی به من‌می بخشد هر سه مربی سیار کانون با بچه هایی مشتاق منتظر حضور ما هستند .با احتیاط و ماسک بر صورت و با فاصله دیدن این بچه ها هم لذت خاصی دارد
مربیان و معلم مدرسه در کتار هم برنامه متنوعی تدارک دیده اند و مدام بر رعایت پروتکل ها تاکید می کنند. شاید هم زمان که این یادآوری ها را می شنویم همه در ته دل می گوییم خدا کند کروتا  زودتر برود !مسابقه،شعر خوانی و کتاب خوانی و اهدای جدیدترین کتاب های کانون نشاط خوبی برقرار کرده که جوایز سمیه حیدری نیز با نوشت افزار ها و کوله پشتی کتاب  این تنوع را غنی تر می کند.
جعفر گل محمدی،محسن نوریان فر و مالک شفیعی سرود کانون را با بچه ها مرور می کنند و گوش نوازی این خانه خانه‌ی ماست ،کانون مهربانی است امیدی دیگر به رفتن کرونا و بازآفرینی نشاط حضور بچه ها می بخشد.
علیرضا آقایی‌در بازگشت‌خبرهای خوبی را به این سفر می افزاید قرار است ‌تعدادی از هنرمندان کشور و استان در کلیپ هایی کوتاه برای بچه های ایلامی تبریک روز جهانی کودک بفرستند و من دارم به این فکر می کنم که چه می شد اگر دستم می رسید و تریلی تئاتر سیار را پر از کتاب کودک می کردم و روستا به روستا بین بچه های ایلامی کتاب تقسیم می کردم.خدامی داند شاید این رویا  را روزی به اجرا گذاشتم و باران کتاب کودک به راه انداختیم ‌ تا آن وقت باید هر چه کتاب در دست داریم به بچه های روستایی برسانیم و می توانم به زودی روزی را مجسم کنم که انبار کتاب های کانون استان حتی یک کتاب هم نداشته باشد و همه در دست بچه ها باشند.
انبار خالی کتاب یعنی افزایش تعداد کتاب های در دست بچه ها.با اطمینان به اجرای هر چه زودتر این کار ناگهان خود را در اداره و رو به رو با حجم نامه های اداری می بینم که پاسخشان کلی وقت می برد 
لحظه های خوب چه زود می گذرند.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 10 =