نمایشنامه خوانی نوری که از زبان می بارد

این مقاله در اولین جشنواره مقاله نویسی رضوی حایز رتبه ششم شده است

پیش از مقدمه
 بهتر آن می بینم ابتدا از عنوانی که بر این مقاله انتخاب کرده ام، مطلبی بنویسم، سپس می روم سراغ مقاله.
روزی بر سر تمرین نمایشنامه خوانی اعضای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مرکز 5 اردبیل حاضر بودم ـ این مقاله یک جلسه تمرین گروه را برای بیان شیوه نمایشنامه خوانی ارایه خواهد کرد ـ  اعضا شور و شوق عجیبی در حین تمرین داشتند و همین باعث شد که نظر آن ها را در مورد نمایشنامه خوانی جویا شوم. این جلسه اولین تمرین گروه برای اجرا نبود آنها چند بار در مراسم و جشن های کانون هنرنمایی کرده بودند. از عضوی که در بیان دیالوگ ها هیجان قابل توجهی داشت و انرژی زیادی صرف می کرد پرسیدم: «نمایشنامه خوانی چگونه است؟» او که معلوم بود از کارش لذت می برد گفت:«عالی است» نظرش را در مورد نمایشنامه خوانی پرسیدم، بسیار جالب بود، گفت: «نمایشنامه خوانی نوری است که از زبان می بارد»
در آن لحظه این حرف را ناشی از هیجان و لذت آن عضو از نمایشنامه خوانی دانستم و دنبال دلیل نبودم، این تعبیر یا تعریف مبتنی بر احساس از نمایشنامه خوانی، در ذهنم نقش بست، از آن تمرین چهار سال می گذرد.
حال نمایشنامه خوانی در مراکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان اردبیل و مراکز کانون سایر استانها طرفداران خاص خود را پیدا کرده است، با توجه به اینکه همسرم، سولماز صادقزاده نصرآبادی، مربی کانون، عضو کارگروه تخصصی نمایشنامه خوانی است و بنده نیز سال گذشته نمایشنامه «گره آخر» را نوشته و در اولین جشنواره نمایشنامه خوانی رضوی حضور یافته و موفقیت خوبی به دست آوردیم، واجب شد که در مورد نمایشنامه خوانی قدری گستره تر تحقیق کرده و جایگاه این هنر را در مراکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تبیین کنیم.
در راستای تحقیق و تامل بیشتر در مورد هنر نمایشنامه خوانی با تعاریف زیادی از اساتید ایران و سایر کشورها مواجه شدیم، اما حقیقت این است تعریفی که چهار سال آن را فراموش نکرده بودم لحظه به لحظه برایم ابعاد گسترده تری می یافت و خوشایند جلوه می کرد،«نمایشنامه خوانی، نوری که از زبان می بارد»
وقتی اقدام به نوشتن این مقاله کردم با خود گفتم: «چرا که نه، این عنوانی است که می تواند حق مطلب را ادا کند.» به این گفته بیشتر فکر کردم، به مرور این تعبیر شاخ و برگ پیدا کرد که در این مقاله سعی خواهم کرد آن را تا حد توان بیان کنم.
خلاصه اینکه، وقتی همه تنِ بازیگر تئاتر در سر صحنه خورشید می شود برای بیان مفهوم، القای معانی و نیل به مقصود؛ چرا نمایشنامه خوانی نوری نباشد که از زبان می بارد؟!
هنری که بیشتر زنده به زبان و دیالوگ است تا حرکت.
 چکیده
این مقاله ضمن نگاهی به وضعیت موجود نمایشنامه خوانی در کشور، ارایه تعریفی روزآمد از آن، بررسی نظرات مخالفان و موافقان نمایشنامه خوانی، سعی دارد به آن از منظر هنری کارآمد در تربیت کودکان و نوجوانان بپردازد.
برای نمایشنامه خوانی هر چند در ایران قدمتی 50 ساله تصور کنیم یا حتی ریشه آن را به سخنوران قدیم، شبیه خوانی، نقالی یا عاشیق های قوپوز به دست آذربایجانی پیوند بزنیم، باز در ایران پدیده نوظهوری قلمداد می شود. پدیده ای با مخالفان بسیار، که آن را فاقد ارزش هنری، بی فایده و مخرب می دانند.
اما هستند کسانی که مخالفتشان با نمایشنامه خوانی تنها به شیوه اجرا محدود می شود و در صورت رعایت اصولی تایید شده، فواید زیادی بر آن نام می برند. در این میان خود این ژانر هنری قابلیت های بسیاری برای دو گروه مخاطب و نمایشنامه خوان دارد، این فواید برای کودکان و نوجوانان که از میدان بحث و جدل های سلیقه ای دور هستند بیشتر خودنمایی می کند و مدارس و دانش آموزان و مراکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و اعضای آن بهترین استفاده را می توانند از این قالب هنری داشته باشند ـ مقاله حاضر سعی خواهد کرد بیشتر به نقش تربیتی نمایشنامه خوانی برای کودکان و نوجوانان بپردازد ـ
نمایشنامه خوانی قابلیت بی نظیری دارد تا نوجوانان را در گروه های مختلف شکل دهد و به دلیل سادگی و سهولت اجرا، عدم نیاز به منابع مالی، فواید و چشم انداز تربیتی و آموزشی مناسبی را فرا روی متصدیان تربیتی بگشاید. با نمایشنامه خوانی می توان افق تربیتی روشنی را ترسیم نمود و از آن در راستای آموزش غیرمستقیم کودکان و نوجوانان بهره برد. در حال حاضر از این هنر بسیاری از علاقه مندان لذت می برند و بدون این که خود را درگیر نظرات موافق و مخالف بکنند، به آن می پردازند اما باید اذعان داشت که فراگیری و رعایت اصول نمایشنامه خوانی تاثیر بسزایی در نشر و گسترش روزافزون این هنر خواهد داشت.   
مقدمه
در این مقاله از نمایشنامه خوانی به عنوان هنر نام خواهم برد پس شایسته است ابتدا مشخص شود، که نمایشنامه خوانی هنر است یا نه. چرا که ممکن است بر این مطلب خرده گرفته شود که نمایشنامه خوانی در واقع هنر نیست و در دل هنری دیگر حیات یافته است، یا قائم به ذات نبوده وابسته به هنر تئاتر است یا به خودی خود موجودیت ندارد. این نظر در لابه لای سخنان اساتید تئاتر دیده می شود که علاوه بر مخالفت با نمایشنامه خوانی آن را یک ژانر هنری قبول نداشته و می گویند نمایشنامه خوانی ویژگی هنری ندارد.
در جایی ـ به نظرم از دکتر علی شریعتی ـ خوانده بودم که؛ هنر «هست» را به آنچه «باید باشد» تبدیل می کند، یا نزدیک می سازد و به آدم آنچه را که ندارد، می بخشد.
این نفس هنر است که توانایی دارد انسان را به حقیقت برساند، حقیقتی که با شیوه های مختلف عرضه می شود، لحظه ای در دل زیر و بم های آواز و گاهی عریان در رنگ های اسرارآمیز، دمی در بال اهورایی شعر سوار بر بال فرشتگان سخن و وقتی دیگر در پیچ و خم کلام و سینه های داستان گو، همه ریشه در هنر دارند، برای تغییر حیات یافته اند، بی بدیل و بی هماورد هستند و هیچ کدام جای یکدیگر را نمی گیرند، یعنی نمی توانند بگیرند. هرگز و در هیچ دوره ای، نیاز به هنر از بین نمی رود، هرچند شاید شکل استفاده از هنر دچار تحول و تغییر شود. در یک کلام، بشر همواره به هنر نیازمند باقی می ماند.
با توجه به این بیان، به جرات می توان نمایشنامه خوانی را هنر نام نهاد، هنر بهره گیری از بیان و ظرایف آن، هنر جان بخشیدن به کلام به سحرِ زبان. دوست دارم بگویم نمایشنامه خوانی هنری به غایت ستودنی است چرا که مخاطب را به باید شدنی سوق می دهد تا حقیقت را دریابد، می بخشد آنچه را که انسان و دنیا فاقد آن هستند، پس نمایشنامه خوانی یک ژانر هنری است.
در کنار علاقمندان به نمایشنامه خوانی، شاهد نظریه و سخنان مخالفی نیز هستیم، تعدادی از آنها سخن از ایده آل هایی به میان آورده اند که هرچند دستیابی به آنها خوشایند خواهد بود و ضروری هم هست، اما عمل به آنها مستلزم متوقف کردن حرکت و فعالیت موجود برای دستیابی به زیرساخت تشکیلاتی، تعریف علمی و اصول صحیح است که معقول نمی نماید، چرا که نمایشنامه خوانی به عنوان هنر و پدیده ای نوظهور، دارد رو به جلو حرکت می کند و طرفداران زیادی یافته است.
عده ای از مخالفان شیوه های اجرا را خارج از چارچوب رایج در غرب و غیر علمی می دانند، می توان نظرات کارشناسانه آنها را در اجراها مدنظر قرار داد و اجراها را به شیوه ای علمی و قابل قبول ارایه کرد و ایرادها را مرتفع نمود و این بدون شک هم مفید است و هم امکان پذیر.
اما تعدادی هستند که با موجودیت نمایشنامه خوانی مخالف هستند و اذعان می دارند اصلا نمایشنامه خوانی برای چیست و به چه کار می آید و چه فایده ای دارد؟ در یک کلام، نمایشنامه خوانی را اشتباه و غلط می دانند و کاری به نوع و شیوه اجرا هم ندارند. رد نظر آنها چندان دشوار نیست چرا که نمایشنامه خوانی با رشدی که در سال های اخیر داشته ثابت کرده است بیهوده پا نگرفته و فواید زیادی دارد که در ادامه سعی خواهد شد به آن پرداخته شود.
سخن دیگر، این مقاله برای استفاده مربیان و اعضای مراکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و دانش آموزان و معلم های علاقه مند نگاشته شده است. معلم هایی که در خلال درس و مدرسه با شیوه نوین و کارآمد دوست دارند به دانش آموزان چیزی را ببخشند که ندارند. برای آموزش آنچه که در سطور کتابها بس کسالت آور بیان می شود و دانش آموزان به سادگی قادر به برقراری ارتباط با آن نیستند، می توان با کمی تامل و خلاقیت مباحث را در دل نمایشنامه ریخت و توسط دانش آموزان در کلاس درس جریان داد تا دانش اموزان در مسیر آن شناور شده و به صید دانش و آگاهی بپردازند.
و دیگر سخن این که، در شرایطی که نمایشنامه خوانی نظرات مخالف و موافق را به سوی خود معطوف ساخته، این خود یعنی جریان بزرگ و مهمی اتفاق افتاده است، نمایشنامه خوانی چنان با کار مراکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یعنی، تربیت غیر مستقیم، عجین و در یک راستاست که احساس می شود این مراکز کانون بنا به نیاز و ضرورت آموزشی خویش نمایشنامه خوانی را بوجود آورده اند. پس شایسته است به دور از نظرات و جنجال های رایج، آرام و ساکت در مراکز و مدارس به نمایشنامه خوانی بپردازیم و نظریه پردازان موافق و مخالف را به حال خود بگذاریم تا قانون و شیوه نامه خلق کنند آن گاه این یافته ها اگر مفید بود و به دردمان خورد از آنها بهره مند شویم و اگر دست و پا گیر بود و مانع فعالیت مان بود، از کنارشان بگذریم. اما باید اصول اولیه و رایج این هنر را بشناسیم، از قراردادهای رایج آگاهی داشته، آنها را به کار بندیم، با این رویکرد که، در مراکز کانون و نزد مربیان همواره این خلاقیت است که حکومت می کند و باید اذعان داشت عرصه نمایشنامه خوانی واقعا عرصه خلاقیت هاست پس این هنر، مختص ماست، چرا از آن نهایت استفاده را در راستای تربیت اعضای کودک و نوجوان خود نبریم؟!
این مقاله برای ارایه چنین شناخت و آگاهی اولیه در خدمت مربیان، معلم ها و دانش آموزان و اعضای مراکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است.
نمایشنامه خوانی چیست؟
خیلی دلم می خواست بگویم، نمایشنامه خوانی یعنی نوری که از زبان می بارد. اما مسلما این تعریف از زبان نوجوانی که شیفته نمایشنامه خوانی است جامع و روشن نخواهد بود لذا نیازمند تعریفی گویا هستیم. در میان تمام تعاریفی که برای نمایشنامه خوانی دیده ام، «خوانش تاثیر گذار یک متن» را بیشتر می پسندم، پس نمایشنامه خوانی خوانش تاثیرگذار یک نمایشنامه است با رعایت اصولی که برای دستیابی به هدفی خاص انجام می گیرد، این هدف ممکن است معرفی اثر، آموزش، سرگرمی یا لذت باشد.
نمایشنامه خوانی یک ژانر جدید هنر نمایشی، رویکرد جدیدی در تئاتر و پدیده ای نوظهور در ایران است. در تئاتر، دیالوگوحرکتدو ابزار بازیگر هستند که وظیفه بیان احساس، موقعیت های نمایشی و در کل فضای نمایش را برعهده دارند اما در نمایشنامه خوانی تنها دیالوگ و بیان است که به کمک خوانشگر می آید و وظیفه هدایت مخاطب به فضای نمایش را بر عهده می گیرد.
در نمایشنامه خوانی عواملی چون لباس، دکور، گریم و حرکت حذف می شود و تنها بازیگر می ماند و متنی که باید، زیبا، صحیح، با حس و حال و کامل بدون استفاده از تمهیدات اجرایی صحنه، خوانده شود. نمایشنامه خوانی چیزی بین نمایش رادیویی و اجرا در صحنه یا تئاتر بدون حرکت است که از آن به عنوان مقدمه ای برای اجرا یاد می شود و مانند هر شیوه اجرایی دیگر نیازمند کارگردانی است.
چرا نمایشنامه خوانی؟
ادبیات کودک در دوره ای که ما زندگی می کنیم صرفا جنبه سرگرم کننده ندارد بلکه جنبه لذت بخشی و آموزشی نیز بر دوش ادبیات کودک نهاده شده است، منظور از ادبیات کودک، کلیه کتابها، داستان ها و نوشته هایی است که برای آنها بوجود آمده یا به وجود می آید. خالقان آثار برای کودکان و نوجوانان همواره تلاش می کنند به جنبه آموزش، لذت و سرگرمی، به صورت  هوشمندانه در آثار خود بپردازند، متصدیان تربیتی باور کرده اند که ارزش های متعالی و فرهنگ های جامعه را با زبان هنر بهتر و عمیق تر می توان به کودک و نوجوان ارایه کرد.
نمایشنامه خوانی یک تجربه ناب و ایده آل برای کودکان بخصوص نوجوانان است. مربیانی که به نمایشنامه خوانی روی آورده اند آن را در جذب اعضای نوجوان به کارهای گروهی موفق توصیف می کنند.
نمایشنامه خوانی علی رغم نظرات مخالف، مجموعه گسترده ای از سبک ها و شیوه ها را در بر می گیرد و این فرصت طلایی را برای متصدیان تربیتی، مربیان و معلم ها ایجاد می کند تا با فراغ بال و با تکیه بر خلاقیت و توانایی خویش از آن بهره ببرند، اگر به این هنر اشراف داشته باشیم و اصول آن را بشناسیم همواره موفق خواهیم بود تا به دور از تکرار و کلیشه به بیان اهداف تربیتی مدنظرمان بپردازیم چرا که عرصه گسترده نمایشنامه خوانی دست ما را برای اتخاذ روش هایی همواره ناب و ویژه باز می گذارد.
نمایشنامه خوانی ساده و آسان است، یک مربی یا معلم می تواند در زمانی اندک و با چند جلسه تمرین  متنی را برای اجرا آماده کند.
کارگردانی تئاتر نیازمند تجربه و تخصص است اما نمایشنامه خوانی به تخصص زیادی نیاز ندارد لذا می توان با آموختن اصول آن، نمایشنامه خوانی را در مراکز کانون و مدارس انجام داد. مربی یا معلم به تخصص یک کارگردان حرفه ای نیاز نداشته و می تواند با کمی گرایش، اصول اولیه نمایشنامه خوانی را یاد بگیرد.
نمایشنامه خوانی در بالا بردن حس اعتماد به نفس اعضا هنری بی رقیب است. بسیاری از اعضای کودک و نوجوان در مراکز کانون و دانش آموزان مدارس، خجالتی هستند و برای کارهای گروهی کمتر رغبت نشان می دهند، با نمایشنامه خوانی می توان حس اعتماد به نفس را در آنها تقویت کرد و آنها را به کار گروهی کشاند.
نمایشنامه خوانی کودکان و نوجوانان را با تئاتر آشنا ساخته و آنها را به تئاتر علاقمند می سازد به بیان دیگر نمایشنامه خوانی فرصتی است برای تربیت تماشاگر حرفه ای تئاتر، چرا که در مراکز کانون شاهد آن بودیم که اعضای گروه های نمایشنامه خوانی دید خوبی به تئاتر پیدا کرده و با علاقه به تماشای تئاتر می نشینند و برای یادگیری اصول بیشتر رغبت نشان می دهند.
نمایشنامه خوانی پیچیدگی ها و سختی های اجرای صحنه ای را ندارد و به نسبت تئاتر بیشتر می توان آن را اجرا کرد، البته باید دقت داشت که کیفیت فدای کمیت نشود.
در نمایشنامه خوانی نیازی به حفظ کردن متن نیست، لذا می توان اعضا و دانش آموزان با توانمندی های مختلف را در اجرا سهیم کرد بدون آن که نگران حفظ دیالوگها باشند، آن ها فرصت خواهند داشت بجای صرف انرژی برای حفظ دیالوگها، روی نقش ها تمرکز بیشتری داشته و آن را بهتر تجزیه تحلیل کنند.
در کشور ما امکانات برای به صحنه بردن نمایش ها کم است و هر نمایشی شانس اجرا شدن در صحنه را پیدا نمی کند، در کنار آن مدارس و مراکز کانون نیز امکانات محدودی دارند، وسایلی که برای نمایشنامه خوانی لازم  است به نسبت تئاتر صحنه ای بسیار کم تر بوده امکان اجرا را بالا می برد، لذا نمایشنامه خوانی می تواند هر هفته در مرکز یا مدرسه به آسانی اتفاق بیفتد.
نمایشنامه خوانی به زمان زیادی احتیاج ندارد، چه برای تمرین و چه برای اجرا، بین 5 تا 8 جلسه برای تمرین و حدود نیم ساعت برای اجرای آن زمان لازم است، پس می توان از آن بیشتر بهره برد.
نمایشنامه خوانی یکی از راه های شناسایی بازیگران جدید برای نمایش عروسکی و صحنه ای است. بسیاری از کودکان بعد از یک یا چند جلسه تمرین در گروه نمایشنامه خوانی، علاقمند تئاتر و بازیگری شده اند. این کار برای بازیگران جدید مفید است چرا که بسیاری از بازیگران جدید کارشان را با نمایشنامه خوانی شروع می کنند.
چون ذهن بازیگران درگیر حفظ متن و دیالوگ ها نیست و خوانشگر برای حفظ متن فشاری روی خود احساس نمی کند پس زمان بیشتری می توان صرف فهم شخصیت، فضا و درونمایه نمایشنامه کند و آن را به مخاطب انتقال دهد.
یکی از ارزش ها و امتیازات منحصر به فرد نمایشنامه خوانی، تجسم صحنه های نمایش در ذهن مخاطب است که قوه تخیل در مخاطب بسیار فعال می شود، بالا رفتن قدرت تجسم فضا و حرکت های بازیگران در صحنه به هنگام نمایشنامه خوانی است که از آن به عنوان نقطه بارز نمایشنامه خوانی یاد می کنند. مخاطب همانند یک نویسنده و کارگردان به طراحی صحنه و حرکت ها می پردازد.
نمایشنامه خوانی چه در مخاطب و چه در خوانشگر، اخلاق حرفه ای نمایش دیدن را آموزش می دهد و در تربیت نسل جدید تئاتر موثر است.
یکی از معضلات مراکز کانون پرورش فکری جذب نوجوانان ـ به خصوص نوجوانان پسرـ به فعالیت های کانون است که به دغدغه مربیان و مسئولان مراکز تبدیل شده است، نمایشنامه خوانی یکی از فعالیت هایی است که می تواند این معضل را کم رنگتر کند. با نمایشنامه خوانی به دلیل علاقمندی اعضا و سهل و ساده بودن آن، می توان گروه های زیادی را شکل داد و آنها را به رقابتی سازنده و تنگاتنگ وا داشت.
نمایشنامه خوانی در مراکز و مدارس حس و جرات نوشتن در اعضا و دانش آموزان را بالا می برد. زهرا مهدوی عضو نوجوان کانون پرورش فکری 5 اردبیل یکی از اعضای گروه نمایشنامه خوانی است که بعد از علاقمندی در گروه به نوشتن، نمایشنامه روی آورده است ـ جلسه نمایشنامه خوانی که در ادامه به بررسی آن خواهیم پرداخت، جلسه تمرین نوشته اوست ـ
نمایشنامه های اعضا و دانش آموزان در نمایشنامه خوانی فرصت حضور و نقد و تحلیل پیدا می کنند. این بررسی ها باعث می شود نه تنها عضو و دانش آموز احساس غرور کرده و به کاستی و ضعف های نوشته خود پی ببرد در سایر اعضا نیز انگیزه نوشتن و تجربه چنین جلسه هایی بالا برود.
در نمایشنامه خوانی، هم گروه نمایشنامه خوان در معرض تربیت قرار گرفته، آموزش می بیند، سرگرم شده و غرق در لذت می شود و هم مخاطبان کودک و نوجوان در این حس با خوانشگران سهیم هستند.
حضور در گروه نمایش نامه خوانی صمیمیت و درک متقابل را در نوجوانان تقویت می کند. اعضای گروه کنش های مختلف را تجربه می کنند، مخالفت ها و درگیرها در گروه وجود دارد، نظرات موافق و مخالف اعضا باعث ایجاد فضایی می شود که مربی یا معلم می تواند از آن به بهترین نحو بهره برداری کند، تحمل نقد و نظر دیگران، گرایش به نظر گروه، بالا رفتن قدرت پذیرش، تئاتر شناسی و آشنایی با نقد نمایشنامه و ده ها فواید دیگر در کار گروهی شکل می گیرد و فرصت تربیتی ممتازی به وجود می آورد.
نمایشنامه خوانی فعالیتی مفید و موثر برای مربی و معلم است تا از آن برای بیان غیر مستقیم آموزه ها بهره ببرند. تربیت غیر مستقیم از کارآمدترین انواع تربیت و آموزش است که تاثیری ماندگار بر مخاطب دارد و نمایشنامه خوانی در این نوع آموزش در صدر قرار می گیرد.
نمایشنامه خوانی بر محبوبیت مربی و معلم می افزاید و جلسات درس و آموزش را خوشایند ساخته کسالت را از کلاس ها دور می سازد. عضو و دانش آموز وقتی با مربی خود در یک کار گروهی لذت بخش حضور می یابد علاوه بر این که او را خلاق و توانمند می شناسد، بیشتر با او انس می گیرد و همین باعث می شود معلم یا مربی آموزه های دیگر را نیز بهتر و غنی تر پیش ببرد.
نمایشنامه خوانی گرایش دانش آموزان و اعضا را به آموزش بالا می برد، هم متن به امر آموزش کمک می کند هم آمادگی لازم را برای سایر آموزش ها در مخاطب به وجود می آورد.
تمام امتیازاتی که بر نمایشنامه خوانی متصور هستیم به صورت مستقیم یا غیر مستقیم منافع اش متوجه مراکز کانون پرورش فکری و مدارس است، البته آن گونه که در ابتدا نیز عنوان شد، این مقاله سعی دارد جایگاه تربیتی نمایشنامه خوانی نزد کودکان ونوجوانان را ارزیابی کند. ارزیابی محاسن و معایب نمایشنامه خوانی در سطح حرفه ای و نزد گروه های تئاتر را به افراد دیگر و اساتید فن واگذار می کنیم که در این مقاله نه جای آن مباحث است و نه مجالی بر آن.
و آخر این که بسیاری را می شناسم علاقه چندانی به تئاتر ندارند اما به نمایشنامه خوانی علاقه مند هستند و آن را بیشتر از تئاتر درک می کنند، هر هنری طرفداران خاص خود را دارد و هیچ هنری نمی تواند جای هنر دیگری را بگیرد، آنها از نمایشنامه خوانی بیشتر لذت می برند چون فرصتی برای تجسم برایشان پیش می آورد.
نمایشنامه خوانی از منظر موافقان و مخالفان
در ایران نمایشنامه‌خوانی ژانر هنری تازه ایست که حرکتی سریع و رو به رشد دارد در اندک زمانی توانسته برای خود در محافل ادبی، گروه های تئاتر و جشنواره ها جای ثابتی به دست آورد. اگر چه بسیاری از صاحب نظران تئاتر قدمت آن در ایران را به سال 42 رسانده و بر آن دلیل می آورند و عده ای ریشه نمایشنامه خوانی را به سخنوران قدیم، عاشیق های قوپوز به دست آذربایجان، پرده خوانی و شبیه خوانی و ... نسبت می دهند و آن را صورتی نو از آن هنرها معرفی می کنند اما عدم وجود تعریفی صحیح از این پدیده، باعث شکل گیری نظرات موافق و مخالف بسیاری شده است. هر چند در حال حاضر این جریان در کشور ما به سمت و  سویی می‌رود که به تدریج به صورت یک شیوه اجرایی در کنار سایر ژانرها و شیوه های نمایشی جا باز می کند اما هنوز مخالفان سرسخت و موافقان محتاطی دارد که فواید نمایشنامه خوانی را همواره به رعایت اصولی تایید می کنند.
مخالفان نمایشنامه خوانی بیم آن دارند که این پدیده نو ظهور، جایگزین یک تئاتر فقیر شود. آن ها معتقدند که هنرمندان تئاتر خود را به دلیل سادگی در اجرا و سهولت تمرین، سرگرم نمایشنامه خوانی کرده اند در حالی که نمایشنامه خوانی نمی تواند جایگزینی برای تئاتر شود. آن ها گاه نمایشنامه خوانی را از ریشه منکر می شوند و آن را بی هدف می دانند که هیچ آورده ای ندارد و بیشتر خطرناک و مخرب است تا مفید. به نظر آن ها هنر نمایشنامه خوانی بخش عظیمی از نیروهای تئاتر را سرگرم خود کرده و این نگرانی وجود دارد کهاز دل آن یک آیین ساخته شده و اصل اتفاق فراموش شود. تئاتر همواره در ساحت زبان و ادبیات اتفاق می افتد، درحالی که طی جلساتنمایشنامه خوانی در ایران، این اتفاق حاصل نمی شود. نمایشنامه خوانی در ذات خود نیز اشکالاتی دارد، نمایشنامه خوانی اگر چه می تواند در نبود اجراهای صحنه ای جای خالی آن را تا حدودی پر کند اما این رویکرد در مواجهه با تئاتر مدرن زبانی الکن و ناقص خواهد داشت، چرا که تئاتر مدرن بیشتر از آنکه شنیداری باشد دیداریست و نیازمند صحنه است.
نمایشنامه خوانی مخالفان دیگری هم دارد این مخالفان هرچند چون گروه اول هویت وجودی نمایشنامه خوانی را منکر نیستند اما به شیوه های اجرای آن در ایران معترض هستند و آن را مطابق اصول نمی دانند. آوردن نظرات آن ها سخن را به درازا خواهد کشاند پس به این بسنده می شود که؛ در چنین شرایطی عدم وجود راهکار و شیوه نامه ای مدون برای نمایشنامه خوانی عرصه را برای ارایه نظرات سلیقه ای و شخصی باز گذاشته و کار را برای کسانی که به این ژانر نمایشی روی می آورند بخصوص در بخش داوری سخت کرده است.   
در کنار مخالفان، موافق ها نیز بیکار ننشسته و بر محاسن مختلف نمایشنامه خوانی اشاره می کنند، آن ها عنوان می کنند که نمایشنامه خوانی قرار نیست در هیچ زمانی جای تئاتر را بگیرد چرا که اجرای صحنه ای را کاملترین نوع نمایش می شناسند ولی برای نمایشنامه خوانی نیز به یک استقلال اعتقاد دارند که می تواند به تئاتر کمک کند، آن ها نیز از نبود شیوه نامه ای جامع گله دارند و برخی اجراهای توام با نور و میزانسن و حرکت و لباس را رد می کنند و آن را مغایر با اصول نمایشنامه خوانی می دانند. این علاقه مندان به هنر نمایشنامه خوانی آن را یک فرآیند آموزشی می نامند که می تواند به بسیاری از نیازها پاسخ گوید.
موافقان اعتقاد دارند برای آموزش زبان، درک مطلب و بیان از هنر نمایشنامه خوانی می توان بهره گرفت، در این میان هم، باز نظرات موافق و مخالف شکل گرفته که همه مربوط به شیوه اجراست.
نمایشنامه خوانی در باور بسیاری ار اهالی تئاتر مقدمه ای بر اجراست و در زمان کمبود امکانات و سالن اجرا، گروه های نمایشنامه خوانی را نشانی از بقا و حیاتشان در فضای تئاتر می دانند. وقتی در خلال جشنواره ها اعلام می شود گروه های برگزیده اجرای عموم خواهند گرفت، تاکید می شود بر بهانه بودن نمایشنامه خوانی برای اجرای صحنه ای و کمتر کسی توجه می کند که دلیلی ندارد یک نمایشنامه خوانی موفق یک اجرای صحنه ای موفق نیز داشته باشد. خوانشگر یک نقش الزاما بازیگر خوبی برای آن نقش نیست و اصلا شاید متنی که خوانش می شود مناسب اجرا نباشد.
اگر نمایشنامه خوانی بتواند افراد بیشتری را بطرف تئاتر بکشاند نه تنها بد نیست بلکه باید از آن استقبال هم کرد. اگر بتوان نمایشنامه خوانی را تمرینی برای بهتر شدن بیان بازیگران فرض کرد می تواند یکی از مراحل به صحنه آوردن متن های نمایشی باشد، در نمایشنامه خوانی می توان بازیگر انتخاب کرد، بیانش را پرورش داد و او را از نظر بیانی آماده کرد، می توان با نمایشنامه خوانی به تحلیل درستی از متن به صورت توافق شده با بازیگر رسید و او را به آن سمتی برد که از نظر کارگردان ایده آل است، می توان آثار پرخرجی را در شهرستانهایی که بودجه کمی برای تئاتر دارند به اجرا درآورد و هنرمندان شهرستانی را با این متن های جدید آشنا کرد، می توان نویسندگان تازه کار و جوان را معرفی کرد و با اجرای آثارشان به آنها دلگرمی بخشید، متن اگر چه بدون اجرا ناقص است اما اجرا فقط به صحنه بردن نیست، نمایشنامه خوانی نیز می تواند اجرایی تئاتری باشد.
بحث در موردنمایشنامه خوانی و شیوه درست اجرای آن، نظرهای مخالف ها و موافق ها، نیازمند مباحثی جامع و مفصل است که باید به طور اساسیمورد تحلیل و بررسی  قرار گیرد.
نمایشنامه خوانی نباید در ساختار تئاتر ما تبدیل به توجیهی شود برای کسانی که سالن تمرین برای اجرای تئاتر ندارند و نمی توانند نمایشی را روی صحنه ببرند، آن گاه با آن جای تئاتر را پر کنند، نمایشنامه خوانی تئاتر نیست. این ماحصل دغدغه ها و نظر های پیرامون نمایشنامه خوانی است که به نظر می رسد با تدوین شیوه نامه ای مدون می توان بسیاری از آن ها را مرتفع ساخت.
چه نمایشنامه هایی برای خوانش مناسب هستند
روزی با یکی از دوستان برای تماشای نمایش صحنه ای رفته بودم، بعد از پایان نمایش طبق عادت پرسیدم، نمایش چطور بود؟ گفت: از اول نمایش تا آخر آن چشمانم را بستم اما چیزی را از دست ندادم و دقیقا در جریان نمایش بودم! این گفته دوستم تعریف از نمایش نبود او داشت از ضعف نمایشی که دیده بود، سخن می گفت، مبنی بر این که نمایش دیالوگ محور بود و هیچ پیام و مفهومی با حرکت بیان نمی شد. حال می بینم آن ضعف نمایش صحنه ای، عین قوت متن برای نمایشنامه خوانی است و آن نمایشنامه خلق شده بوده برای نمایشنامه خوانی.
گفته بیانگر این مطلب است که هر نمایشنامه ای قابلیت نمایشنامه خوانی ندارد و اگر بخواهیم هر نمایشنامه ای را برای خوانش انتخاب کنیم باید تغییراتی در آن بوجود آوریم.
معمولا نمایشنامه هایی که صحنه ها، طراحی صحنه و یا طراحی لباس پیچیده ای دارند یا مبتنی بر کمدی جسمانی هستند برای نمایشنامه خوانی مناسب نیستند. طبیعی است نمایشنامه هایی که حرکت محور اصلی آن هاست و بار عمده انتقال پیام بر عهده حرکت است نه بیان، به درد نمایشنامه خوانی نمی خورد، هر چند عده ای معتقدند هر متنی را می توان نمایشنامه خوانی کرد، اما چنین به نظر می رسد تغییر بخشی از متن برای نمایشنامه خوانی نتیجه ای جز سرگردانی مخاطب و عدم ارتباط او با اجرا نخواهد داشت لذا شایسته است در انتخاب و نوشتن متن برای نمایشنامه خوانی دقت شود.
متن هایی برای نمایشنامه خوانی توصیه می شود که دارای تعلیق قوی باشند، چنین متن هایی اگر با بیان خوب خوانشگر همراه شود در جذب مخاطب و ایجاد ارتباط با او موفق خواهد بود. متن هایی که محور اصلی آن ها دیالوگ و زبان است و پیام خود را بدون نیاز به حرکت بیان می کنند، مناسب نمایشنامه خوانی هستند.
نویسنده هایی هستند که آثاری فقط برای خوانده شدن می نویسند چرا که نوشته های آن ها بیشتر دیالوگ محور و نیازمند بیان قوی است تا حرکات بدنی یک بازیگر بر روی صحنه. متن هایی وجود دارند که در صورت خوانده شدن بیشتر به چشم می آیند تا اجرا و این خود بیانگر اهمیت نمایشنامه خوانی است و نظر عده ای را که می گویند متن هایی که شانس و فرصت اجرا روی صحنه را پیدا نمی کنند، نمایشنامه خوانی می شوند، را زیر سئوال می برد.  
متن هایی که دو یا سه شخصیت دارند و در کل متن های کم شخصیت خیلی خوب در قالب طرح نمایشنامه خوانی جواب می دهند و می توانند جذب مخاطب کنند و در انتقال پیام موفق هستند.
متنی که کشمکش مشخصه بارز آن باشد، کشمکشی که بتوان در قالب دیالوگ به مخاطب بیان کرد، منظور کشمکش های جسمی و فیزیکی نیست بلکه نزاع عاطفی، تضادها، بحران اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی که به نوعی درگیری را بین یک فرد یا گروه ارایه دهد، جذابیت خواهد داشت و مخاطب را حفظ خواهد کرد. گره های درونی هم باید در متن زیاد باشد تا خوانشگر بتواند توصیفات لازم را در اختیار تماشاچی قرار دهد. دیالوگ ها در متن بایستی چنان چیده شود که تماشاچی را به شکلی منطقی از لحاظ اندیشه و احساس درگیر کند و تا پایان حفظ نماید.
متن هر چه تعداد شخصیت کمتر و گفتگوی بیشتری داشته باشد، موفق خواهد بود. هر چه سهم راوی در توصیف فضا، و صحنه، زیاد باشد، تجسم مخاطب از صحنه ها کمتر می شود. تعداد زیاد شخصیت ها باعث تأخیر در شناخت شخصیت و یا عدم تشخیص روابط بین آنها توسط مخاطب است.
دلایل رونق نمایشنامه خوانی
دلایل بسیاری برای رونق نمایشنامه خوانی در ایران نام برده اند که بسیاری از آن ها حول محور سهل و ساده بودن آن و عدم نیاز به امکانات زیاد برای به صحنه بردن نمایش هاست.
و اینکه، نمایشنامه­خوانی فرصت مناسبی است برای نویسندگان تا اثر تازه خود را اجرا نمایند و قبل از اجرای صحنه ای، متن مورد نقد و بررسی قرار گرفته نقاط ضعف آن مشخص شود تا نویسنده با رفع آن اثر بی عیب و نقصی را برای اجرای صحنه ای ارایه دهد. همچنین فرصت خوبی را در اختیار نویسندگان تازه کار و گمنام قرار می دهد تا کارگردان ها او را بشناسند و متن را برای اجرا انتخاب کنند.
 اما با توجه به برخی شواهد و اجرای بسیاری از نمایش ها بعد از نمایشنامه خوانی و بروز قابلیت اجرای آن نمایشنامه ها،  شکل گیری یک مکان و بستر تازه و مناسب برای ارایه نمایشنامه ها، دلیل گرایش هنرمندان و مخاطبان به سوی هنر نمایشنامه خوانی است.
با اینکه نمایشنامه خوانی نیاز چندانی به فضا، زمان، مکان، منابع مالی، طراحی صحنه، گریم، نور و سایر نیازمندی های تئاتر ندارد، اما تنها دلیل همه گیر شدن و استقبال روز افزون از نمایشنامه خوانی به این محاسن بسنده نمی شود، حقیقت این است که امروزه عده کثیری از مخاطبان تئاتر از نمایشنامه خوانی لذت می برند، احساس می شود نمایشنامه خوانی نوری است که می تواند صحنه تئاتر را روشن نماید، نوری است که می توان در روشنای آن استعدادهای نویسندگی و بازیگری را دید، نوری است که به مدد آن می توان بسیاری از آموزه ها را بدون پیچیدگی و بسیار ساده و روشن و با کمترین امکانات به مخاطب ارایه کرد.
نمایشنامه خوانی فرصتی است که عده ای با بضاعت کم هنری جرات می کنند پای در عرصه اش بگذارند، این عده می توانند در فرصت های دیگر خود را به زیور تخصص بیارایند، کسانی هستند که شاید هیچ وقت جرات و مجال حضور در صحنه را به دست نیاورند اما نمایشنامه خوانی را تجربه می کنند، این امتیاز اگر در عرصه تئاتر حرفه ای و بزرگسالان خنده دار به نظر آید، اما در عرصه تربیت کودک و نوجوان بسیار ارزشمند و حایز اهمیت است.
بنا به اظهار نظر عده ای از مخالفان، نمایشنامه خوانی چیزی نیست که عده ای را به خود سرگرم کرده باشد، این ژانر هنری توان تبدیل آنچه هست به آنچه باید باشد را دارد، دلیل آن هم گرایش روز افزون جوانان و هنرمندان به نمایشنامه خوانی است.
نمایشنامه خوانی چگونه انجام می شود؟
گروه نمایشنامه خوانی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مرکز 5 اردبیل متشکل از 5 عضو و یک راوی در حال تمرین نمایشنامه «خوش شانس» برای اجرا در مراسم افتتاحیه یک جشنواره استانی است.
 سولماز صادقزاده نصرآبادی، مربی آنها و کارگردان و راوی این متن، اعضای گروه را ابتدا معرفی می کند، (هر چند گروه در حال تمرین است ولی او اعتقاد دارد هر تمرین باید رنگ و بوی یک اجرای کامل را داشته باشد) وقتی که راوی نام اعضای نمایشنامه خوان را می خواند، آنها با تکان دادن سر، خود را به مخاطب معرفی می کنند.
این گروه متشکل از زهرا مهدوی، نازنین بابازاده، هانیه میکائیلی، هدیه شهامت و ملیکا جهانگیر پیشه، قبلا چند اجرای نمایشنامه خوانی داشته اند، این جلسه که می خواهم در مورد آن مطالبی بنویسم، پنجمین جلسه تمرین آنهاست. اعضای گروه دختران نوجوان هستند و در سن، رو به مخاطب، بر روی صندلی به صورت نیمدایره نشسته اند.
اعضای گروه نمایشنامه خوانی می توانند روی زمین به شکل دلخواه با صلاحدید کارگردان بنشینند، یا مثل این گروه از صندلی استفاده کنند، اعضای گروه، ایستاده هم می توانند اجرا داشته باشند، نمایشنامه خوانی در این خصوص محدودیت و اجباری ندارد و می توان بر پایه سلیقه و نیازهای متن در سن مستقر شد. طرز نشستن برای نمایشنامه خوان بسیار اهمیت دارد. نشستن روی کف صحنه، صندلی یا سه پایه می تواند گویای تفاوتهای بارزی باشد مانند تفاوت های سنی، اهمیت شخصیت در صحنه، پست و مقام و یا روابط بین شخصیت های نمایش، اعم از عاطفی، کاری، رتبه. مثلا یک خانواده به این ترتیب می توانند بر روی صحنه بنشینند. فرزندان کف صحنه، والدین بر روی صندلی و پدر و مادر بزرگ بر روی صندلی راحتی.
در این جا شایسته است بگویم که نمایشنامه خوانی همانند دیگر ژانرهای نمایشی نیازمند کارگردانی است و نظر عده ای که برای نمایشنامه خوانی قایل به حضور کارگردان نیستند، رد می شود، این کارگردان است که با خلاقیت نمایشنامه خوانی را هدایت می کند و تمام ابعاد آن را زیر نظر دارد، به ریتم آن توجه می کند و بنا به نیاز، لحن و بیان را در خدمت اوج و فرود متن قرار می دهد و به اصطلاح از صدا و بیان خوانشگران در راستای ارتباط با مخاطب برای انتقال معنی و مفهوم بهره می برد.
گروه هر کدام نمایشنامه ای چاپ شده روی کاغذ A4 در دست دارند که نقش های خود را با ماژیک فسفری مشخص کرده اند تا در خوانش دچار اشتباه نشوند. می توان با توجه به امکانات، متن ها را روی گیره های نت موسیقی قرار داد. برخی از گروه ها به منظور سهولت در خوانش متن ها را در نیم ورق هایی چاپ می کنند که گرفتن آن راحت باشد. خوب است که طرز نوشتار متن در همه نسخه های متن نمایش که در دست خوانشگر است یکسان باشد. بهتر است همه نوشته ها در 2 ستون از وسط تا شده باشد و در جلدی سیاه قرار بگیرد.
در نمایشنامه خوانی، خوانشگر قرار نیست متن را حفظ کند به جای آن خوانشگر می تواند انرژی بیشتری روی بیان و انتقال حس و فضای نمایشنامه به مخاطب صرف کند، گروه نمایشنامه خوانی که از آن سخن می گویم، چون جلسه پنجم آن ها بود تقریبا دیالوگ ها را یا حفظ بودند یا بخش اعظم آن را به خاطر داشتند.
اعضای گروه شالی یکرنگ سبز بر سر کرده و به یک شیوه بر گردن انداخته بودند و تصادفی یا با هماهنگی قبلی همه مانتو سیاه به تن داشتند. اما باید گفت نمایشنامه خوانی نیاز به لباس خاص، یک شکل و ویژه ندارد. در برخی نمایشنامه خوانی ها که مخالفان زیادی هم دارند، کارگردان اقدام به طراحی لباس و گریم خوانشگران می کند که از اصول نمایشنامه خوانی نیست و این افراد نمایشنامه خوانی را بیشتر به یک نیمه اجرای نمایش نزدیک می کنند که در اصل نمایشنامه خوانی نمی تواند باشد. باید گفت که در نمایشنامه خوانی نیازی به طراحی لباس و پوشیدن لباس خاص نیست.
کارگردان در جاهای مختلف به اعضای گروه می گوید که از حرکات دست، سر و بدن به صورت محدود استفاده کنند تا به دیالوگ برای فهم بهتر و انتقال حس کمک کند.
 گفتنی است که در نمایشنامه خوانی حرکت وجود ندارد و خوانشگر نمی تواند همانند اجرای زنده از حرکات بدن استفاده کند اما واقعیت این است که نمایشنامه خوانی دست و پای خوانشگر را نبسته و می توان بنا به ضرورت برای انتقال بهتر حس از حرکات محدود بدن و میمیک صورت استفاده کرد. به خاطر داشته باشیم که نمایشنامه خوانی هنر القای حس و فضای متن با توانایی لحن و بیان است و مخاطب باید بیشتر سوار بر اوج و فرود صدا در جریان نمایشنامه قرار بگیرد. اگر در نمایشنامه حرکات بدن ضروری است و بدون حرکت بدن بیان مفهوم امکان ندارد آن نمایشنامه مناسب نمایشنامه خوانی نیست و باید از آن صرف نظر کرد یا تغییراتی در متن داد.
گروه نمایشنامه خوان به جایی رسیده که دختر بعد از جرو بحث با ماه به دریا می افتد، صدای موج های دریا در صحنه می پیچد و در میان صداها دختر انگار که غرق می شود کمک می خواهد، صدای موج تا آخر صحنه ای که ماهیگیر دختر را از آب می گیرد در پس زمینه حضور دارد اما مزاحم دیالوگ خوانشگران نیست.
 صدا در نمایشنامه خوانی به دو صورت می تواند به یاری متن آمده ضمن از بین برن یکنواختی به برقراری ارتباط کمک کند. اول ایجاد صدای زنده سر صحنه که توسط فرد یا گروه موسیقی، اجرا یا توسط خود خوانشگران ایجاد می شود، دوم، استفاده از موسیقی ضبط شده و پخش از دستگاه های صوتی در سر صحنه. گاه خوانشگرها به صورت فردی یا دسته جمعی به تولید صدا با دست، پا یا دهان می پردازند، ـ همانند صدای طوفان که اعضای نمایشنامه خوان این گروه دسته جمعی با دهان ایجاد می کردند ـ استفاده بیشتر از این از صدا در نمایشنامه خوانی، به کار لطمه وارد می کند، مثلا پخش یک زیر صدا از اول تا آخر خوانش خوشایند نیست و به ارتباط مخاطب با متن آسیب می زند.
اعضای گروه وقتی یک صفحه را خوانده و به پایان می برند همزمان البته بودن ایجاد صدا، ورق را به زیر ورق های دیگر می گذارند، کارگردان در این جا توضیح می دهد که اعضای گروه همزمان این کار را انجام ندهند بلکه خوانشگری که بلافاصله در صفحه بعد باید دیالوگ را بخواند، اول ورق را برگرداند سپس نفری که باید جواب او را بدهد ورق بزند و بعد از آن ها نفرات دیگر سراغ صفحه بعد بروند به گونه ای که جلب توجه نکند و همزمان با هم اعضای گروه متن را ورق نزنند.
کارگردان در این فرصت به نکته مهمی در نمایشنامه خوانی نیز اشاره می کند او می گوید، وقتی خوانشگر متن را می خواند مخاطب او بر عکس نمایش صحنه ای، فرد روبرو یا نقش مقابل او نیست بلکه نقش مقابل خوانشگر در نمایشنامه خوانی، تماشاگر است و باید خوانشگر هر از گاهی به چهره تماشاگر نگاه کرده او را به عنوان نقش مقابل خود خطاب قرار دهد. کارگردان توضیح می دهد که به هنگام خواندن متن خوانشگران به چهره هم نگاه نکرده و روی صحنه دیالوگ را برای یکدیگر بیان نکنند.
نمایشنامه خوان بیشتر از اینکه مستقیماً با نقش مخاطب رو در رو باشد بایستی بیشتر رو در روی مخاطب و مستقیما با او صحبت کند. بازیگر بر روی صحنه نقش مخاطب را تماشاگر فرض می نماید ولی در نمایشنامه خوانی مخاطب در تخیل احساسی صحنه مشارکت می نماید مگر اینکه در نمایش اهداف دیگری در جهت دریافت عکس العمل متفاوتی از مخاطب در نظر گرفته شده باشد.
در طول تمرین کارگردان که مربی اعضای گروه نیز بود، بیشتر بر یک موضوع تاکید داشت و انرژی زیادی صرف می کرد تا به یک مهم بپردازد و آن ریتم نمایشنامه خوانی بود. او بارها و بارها تمرین را قطع می کرد و در خصوص کند یا تند بودن ریتم تذکر می داد و سعی می کرد لحن و بیان بهتری در اختیار عضوی که بازیگر حرفه ای یا کار آزموده تئاتر نبود، قرار دهد.
 باید گفت که عدم توجه به ریتم در نمایشنامه خوانی بیشترین لطمه را به اجرا می زند و بیشتر مخاطبان گاه از همین ناراضی و گله مند هستند. در نمایشنامه خوانی مهارت های صدا، فن بیان و اوج و فرود در ادای مناسب دیالوگ هاست که مخاطب را وارد فضا و متن نمایشنامه کرده و شناخت شخصیت ها را برایش میسر می سازد، در نمایش صحنه ای لباس، حرکت های بدنی، چهره پردازی و طراحی صحنه به یاری بیان می آیند و به سادگی پیام را منتقل می کنند، اما در نمایشنامه خوانی بار تمام انتقال مفاهیم بر دوش بیان است. همواره مواظب ریتم اجرای خود باشید.
نکته جالب توجهی که در کار این گروه به چشم می آمد و بسیار حائز اهمیت هم بود، متن نمایش بود. متن نمایشنامه«خوش شانس» توسط زهرا مهدوی، یکی از اعضای گروه نوشته شده بود و جالبتر اینکه، نمایش یک سال قبل توسط یک گروه دیگر در جشنواره نمایش عروسکی استان به صحنه رفته بود.
 یکی از نگرانی های مخالفان نمایشنامه خوانی این است که اظهار می کنند نمایش هایی که فرصت اجرا در صحنه را ندارد بیشتر نمایشنامه خوانی می شوند، اما این متن که کار خود اعضا بود بعد از اجرا چندین بار نیز نمایشنامه خوانی شد و مخاطبان را جذب کرد.
این گروه از 5 خوانشگر و یک راوی تشکیل شده بود، اما بهتر آن است متن هایی برای اجرا نوشته یا انتخاب شوند که سه یا چهار نفر داشته باشد. دلیل این محدویت این است که به دلیل تعدد خوانشگر مخاطب سردر گم نمی شود و بهتر در جریان متن قرار می گیرد و ارتباطش با خوانشگران دیگر به دلیل سکوت و انتظار طولانی قطع نمی شود. گاه در متن هایی که خوانشگران زیادی دارند، خوانشگری که دیگر حضور فعالی در اجرا ندارد، پشت به تماشاگر می نشیند یا به انتهای صحنه می رود یا اگر از نور استفاده می شود نور موضعی روی آن خوانشگر خاموش می شود.
و اما نور. در نمایشنامه خوانی نیازی به استفاده از نور نیست اما کارگردان هایی هستند که برای ارتباط بهتر با مخاطب یا نیاز مبرم متن به نورهای ویژه از آن استفاده می کنند اما اگر انتقال بخش عمده ای از پیام یک متن بر عهده نور باشد می توان گفت آن متن مناسب نمایشنامه خوانی نیست و بهتر است به صورت صحنه ای اجرا شود.
   صادقزاده در این تمرین به اعضای گروه توضیح می داد که، در نمایشنامه خوانی باید با استفاده از مهارت های صدا و فن بیان و حرکات کوچک و ریز بدنی، مخاطب را یاری کرد تا فضا، مکان، زمان نمایش و شخصیت را در ذهن خود تجسم نمایند. او به اعضای گروه می گفت، همه خوانشگران بایستی هوشیار بوده و بدقت به دیالوگ های دیگر نمایشنامه خوانان توجه داشته باشند. اگر خوانشگری به دیالوگ دیگر خوانشگرها بی توجه باشد و احساس خستگی و کسالت از خود بروز دهد، علاوه بر خارج شدن از حال و هوای متن،  هیجان و مشارکت را هم در سایر اعضای گروه و هم مخاطبان از بین خواهد برد.
در نمایشنامه خوانی برای تماشاچی باید فرصتی ایجاد شود تا به راحتی و با دقت بیشتر به تخیل و تجسم صحنه و رویدادها بپردازد و توجیه منطقی برای کنش های نمایشی بیابد. دیالوگ ها باید واضح و روشن بیان شوند تا مخاطب گیج نشود و در جریان متن قرار گیرد و ارتباطش نگسلد.
برای نمایشنامه خوان استفاده کردن  از صدایی شفاف و رسا و به اصطلاح فرا افکندن صدا بسیار ضروری است او باید از تمام حجم صدای خود در بیان بهره ببرد در ضمن باید چنان به متن مسلط باشد که تنها با یک نگاه همه خط های آن را ببیند و به خاطر آورد و رو در روی مخاطب حواسش معطوف نحوه بیان دیالوگ باشد، نه استرس درک دیالوگ و پیدا کردن آن در سطرها.
نمایشنامه خوانی در مراکز کانون پرورش فکری و مدارس
مربیان کانون پرورش فکری طی سالها تلاش، خوب آموخته اند که ازحداقل امکانات چگونه بهترین نتیجه را به دست آورند، عرصه نمایشنامه خوانی نیز چنین حکایتی دارد، اخذ بهترین نتیجه از حداقل. البته نه اینکه نمایشنامه خوانی بنا به برخی اظهار نظرها عرصه ای محدود و از روی ناچاری است، هرگز این طور نیست، سخن فوق مبین این مطلب است که به واسطه نمایشنامه خوانی که امکانات و لوازم اندک و محدودی می طلبد، می توان به نتایج درخشانی دست یافت.
مخاطبان ما در مراکز کانون و مدارس، کودکان و نوجوانان علاقه مندی هستند که عاشق هیجان در آموزش و شیفته یادگیری اند، آن ها دوست دارند از کاری که می کنند لذت ببرند، نمایشنامه خوانی یکی از فعالیت هایی است که این امکان را در اختیار آن ها قرار می دهد.
قبلا اشاره شد، انگار نمایشنامه خوانی بنا به ضرورت و نیاز توسط کانون ابداع شده است این فعالیت همه چیز در بطن خود دارد، کار گروهی، آموزش غیر مستقیم، افزایش حس اعتماد به نفس و خودباوری، تربیت نسلی آشنا با تئاتر، شناسایی استعدادها، سرگرمی، لذت و بازی، تقویت زبان و لحن و بیان، از هدیه های کوچک نمایشنامه خوانی به کودکان و نوجوانان است.
مراکز کانون و مدارس متاسفانه همواره با کمبود امکانات مواجه هستند، نیروی متخصص و کارآزموده تئاتر در این مکان ها زیاد نیست، در ثانی نمایش صحنه ای امکان وقوعش در این مکان ها بخصوص مدارس، یا وجود ندارد یا بسیار کم است و سالی یک بار نصیب یک گروه چند نفره می شود، نمایشنامه خوانی نیازمند امکانات زیاد، نور، صدا، سن تئاتر، طراحی صحنه و لباس نیست، اما کارایی بالایی دارد و می توان از آن در مراکز کانون و مدارس به وفور بهره برد و به دستاوردهای خوبی رسید. از گروه ها، بازیگر توانا شناسایی کرد، عده ای را برای نویسندگی انتخاب کرد و نسلی آشنا با تئاتر و تماشاگر شایسته تربیت نمود، همه و همه این ها از پتانسیل های نمایشنامه خوانی است که قبلا در یک مرکز کانون، توسط یک مربی با دو گروه نمایشنامه خوانی آن هم فقط در عرض سه سال به دست آمده است، دو گروهی که کمترین دستاورد در مورد آن ها این است که افرادی علاقه مند و دوستدار تئاتر و مطالعه نمایشنامه هستند، نمایش را می فهمند و یکی از اعضای گروه توانایی نوشتن دارد. (گروهی که در این نوشتار با آن آشنا شدید)
یکی از دغدغه های کهنه مراکز کانون پرورش فکری و مسئولان دلسوز آن همواره جذب و نگهداری اعضای نوجوان، بخصوص اعضای نوجوان پسر بوده و هست. حقیقت این است که کانون برنامه های جذابی برای نوجوانان ندارد، هر چند در جذب کودکان موفق بوده اما نوجوانان را که برای آنها طی سال ها زحمت کشیده پس از چند سال از دست می دهد، یکی از دلایل آن کمبود برنامه های مهیج، گیرا و در سطح نوجوانان است که اغلب نوجوانان از آن گله دارند ـ در مصاحبه هایی که خود با آن ها داشته ام به آن معترفند ـ
نمایشنامه خوانی یکی از برنامه هایی است که می تواند در نگهداری اعضای نوجوانان نقش موثری داشته باشد. نوجوان دوست دارد توانایی های خود را در جایی نشان دهد یا به رخ بکشد، باید فرصتی برای او به وجود آوریم که به این خواسته منطقی و مطلوبش برسد، چه مکانی بهتر از کانون و چه وسیله ای مناسبتر از هنر. تجربیات چندین ساله ام در مراکز کانون و کار مداوم با اعضای نوجوان حداقل به خودم ثابت کرده هر وقت با برنامه ای در شان نوجوان به سراغش رفته ایم او با اشتیاق و روی باز استقبال کرده است.
 در مرکز شماره 3 مشگین شهر با اندکی تغییر در برنامه ناموفق و گاه منفور نمایش فیلم، توانستم اعضای نوجوان را فقط به هوس و انگیزه بحث و نقد، پای فیلم تکراری و حتی کارتون های کودکانه بنشانم، آن ها بحث و نقد را در حد خود می دانستند، اما تماشای فیلم و کارتون را عبث و خسته کننده می نامیدند. (ماحصل این تحقیق در قالب پژوهش در سایت کانون قابل دسترسی و استفاده است)   
 چند پیشنهاد
در مدرسه و مراکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان گروه های نمایشنامه خوانی به وجود آورید، می توان یک کلاس 30 نفره را به 8 الی 10 گروه تقسیم کرد و به هر کدام متنی برای نمایشنامه خوانی ارایه کرد تا پس از چند جلسه تمرین برای سایر همکلاسی های خود اجرا نمایند. وقایع و شخصیت های تاریخی، حوادث مهم تاریخی، معرفی شخصیت ها و مشاهیر، مسائل فرهنگی، اجتماعی و دینی با کمی خلاقیت مربی و معلم می تواند به متن نمایشنامه خوانی تبدیل شود و اثرات عمیقی داشته باشد.
نوشتن برخی از متن ها را به اعضا و دانش آموزان بسپارید، شما می توانید اطلاعات اولیه را از منابع استخراج کرده به یک نفر یا یک گروه محول کنید تا بر اساس آن اطلاعات متنی بنویسند، به نوشته های اعضا اهمیت داده و آن ها را برای خوانش در اختیار گروه قرار دهید. از نمایشنامه های خود اعضای گروه یا یکی از اعضا و دانش آموزان استفاده کنید
اهمیت نمایشنامه خوانی را به اعضا و دانش آموزان تشریح کنید، زمان نمایشنامه خوانی را به شیوه های خلاق اطلاع رسانی نمایید، نشان دهید که اتفاق مهمی خواهد افتاد.
سایر اعضا و دانش آموزان کلاس های دیگر را به تماشای نمایشنامه خوانی دعوت کنید، پا را فراتر بگذارید و از والدین نیز دعوت نمایید تا شاهد هنرنمایی فرزندان خود و اعضای گروه نمایشنامه خوانی باشند.
از حضور گروه های بیشتر برای نمایشنامه خوانی استقبال کنید گروه های بیشتری را درگیر کنید، اما همواره به کیفیت کارها نظر داشته باشید حتی اگر با کمبود متن مواجه هستید یک متن را برای چند گروه در نظر بگیرید و رقابت سالم بین آن ها برقرار کنید. اجازه ندهید اشتیاق برای کمیت کار باعث شود از کیفیت کار کاسته شود.
 علایق مخاطبان خود را پیدا کنید و دریابید مخاطبان چه چیزهایی دوست دارند و باید چه چیزهایی برای آنها به نمایش بگذارید، نیازهای روز را بشناسید، شما با کمی دقت و تجسس خواهید توانست موضوعات بسیاری را به زبان نمایشنامه خوانی به اعضا و دانش آموزان خود یاد بدهید.
خلاقیت در خوانش اثر را مدنظر داشته باشید هم خود و هم اعضای گروه ها را از بکار بردن جسارت و خلاقیت در اجرای کار نترسانید، اما همواره در تلاش برای یادگیری اصول نمایشنامه خوانی باشید. در نمایشنامه خوانی هرچند به حرکت نیاز ندارد اما از خلاقیت بی نیاز نیستید، به خود اطمینان داشته باشید و اعضا را نیز آگاه سازید که عرصه نمایشنامه خوانی جا برای خیلی کارها دارد، به آن ها اجازه دهید در صحنه روش های مختلف را امتحان کنند، بگذارید خود صدا تولید کنند و آن را اجرا نمایند.
برای اجرای گروه ها ارزش قایل شوید و آن را مهم جلوه دهید تا دیگران نیز به حضور در گروه یا نشستن پای اجراها رغبت داشته باشند.