عرفان نظرآهاری نویسنده و شاعری است که از کودکی با کانون آشناست. او متولد 1353 در تهران و دکترای رشته زبان و ادبیات فارسی است. این نویسنده نام آشنا که از اعضای مکاتبهای کانون بود، امروز صاحب آثار متعددی است که از آن جمله می توان به : دو روز مانده به پایان جهان ، روی تخته سیاه جهان با گچ نور بنویس ، در سینهات نهنگی میتپد، پیامبری از کنار خانه ما رد شد، لیلی نام تمام دختران زمین است ، جوانمرد نام دیگر تو ، من هشتمین آن هفت نفرم ، چای باطعم خدا و …اشاره کرد. کتاب های او به زبانهای انگلیسی، فرانسه، ترکی، کردی، عربی و… ترجمه شده وتاکنون جوایز بسیاری را از آن خود کرده است. از جمله: جایزه ادبی پروین اعتصامی،جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران ، جایزه کتاب فصل … و نیز لوح افتخار دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان) در اسپانیا.
چندی پیش، این شاعر و نویسنده، مهمان اعضای ادبی کانون استان قم بود. در فرصتی مناسب، گفتوگویی کوتاه با او انجام دادیم.
گفتوگوی ما را با شاعر ” کوله پشتی ات کجاست؟” در اینجا بخوانید.
چندی پیش، این شاعر و نویسنده، مهمان اعضای ادبی کانون استان قم بود. در فرصتی مناسب، گفتوگویی کوتاه با او انجام دادیم.
گفتوگوی ما را با شاعر ” کوله پشتی ات کجاست؟” در اینجا بخوانید.
- خانم نظر آهاری از چه سنی شروع به نوشتن کردید؟
از نوجوانی علاقهمند به نوشتن بودم. از13 سالگی با کانون پرورش فکری مرتبط بودم و عضو مکاتبهای کانون شدم. به این صورت که برایشان نامه مینوشتم.آنها هم بررسی میکردند و جواب میدادند. در گردهماییها و نشستهای تخصصی که برگزار میکردند هم شرکت می کردم .
بعدها با دفتر شعر جوان و خانهی شاعران ایران آشنا شدم و از اعضای آنجا شدم. برای نشریاتی که ویژهی کودکان بودند هم مینوشتم. از جمله برای قسمت 13 تا 18 ساله ها در مجله ی زن روز و بعد سروش نوجوان، سوره نوجوانان و … .
- از موثرترین استاد، کلاس یا دوره ی آموزشی که داشتید برایمان یاد کنید.
نمیشود از مورد خاصی اسم برد. درواقع باید گفت مجموعهی زندگی میتواند تاثیرگذار باشد. مباحث فرهنگی در خانهمان، مدرسه، معلمها، فضاهایی که در آن قرار گرفتم، مراودات خانوادگی، دوستان اهل کتاب، ادبیات و… .
البته وقتی با سروش نوجوان و دفتر شعر جوان مرتبط شدم، آقای قیصر امین پور، آقای حسن حسینی و بزرگانی که درآنجا بودند در رشد شعر من تاثیر بسزایی داشتند.
- از جوایز و کتابهایتان بگویید.
برگزیدهی جایزهی کتاب صلح در سال 2010 در کره جنوبی، جایزهی ادبی اسپانیا، جایزهی کتاب سال در ایران، جایزهی ادبی پروین اعتصامی، جوایز مختلف کشوری از جمله : جشنوارههای مطبوعات، کانون پرورش فکری، رشد و …. هستم.
کتاب هایم :
کوله پشتی ات کجاست؟/ جوانمرد نام دیگر تو/ بال هایت را کجا جا گذاشتی؟ / پیامبری از کنار خانه ی ما رد شد / روی تخته سیاه جهان با گچ نور بنویس/ چای با طعم خدا/ من بیابان همسرم باد/ دو روز مانده به پایان جهان/ قلبی بزرگتر از جهان/ وای اگر پرنده ای را بیازاری/ در سینه ات نهنگی می تپد/ من هشتمین آن هفت نفرم .
- در تمام این سالها قطعا مخاطبان زیادی با شما در ارتباط بودهاند. بر روی آنها تاثیر گذاشته و یا از آنان تاثیر پذیرفتهاید. خاطره ای شاخص از مخاطبانتان ؟
در بین مخاطبانم از بچهها و از بزرگ سالان کسانی بودهاند که وارد زندگی من شده اند و روی من تاثیر گذاشتند. مثلا چند سال پیش یکی از بهترین آهنگ سازان کشور؛ آقای محمد نصرتی با من تماس گرفت و گفت که تصمیم دارد یک سوئیت سمفونی برای کتاب ” لیلی نام تمام دختران زمین است” بسازد.
موسیقی ای که ایشان برای کتاب لیلی ساختند، برگزیده جشنوارهها شد. همچنین برای کتاب ” قلبی بزرگتر از جهان ” موسیقی بسیار فاخری ساختند و برای شعرهای کتاب “با گچ نور بنویس” هم آهنگسازی کردند.
کتاب “وای اگر پرنده ای را بیازاری” را نیز خانم دکتر ناهید جلیلی به فرانسوی ترجمه کرد. وقتی چند ماه پیش از سفر برگشتم ترجمه ها را به من دادند و گفتند: بفرمایید نوشته های شما را ترجمه کردیم، تقدیم شما.
- به جز نوشتن فعالیتهای ادبی دیگری هم دارید؟
تدریس در شهرهای مختلف، موسسات فرهنگی، دانشگاه ها، تشکیل کلاسهای آزاد ادبی، کارگاه نوشتن، کلاس اسطوره شناسی، مولوی درمانی، مثنوی خوانی و… .
البته هم زمان پروژهای را به شکل جهانی دنبال میکنیم به اسم ” دیپلماسی ادبی راهی به سوی صلح” . کتاب آخرم مبنای این کار قرار گرفته است. کتاب ” قلبی بزرگ تر از جهان ” که به شکل موسیقایی هم اجرا شده و به ده زبان دنیا ترجمه شده است.
بهمن 1393 رونمایی این کتاب را به همراه سخنرانی دربارهی مدارا و صلح در ادبیات فارسی را در کشور سوئد داشتم. بعد از آن هم این تور فرهنگی حرکتش را ادامه خواهد داد و به آلمان میرویم و بعد فروردین ماه 94 هم به ژاپن میرویم. مجموعهی این کارها تلاشی است برای این که ما به مردم جهان بگوییم ایرانی ها اهل صلح و دوستی هستند و ادبیات شان آیینهی این نگاه و ارزش است.
- با توجه به حجم بالای کارهایتان حتی به مراسمها و نشستهای خیلی کوچکی هم که دعوت می شوید میروید. چه تفکر و اندیشهای پشت این عمل شماست؟
فکر می کنم هر نشستی از این جنس تاثیر واقعا عمیقی بر مخاطبان دارد. هر نشستی، هر ملاقاتی، هر گپ و گفتی که در شهرهای مختلف دارم در کانون، مدارس، روستاهای دور افتاده، اماکن فرهنگی که شرکت می کنم دانه ای است که دارم درجایی میکارم . شاید به نظر بیاید که آنجا برهوت است ولی من باور دارم این دانه سبز خواهد شد.
حرفهایم شاید درهمهی مخاطبان تاثیر و واکنش یکسانی نداشته باشد، ولی در هر جمع آدمهایی وجود خواهند داشت که بینش آنها تحت تاثیر قرار خواهد گرفت و دانهی کلماتم را میگیرند و در قلبشان می کارند و همراه آن رشد می کنند و من به خاطر آن آدمها رنج سفر و خستگی راه را می پذیرم و به دیدارشان خواهم رفت. در طی این سال ها هم به این نتیجه رسیده ام که این کارهایم بیهوده نبوده است. در واقع بخشی از فعالیتهایم تدریس است، بخشی نوشتن کتاب ،بخشی مطالعه و تحصیل ولی بخشی همین دیدارهاست.
- وقتی که برای این دیدارها اختصاص می دهید را چگونه تنظیم میکنید تا به علایق دیگرتان هم به اندازه کافی برسید؟
الان که در ایران هستم بیشتر به این فعالیتها میپردازم چون به زودی به خارج از ایران برخواهم گشت و دوباره چندین ماه آنجا ساکن خواهم بود. این نبودنهایم را میخواهم با این دیدارها جبران کنم، تابه عبارتی وقتی نیستم، زکاتم را به جامعه ام پرداخته باشم.
- مثل اینکه شما سفر کردن را خیلی دوست دارید؟
البته! سفر زیاد می روم. بخشی را داوطلب هستم، بخشی را هم پیشنهاد می دهند . کیف دستی من اسمش چمدان است. مدام از چمدانی به چمدان دیگر. از راهی به راه دیگر. کوه نوردی و کویرنوردی هم زیاد می روم، ورزشهایی که با طبیعت مرتبط اند .
کتاب “کوله پشتی ات کجاست ” که بزودی تجدید چاپ می شود ماحصل یکی از این سفرهای کوه نوردی ام است.
- جملهی پایانی شما برای مخاطبانتان؟
سرودن ، نوشتن و زندگی کردن؛ مهم ترین هنر، هنر زندگی کردن است!
- سپاس از شما
از نوجوانی علاقهمند به نوشتن بودم. از13 سالگی با کانون پرورش فکری مرتبط بودم و عضو مکاتبهای کانون شدم. به این صورت که برایشان نامه مینوشتم.آنها هم بررسی میکردند و جواب میدادند. در گردهماییها و نشستهای تخصصی که برگزار میکردند هم شرکت می کردم .
بعدها با دفتر شعر جوان و خانهی شاعران ایران آشنا شدم و از اعضای آنجا شدم. برای نشریاتی که ویژهی کودکان بودند هم مینوشتم. از جمله برای قسمت 13 تا 18 ساله ها در مجله ی زن روز و بعد سروش نوجوان، سوره نوجوانان و … .
- از موثرترین استاد، کلاس یا دوره ی آموزشی که داشتید برایمان یاد کنید.
نمیشود از مورد خاصی اسم برد. درواقع باید گفت مجموعهی زندگی میتواند تاثیرگذار باشد. مباحث فرهنگی در خانهمان، مدرسه، معلمها، فضاهایی که در آن قرار گرفتم، مراودات خانوادگی، دوستان اهل کتاب، ادبیات و… .
البته وقتی با سروش نوجوان و دفتر شعر جوان مرتبط شدم، آقای قیصر امین پور، آقای حسن حسینی و بزرگانی که درآنجا بودند در رشد شعر من تاثیر بسزایی داشتند.
- از جوایز و کتابهایتان بگویید.
برگزیدهی جایزهی کتاب صلح در سال 2010 در کره جنوبی، جایزهی ادبی اسپانیا، جایزهی کتاب سال در ایران، جایزهی ادبی پروین اعتصامی، جوایز مختلف کشوری از جمله : جشنوارههای مطبوعات، کانون پرورش فکری، رشد و …. هستم.
کتاب هایم :
کوله پشتی ات کجاست؟/ جوانمرد نام دیگر تو/ بال هایت را کجا جا گذاشتی؟ / پیامبری از کنار خانه ی ما رد شد / روی تخته سیاه جهان با گچ نور بنویس/ چای با طعم خدا/ من بیابان همسرم باد/ دو روز مانده به پایان جهان/ قلبی بزرگتر از جهان/ وای اگر پرنده ای را بیازاری/ در سینه ات نهنگی می تپد/ من هشتمین آن هفت نفرم .
- در تمام این سالها قطعا مخاطبان زیادی با شما در ارتباط بودهاند. بر روی آنها تاثیر گذاشته و یا از آنان تاثیر پذیرفتهاید. خاطره ای شاخص از مخاطبانتان ؟
در بین مخاطبانم از بچهها و از بزرگ سالان کسانی بودهاند که وارد زندگی من شده اند و روی من تاثیر گذاشتند. مثلا چند سال پیش یکی از بهترین آهنگ سازان کشور؛ آقای محمد نصرتی با من تماس گرفت و گفت که تصمیم دارد یک سوئیت سمفونی برای کتاب ” لیلی نام تمام دختران زمین است” بسازد.
موسیقی ای که ایشان برای کتاب لیلی ساختند، برگزیده جشنوارهها شد. همچنین برای کتاب ” قلبی بزرگتر از جهان ” موسیقی بسیار فاخری ساختند و برای شعرهای کتاب “با گچ نور بنویس” هم آهنگسازی کردند.
کتاب “وای اگر پرنده ای را بیازاری” را نیز خانم دکتر ناهید جلیلی به فرانسوی ترجمه کرد. وقتی چند ماه پیش از سفر برگشتم ترجمه ها را به من دادند و گفتند: بفرمایید نوشته های شما را ترجمه کردیم، تقدیم شما.
- به جز نوشتن فعالیتهای ادبی دیگری هم دارید؟
تدریس در شهرهای مختلف، موسسات فرهنگی، دانشگاه ها، تشکیل کلاسهای آزاد ادبی، کارگاه نوشتن، کلاس اسطوره شناسی، مولوی درمانی، مثنوی خوانی و… .
البته هم زمان پروژهای را به شکل جهانی دنبال میکنیم به اسم ” دیپلماسی ادبی راهی به سوی صلح” . کتاب آخرم مبنای این کار قرار گرفته است. کتاب ” قلبی بزرگ تر از جهان ” که به شکل موسیقایی هم اجرا شده و به ده زبان دنیا ترجمه شده است.
بهمن 1393 رونمایی این کتاب را به همراه سخنرانی دربارهی مدارا و صلح در ادبیات فارسی را در کشور سوئد داشتم. بعد از آن هم این تور فرهنگی حرکتش را ادامه خواهد داد و به آلمان میرویم و بعد فروردین ماه 94 هم به ژاپن میرویم. مجموعهی این کارها تلاشی است برای این که ما به مردم جهان بگوییم ایرانی ها اهل صلح و دوستی هستند و ادبیات شان آیینهی این نگاه و ارزش است.
- با توجه به حجم بالای کارهایتان حتی به مراسمها و نشستهای خیلی کوچکی هم که دعوت می شوید میروید. چه تفکر و اندیشهای پشت این عمل شماست؟
فکر می کنم هر نشستی از این جنس تاثیر واقعا عمیقی بر مخاطبان دارد. هر نشستی، هر ملاقاتی، هر گپ و گفتی که در شهرهای مختلف دارم در کانون، مدارس، روستاهای دور افتاده، اماکن فرهنگی که شرکت می کنم دانه ای است که دارم درجایی میکارم . شاید به نظر بیاید که آنجا برهوت است ولی من باور دارم این دانه سبز خواهد شد.
حرفهایم شاید درهمهی مخاطبان تاثیر و واکنش یکسانی نداشته باشد، ولی در هر جمع آدمهایی وجود خواهند داشت که بینش آنها تحت تاثیر قرار خواهد گرفت و دانهی کلماتم را میگیرند و در قلبشان می کارند و همراه آن رشد می کنند و من به خاطر آن آدمها رنج سفر و خستگی راه را می پذیرم و به دیدارشان خواهم رفت. در طی این سال ها هم به این نتیجه رسیده ام که این کارهایم بیهوده نبوده است. در واقع بخشی از فعالیتهایم تدریس است، بخشی نوشتن کتاب ،بخشی مطالعه و تحصیل ولی بخشی همین دیدارهاست.
- وقتی که برای این دیدارها اختصاص می دهید را چگونه تنظیم میکنید تا به علایق دیگرتان هم به اندازه کافی برسید؟
الان که در ایران هستم بیشتر به این فعالیتها میپردازم چون به زودی به خارج از ایران برخواهم گشت و دوباره چندین ماه آنجا ساکن خواهم بود. این نبودنهایم را میخواهم با این دیدارها جبران کنم، تابه عبارتی وقتی نیستم، زکاتم را به جامعه ام پرداخته باشم.
- مثل اینکه شما سفر کردن را خیلی دوست دارید؟
البته! سفر زیاد می روم. بخشی را داوطلب هستم، بخشی را هم پیشنهاد می دهند . کیف دستی من اسمش چمدان است. مدام از چمدانی به چمدان دیگر. از راهی به راه دیگر. کوه نوردی و کویرنوردی هم زیاد می روم، ورزشهایی که با طبیعت مرتبط اند .
کتاب “کوله پشتی ات کجاست ” که بزودی تجدید چاپ می شود ماحصل یکی از این سفرهای کوه نوردی ام است.
- جملهی پایانی شما برای مخاطبانتان؟
سرودن ، نوشتن و زندگی کردن؛ مهم ترین هنر، هنر زندگی کردن است!
- سپاس از شما
گفتگو از زهراعبدی؛ مربی سابق کانون استان قم
تنظیم گفتگو و عکس از : رضیه حکیمی؛ کارشناس روابط عمومی کانون استان قم