همزمان با برگزاری مرحله استانی بیستوهفتمین جشنواره قصهگویی لرستان، کمال گلمرادی، با جمال الدین اکرمی داور این مرحله از جشنواره به گفت و گو پرداخت، جمال الدین اکرمی با تکیه بر سوابق خود در داوری کتاب و تصویرگری، تأکید کرد که «لحن جادویی قصهگو» مهمترین عنصر در خلق تصویرسازی ذهنی در مخاطب است. وی همچنین مهمترین معیار ارزشیابی را هماهنگی قصه با علاقهمندیهای خود قصهگو دانستند.
*با توجه به سوابق شما در زمینهی تصویرگری و داوری کتاب سال، در جشنواره قصهگویی که محوریت آن بر اجرای شفاهی است، چه تأثیری برای بُعد بصری و تصویرسازی ذهنی قصهگو قائل هستید؟ آیا یک داستان قوی از نظر ساختار ادبی، در غیاب اجرای پرانرژی، همچنان میتواند امتیاز کامل کسب کند؟
اکرمی: پدیده ی قصه گویی بیش از همه برخاسته از لحن جادویی و قدرت کلام راوی قصه است. به یاد بیاوریم کودکیهایی را که ترنم صدای مادربزرگ و مادر و دیگران چگونه اکسیر سفر به فضای پنهان قصه را در ذهن ما راه میداد و افسون لحظه های آن تا مدت ها از خاطرمان نمی رفت. لحظه هایی گاه سرشار از دلهره و هیجان، و گاه لبریز از شادی همپایی با پیروزی قهرمان قصه بر نیروی شر. لحظه هایی که نه ضرورت نور صحنه بر آن حاکم بود، نه پوشش و صحنه آرایی ویژه، و نه اهمیت شناسه های ادبی قصه.
بر پایه ی این گفتار، آن چه بیش از دیگر عناصر قصه گویی به ساخت تصویرهای خیال انگیز در ذهن شنونده می انجامد، همین لحن به کارگرفته شده در این فرایند است؛ هرچند آن چه در شکل گیری این رویکرد جادویی بیش از همه مورد نیاز است، این که قصه گو نخست خود را در نقش یک قصه گوی واقعی در حال قصه گویی ببیند، نه بازیگری که قرار است نقش یک قصه گو را بازی کند.
* شما به عنوان یک داور با تجربه در حوزه شعر و کتاب کودک، مهمترین معیار ادبی شما برای سنجش قصهای که شفاهی اجرا میشود چیست؟ آیا به ساختار روایی، ایجاز کلام، یا غنای واژگان بیشتر اهمیت میدهید؟
اکرمی: مهم ترین معیار ارزشیابی قصه ای که برای قصه گویی انتخاب می شود، هماهنگی آن با علاقه مندی های قصه گو است. هرکدام از ما در این فرایند از سلیقه هایی برخورداریم که با دیگران متفاوت است. نخستین اثر هماهنگی دلخواه میان قصه و قصه گو، باورپذیری آن و درنتیجه راه یابی جادوی قصه در رویکرد اجرایی قصه گوست.
همچنین می توان به اهمیت همانندی جهان بینی قصه و قصه گو اشاره کرد. اگر ساختار روایی قصه در همارایی دایره ی واژگانی و پیام آوری آن، با وجود همه ی شکوهمندی اش، با سلیقه ی قصه گو هماهنگ نباشد، با لحن جادویی قصه گو همراه نخواهد شد و به نوعی دوگانگی در فرایند انتخاب و اجرا خواهد انجامید.
*با توجه به اینکه شما خودتان در حوزه شعر کودک جوایز متعددی کسب کردهاید، داوری در جشنواره قصهگویی چه تفاوتی با ارزیابی یک اثر مکتوب یا شعر دارد؟ جایی که فن بیان و ارتباط مستقیم با مخاطب نقش کلیدی ایفا میکند.
اکرمی: تفاوت میان قصه خوانی و قصه گویی را می توان در نقش قصه گو به عنوان واسطه ای که میان کتاب و کتابخوان وجود دارد، جستجو کرد. هرچند لذت خواندن کتاب از سازوکار ویژه ی خود برخوردار است، اما گاهی شنیدن آن از زبان دیگران کم از لذت خواندن نیست، البته اگر از صمیمیت کافی میان قصه گو و کودک مشتاق شنیدن برخوردار باشد. فرایندی که در داوری محتوای یک اثر ادبی به شکل کتاب متفاوت است. چرا که در داوری قصه گویی نه تنها اهمیت ادبی اثر، بلکه شیوه ی اجرای قصه گو در انتقال محتوای آن اثر ادبی نیز مورد ارزیابی قرار می گیرد.
رویارویی داور جشنواره ی قصه گویی با قصه گوی روی صحنه این ویژگی افزوده را در بر دارد که تو نه تنها آماده ی شنیدن یک قصه هستی، بلکه شاهد بازیگری یک قصه گو نیز هستی، همراه با ایما و اشاره، حرکت دست و پا و لحن متفاوت قصه گو که برای تو تازگی دارد.
نیازی به یادآوری نیست که تفاوتی آشکار میان قصه گویی زیر کرسی با قصه گویی روی صحنه وجود دارد. چه بهتر که قصه گو پیش از روز ورود به صحنه، همچنان که قصه گویی برای کودکان را پیش ترها تجربه کرده، بارها و بارها مهارت خود در قصه گویی در برابر جمع را نیز بازآفرینی کند، و چه بهتر که این فرایند با نور صحنه و شنوندگان بزرگسال همراه باشد.
* با توجه به اهمیت جشنواره بین المللی قصه گویی، آیا در داوریها به میزان حفظ اصالتها و روایتهای بومی و محلی استان لرستان در قصههای شرکتکنندگان وزن خاصی قائل هستید؟ این حفظ هویت منطقهای چقدر در ارتقاء اثر به مراحل بالاتر موثر است؟
اکرمی: اگر یک قصه گو به اهمیت انتقال باورها و یافته های ادبی بومی خود باور نداشته باشد، از چه کسانی دیگر می توان چنین انتظاری داشت؟ لذت شنیدن داستانی که با آیین ها، باورها، و واژه های محلی (نه تا اندازه ای که از فهم عامه ی فراگیر به دور باشد) همراه است، برای هر شنونده ای لذت بخش است، البته اگر مانع پیوند میان قصه گو و مخاطب نباشد. پیوندی از این دست چه بسا برای شنونده با شگفتی های خوشایندی همراه است که مانند آن در منطقه ای دیگر ممکن نیست. از سوی دیگر میزان ارزش دهی در پرداختن به ویژگی های بومی در قصه گویی هرچند از دید تک تک گروه داوران متفاوت است، اما بی شک از معیارهای مهم ارزش گذاری به شمار می رود.
نکته ی شیرین این که گاهی قصه گویی در سرزمینی بیگانه با زبان بومی قصه گو و مهارت او در قصه گویی چنان جادویی در شنونگان می آفریند که باور ما را در اهمیت لحن و قدرت کلام قصه گو بازگو می کند، بی آن که محتوای قصه از سوی مخاطبان به درستی دریافته شود.
*تجربه شما به عنوان مجری نشستهای تصویرگری، قصه گویی و تسهیلگر کارگاهها و… بسیار ارزشمند است. به نظر شما، کانون پرورش فکری چگونه میتواند با تداوم این کارگاههای تسهیلمحور، بستری فراهم آورد تا نسل آینده قصهگویان، نه تنها اجراکنندگان خوبی باشند، بلکه خود خالق و منتقد اثر نیز باشند؟
اکرمی: ببینید، فاصله ای نه چندان کوتاه میان فرایند قصه گویی و قصه نویسی و داستان نویسی وجود دارد. هرچند فرد قصه گویی که قصه های فراوانی برای گفتن در آستین دارد، می تواند از این مهارت در نوشتن قصه ها و داستان های خودش بهره ببرد، اما این سازوکار فراگیر نیست. نوشتن داستان یک چیز است و بیان کردن اش چیزی دیگر، بویژه نوشتن چیزی که از ذهن و مهارت خودت سرچشمه می گیرد.
تلاشی که مسئولان کانون می تواند در بستر آموزش داستان نویسی به مربیان کانون انجام دهند، هرچند با تشکیل گروه های داستان نویسی تا اندازه ای به آن نزدیک شده، همچنان فراگیر نیست و بسیاری از مربیان علاقه مند به داستان نویسی از آن دور هستند. بستر چنین فرایندی نیاز به ساختار جداگانه ای در برپا کردن کارگاه های فراگیر داستان نویسی در مراکز کانون دارد. رویکردی که هنوز یا به آن اندیشیده نشده یا به اجرا گذاشته نشده، هرچند ضرورت آن به فراوانی به چشم می خورد.
*سخن پایانی شما؟
اکرمی: و نکته ی آخر آن که در جشنواره ی قصه گویی، یک قصه گو باور کند که دارد قصه را برای گروه کودکان بازگو می کند، نه بزرگسالانی که در میان آن ها چند داور نیز برای ارزشیابی رویکردش وجود دارند؛ چرا که ژانر سنی قصه با گروه سنی کودک هماهنگ است، نه بزرگسال.