رمان نوجوان «پیش از بستن چمدان» از مجموعه رمانهای نوجوان امروز، نوشته ی خانم مینو کریم زاده در 184 صفحه و قطع وزیری، توسط انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای گروه سنی «د» و «ه» به چاپ رسیده است. این کتاب، روایت زندگی دو نوجوان دختر است که هر یک در شرایط روحی و رفتاری و وضعیت خانوادگی خاصی قرار دارند. نویسنده، با کنار هم قرار دادن این دو نوجوان، شرایط و حال و هوای دوره ی نوجوانی و تضادها و مشکلاتی که این نسل با بزرگترهای خود در بیان نظرات و عقاید و قبولاندن آنها به یکدیگر دارند، (که شاید باعث افت تحصیلی و یا فرار آنها از خانه شود)، به تصویر کشیده است.
عنوان کتاب: برای خواننده قابل توجه و تامل برانگیز است و علاقه و انگیزه ی مخاطب را برای خواندن کتاب و پیگیری حوادث آن بر می انگیزد و این کنجکاوی اولیه او را وا می دارد تا ببیند، تفکر و نظر نویسنده ی "پیش از بستن چمدان" چیست؟ به چه نکاتی قبل از اجرای تصمیم ها و کار ها توجه می کند؟ در مواجهه با مشکلات و فراز و نشیب های زندگی باید چگونه بود و دیگر مواردی که در هنگام خواندن رمان از ناحیه نویسنده، روشنگری می شود. عنوان «پیش از بستن چمدان» شاید به خاطر این باشد که همیشه پیش از رفتن، باید به همه چیز فکر کرد و بهترین راه را انتخاب کرد؛ آن گاه چمدان بست.
شروع داستان: داستان با یک توصیف از شخصیت اصلی آغاز می شود؛ توصیفی که برای خواننده همراه با ابهام است و «چرایی» را برای مخاطب ایجاد می کند: «غم انگیزترین روز زندگی گلی، درست روزی بود که انتظار داشت بهترین روز زندگی اش باشد.» (ص9) و با خواندن ادامه ی داستان، خواننده پاسخ خود را می گیرد. مخاطب با خواندن چند سطر اول، جذب داستان شده و آن را دنبال می کند؛ نویسنده در همان ابتدا، خواننده را وارد فضای داستان کرده و سوژهی آن را آشکار می کند. «دختری 16 ساله که شیفته ی بازیگری است.» (ص9)
طرح و پیرنگ داستان: طرح، یعنی تنظیم حوادث داستان براساس رابطه ی علی و معلولی، به بیان دیگر، طرح زنجیره ی عقلانی و منطقی حوادث داستان است. نویسنده، با شناخت و درک دنیای مخاطب، علایق، روحیات و دغدغه های ذهنی او، شیوه ای ساده و لحنی صمیمی را برای پردازش موضوع با محوریت تفکر عاقلانه و صحیح، عاقبت اندیشی و اتخاذ یک تصمیم درست با یاری مشاوری دلسوز و مدیر با همراهی خانواده بیان کرده است. داستان، تصویری از جامعه، اوضاع و احوال امروزی و مواجهه ی یک نوجوان با امور و رویدادها و اجتماع بزرگسالان را به نمایش می گذارد و همچنین سبک و سیاق یک زندگی قابل باور و موقعیت ها و تجربه های ملموس را پیش روی خواننده قرار می دهد و از این رو، همراهی و همدلی دو جانبه ی نویسنده و مخاطب شکل می گیرد. نویسنده هم چنین از مشکلاتی که در جامعه در کمین دختران است، سخن گفته و سپس به طرز زیبایی در آخر داستان، روح لطیف انسانی بعضی افراد برای کمک به هم نوع را به تصویر کشیده است.
یکی از جذابیت ها و ویژگی های جالب رمان، دو شخصییتی بودن داستان است که خواننده پس از خوانش بخش اول کتاب، متوجه ی آن می شود. خواننده با مطالعه ی بخش های بعدی رمان، بیشتر با شخصیت های اصلی و فرعی داستان، ماجرای زندگی آنها و خصوصیات روحی شخصیت ها و عقاید و افکار آنها آشنا می شود. یکی از ویژگی های این طرح داستان، باور پذیری آن است که البته نویسنده با پر و بال دادن، آن را گسترش داده است و داستان را با واقعیت ها منطبق ساخته و خواننده به هر رویدادی از داستان که می رسد، می تواند آن را در ذهنش تجسم کرده و به راحتی بپذیرد وحتی گاه چنان در ذهن خواننده جا می گیرد که گویی خواننده، زمانی با آن مواجه بوده است.
فضاسازی: فضا حس و حالی است که کلِ داستان را احاطه کرده است و خواننده را تحت تأثیر قرار می دهد. عناصر داستان در عین آنکه سازنده ی داستان هستند، تحت پوشش فضای داستان فعالیت می کنند. نویسنده با فضاسازی داستان و استفاده از کلمات و ترکیباتی همچون: سکوت بی وقت خانه، غم انگیزترین، آشفته، بی طاقت، بی امضا و ... حال و هوای نگرانی، ترس و مشکل را بیان کرده و در نتیجه اشتیاق و کنجکاوی اولیه را برای پیگیری حوادث مربوط به آن در خواننده ایجاد می کند. مینو کریم زاده، گوشه ای از این دلهره و ناراحتی را در رفتار و کشمکش درونی گلی در یک مونولوگ نشان می دهد: «در دل نالید: مشکل! آن هم امروز، روز قرار.:» (ص12) بخش آغازین داستان با جمله ی «و با دست هایی نگران در را باز کرد و بیرون رفت.» (ص12) پایان می پذیرد و حالتی از تعلیق و انتظار برای خواننده ایجاد می شود. در این طرح و پیرنگ، نویسنده رویدادها را به گونه ای در کنار هم قرار می دهد که خواننده با خواندن هر رویداد، برای خواندن ادامه ی داستان، رغبت و کشش دارد؛ پس از وقفه و تعلیق در بخش اول داستان، نویسنده بخش دیگری را به رشته ی تحریر درآورده است. ماجرای دختر درسخوان نوجوانی به نام دریا که برای ادامه ی تحصیل در رشتهی مورد علاقه اش سودای رفتن به خارج از کشور را دارد.
حوادث داستان: در رمان «پیش از بستن چمدان» برای هر یک از شخصیت ها حوادث بسیاری رخ می دهد که توان تصمیم گیری را از آنها سلب می کند. در داستان دریا، اختلاف سلیقه ی او مخصوصاً با مادر بر سر انتخاب رشته، او را رو در روی مادر قرار می دهد. این اختلاف سلیقه به کشمکش و درگیری هایی می رسد که در تمام داستان جریان دارد. در مقابل یک دنده بودن مادر در برخورد با خواسته های دریا موجب می شود او هم روی لج بیفتد و برخلاف جریان فکر مادر، حرکت کند. مطرح کردن سفر به خارج، نقطه ی اوج درگیری آنها می شود. در داستان گلی، مادر دچار التهابات روحی شدیدی است و رفتن به خانه ی پدربزرگ که مبتلا به آلزایمر است، نه تنها مشکلی از دوش آنها بر نمی دارد، بلکه رفت و برگشت های مداوم پدربزرگ به گذشته ای که در آن دختر نوجوان خود را از دست داده، فشار مضاعفی بر گلی و مادرش وارد می کند؛ فشارهای روحی شدیدی که گلی را به گرفتن تصمیم وحشتناکی می کشاند.
نقطهی اوج داستان، تصمیم خودکشی گلی برای حل مشکل خود است. او خیال دارد با آسیب زدن به خودش، پدر را تنبیه کند و درست در لحظه ی عملی کردن این تصمیم، زندگی او با زندگی دریا گره می خورد. آشنایی با گلی و شنیدن داستان زندگی او نقطه عطفی می شود برای دریا تا کمی در رفتارهای خود دقیق شود و درباره ی زندگی اش تصمیم بهتری بگیرد. در واقع چگونگی روبه رویی اتفاقی دو شخصیت اصلی داستان که هیچ گونه پیوند و ارتباطی با هم ندارند، از قسمت های برجسته ی داستان است که بر خواننده اثر می گذارد. پس از این مرحله، داستان روال عادی را پی گرفته به سمت پایان می رود.
زاویه ی دید: زاویهی روایت داستان به معنی آن است که داستان از دید چه کسی مشاهده می شود. زاویه ی دید رمان «پیش از بستن چمدان» سوم شخص یا دانای کل محدود است. دانایی که فقط می تواند به ذهن «دریا» و «گلی» دو شخصیت اصلی داستان نفوذ کند و این بهترین زاویه ی دید برای موضوع داستان است و اگر جز این بود داستان آن گونه که باید بسته نمی شد.
شخصیت پردازی: در رمان «پیش از بستن چمدان» دو نوجوان شخصیت اصلی داستان هستند؛ دو نوجوانی که نویسنده با کنار هم قرار دادن آنها سعی در برطرف کردن مشکلاتشان دارد. شخصیت هایی زنده و پویا با رفتارهایی ثابت که حضورشان در داستان کاملاً موجّه و منطقی است، نویسنده در دو بخش آغاز کتاب، خصوصیات دو شخصیت اصلی را بازگو می کند. گلی به عنوان شخصیت اول، دختری است از یک خانواده ی فرهنگی که قصد دارد هر طور شده توجه پدر و مادرش را به خود جلب کند؛ دریا شخصیت دیگر، در برقرای ارتباط با انسان های دیگر مشکل دارد و گمان می کند همه ی انسان ها بدجنس هستند. او که در دبیرستان تحصیل می کند، در انتخاب رشته ی دانشگاهی اش هم دچار مشکل می شود، چرا که می خواهد نجوم بخواند در حالی که در ایران مقطع لیسانس این رشته وجود ندارد، از این رو تصمیم می گیرد از ایران مهاجرت کند؛ امّا هنوز مردد است و با خانواده اش بر سر این موضوع کشمکش دارد.
نویسنده در شخصیت پردازی دریا، تمام تلاش خود را به کار بسته و از مولفه های رفتاری نوجوانان دختر استفاده ی به جایی کرده است. رفتارهای دریا در محیط مدرسه و در مواجهه با دیگر دانش آموزان و نیز شرایط اجتماع پیرامونش خوب، به تصویرکشیده شده است. این که نمی تواند با همکلاسی هایش احساس نزدیکی کند، این که او از رفتار بسیاری از آدم های پیرامونش احساس نارضایتی دارد و نمیتواند رابطه ی درستی با آنها داشته باشد، تمام مشکل دریا نداشتن شناخت است؛ او کم تجربه است و این موارد، او را به این همه لجبازی با مادر می کشاند تا جایی که حتی بیمارستان رفتن او را تمارض می بیند.
نویسنده در داستان دریا از شخصیت خاله به عنوان یک واسطه ی ذهنی کمک می گیرد تا با ارائه ی برخی داده های تربیتی و اخلاقی و به طور غیر مستقیم، نوجوان را در مواجهه با رویدادها و در تقابل با قواعد خشک و خشن اجتماع بزرگسالان کمک دهد. نویسنده به خوبی به لزوم داشتن یک سنگ صبور فهمیده در زندگی یک نوجوان که جنبه های مختلف قضایا را در نظر می گیرد و یک طرفه به قاضی نمی رود، اشاره می کند؛ کسی که دریا دارد و گلی از داشتن آن محروم است. البته در این داستان شخصیت اصلی، «دریا» است که از نظر شخصیت پردازی، پرداخت قوی تر و روشن تری نسبت به گلی دارد. بقیه شخصیت ها از جمله پدر و مادر گلی، پدر و مادر دریا، حتی پدربزرگ که به آلزایمر مبتلا شده و ..شخصیت هایی هستند که به رشد شخصیت های اصلی داستان کمک کرده اند.
گفتگو: سخن گفتن شخصیت های داستانی گفتگو نام دارد که می تواند بین فرد با دیگری (دیالوگ) و یا بین فرد با خودش (مونولوگ) رخ دهد. در داستان از کشمکش بین اشخاص داستان با دیگران و یا با درونیات خود و گفتگو با خود و دیگران بهره گرفته شده است.
زبان و لحن داستان: زبان معیار داستان، متناسب با شخصیت، لحن آنها و حال و هوا و فضای داستان است، البته در هنگام گفتگو ها، نویسنده تا حدودی از زبان معیار خارج شده و به زبان گفتاری نزدیک شده است.
در رمان، یک روند عاطفی معین و یکنواخت پیش نرفته که مخاطب را خسته و بیزار کند. نویسنده موقعیت های جدی را با لحن مناسب آن و شرایط طنزآمیز را با شوخ طبعی و بیانی شیرین ،توصیف می کند که تنوع و جذابیت مضاعفی به داستان داده است: «دریا هدیه را باز کرد. یک عروسک میمون بود با یک لبخند بامزه و شاد. فراز گفت: از همین اول بگویم، هرگونه شباهتی به من کاملاً اتفاقیه.» (ص72) در مجموع این رمان که دارای فراز و فرود عاطفی و آموزه های اخلاقی و تربیتی بسیاری است، با بیانی گیرا و زبانی ساده و در خور فهم گروه سنی مخاطب، ماجراهایی باور پذیر را بیش روی خواننده می گذارد و در هر کجا که رنگ و بویی از بدآموزی دیده می شود، نویسنده با یک ترفند از آن می گریزد و برای آن دلایل عقلانی و اخلاقی می آورد.
پایان داستان: نویسنده تقریباً در فصل های پایانی کتاب، دو شخصیت اصلی را روبه روی یکدیگر قرار می دهد. چیزی که مخاطب از همان فصل های آغازین به دنبال آن بود که این امر ناشی از مهارت نویسنده به منظور همراه کردن خواننده با خود تا پایان داستان است. پس از تقابل شخصیت ها، دو داستان با یکدیگر ترکیب می شوند. پایان داستان باز است و خواننده می تواند هر طور که بخواهد آن را در ذهنش به پایان برساند. در واقع، نتیجه ی نهایی به خواننده واگذار می شود که با توجه به شواهد، قابل حدس خواهد بود: «دریا گفت: می دانی گلی، وقتی پدرم با چنین حالتی با کسی حرف می زند، فقط با او حرف نمی زند، دارد روی او تأثیر می گذارد.»(ص184)
در مجموع رمان "پیش از بستن چمدان" رمانی است که علاوه بر نوجوانان، میتواند مورد اقبال بزرگترها هم قرار بگیرد، بزرگترهایی که گاه در برخورد با فرزند نوجوان خود دچار مشکلاتی از جنس مشکلات موجود در آدمهای داستان این کتاب میشوند و دنبال راهی برای رفع آن هستند، مشکلاتی که اگرچه به ظاهر دشوار هستند امّا با کمی تأمل و صبوری به راحتی قابل حل میباشند.
مریم عرب، مربی فرهنگی
منبع: فصلنامه ی چارباغ کانون استان اصفهان