کد خبر: 292629
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۳۹۸ - ۱۳:۲۸
«متیو بازینگتون» کتابی که ترس را از نوجوانان دور می‌کند

کتاب «متیو بازینگتون» اثر اندی استنتون با ترجمه رضی هیرمندی کتابی که ترس را از نوجوانان دور و اعتماد به نفس را در آنها تقویت می‌کند.

کتاب متیو بازینگتون روایت پسر بچه‌ای است که رویای مگس شدن در سر دارد و تمایلی درونی به آزادی و رهایی از فضای دلگیر و آدم‌های خشک شهر بزرگ خوشش نمی‌آید.

این کتاب داستانی طنزآمیز و همچنین ماجراجویی برای نوجوانانی که به نظر می‌آید نقطه ضعف زیادی دارند ولی در مقابل مشکلات با اعتماد به نفس بیشتری روبرو می‌شوند را روایت کرده است.                                                                                                                   

کتاب متیو بازینگتون روز پنجشنبه با حضور اعضای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بستک نقد و بررسی شد.

مربی ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در نشست نقد این کتاب گفت: نویسنده این کتاب با شیوه‌ای خلاقانه به معرفی خودش پرداخته است که این معرفی جذاب و متفاوت نویسنده آن را از سایر کتاب‌ها، حتی طنز متمایز ساخته است.

راحله حاجی‌نیا افزود: نوجوان از همان ابتدا در می‌یابد در این کتاب قرار است فقط تفریح کند و از ماجراها لذت ببرد و با آرامش خیال به ادامه مطالعه می‌پردازد.

به گفته وی، شروع قوی و طنزآمیز این کتاب به خواننده این اطمینان را می‌دهد که انتخاب هیجان‌انگیزی داشته است.

این مربی ادبی بیان داشت: نویسنده با شکستن قواعد داستان‌نویسی و با لحنی صمیمی و طنزگونه به معرفی شخصیت داستانش می‌پردازد و داستانی درباره پسری ۱۰ ساله است که به اجبار و به علت تغییر شغل پدرش به شهری بزرگ نقل مکان می‌کنند.

وی افزود: هرچند به نظر می‌رسد نبود وجود توصیف و صحنه‌پردازی قوی مانع از برقراری ارتباط عمیق مخاطب با فضای داستان شده باشد، اما این کمبود با حوادث جذاب و بیان شیرین نویسنده جبران شده است و حس نزدیکی و هم‌ذات پنداری شدیدی با شخصیت‌ها در مخاطب ایجاد می‌شود.

حاجی‌نیا ابرازداشت: با اینکه کتاب برای گروه سنی (ج و د) نوشته شده اما قلم ساده و طنز دلشین آقای استنتون به خوبی قابلیت جذب کودکان کمتر از این محدوده سنی را دارد او به  سرعت و خیلی هنرمندانه به اصل ماجرا پرداخته به گونه‌ای که از حوصله مخاطب کوچک او خارج نیست.

کتاب «متیو بازینگتون» شناخت والدین از دنیای کودکان را ساده می‌کند

صفا افشاری، عضو نوجوان نظر خود را در نقد این کتاب این گونه بیان کرد که  گاهی احساس می‌کردم که یک کودک این کتاب را نوشته نه یک بزرگسال و این نشان از شناخت بالای نویسنده از روحیات و دنیای کودکان دارد.

وی ادامه داد: به طور معمول هر کودکی حداقل چند بار در دوران تحصیل و در محیط خارج از منزل توسط همسالان یا کودکان بزرگتر مورد آزار روحی قرار می‌گیرد اما بعد از خواندن این کتاب نحوه برخورد بچه‌ها با این مسایل تغییر کرده بود.

نگار کمالی دیگر عضو کانون بستک نیز گفت: هر وقت کسی ناراحتم می‌کرد احساس می‌کردم مانند متیو سرانجام یک روز می‌توانم با کاری خارق‌العاده همه‌ آنها را شکست بدهم اما در داستان متیو توانسته انگیزه و جسارت لازم را برای مواجه شدن با چالش‌های زندگی کودکانه را به آن‌ها بدهد.

 به نظر تارا بهرامی، این کتاب حتی می‌تواند برای شناخت از دنیای کودکان و روحیات و مشکلات آنها برای والدین و اولیا تربیتی آنها نیز راهگشا باشد.

این عضو کانون بستک از این‌که شخصیت پدر و مادر متیو بعد از ورود به شهر بزرگ کاملا محو می‌شوند گله کرد و اعتقاد دارد پدر و مادر باید در کتاب‌ها نقش پررنگ‌تری داشته باشند.

مهم‌ترین جاذبه کتاب «متیو بازینگتون» که بچه‌ها را به خود جلب می‌کند تمایل متیو بازینگتون که حتی انتخاب نام او هدفمند صورت گرفته است (بازینگتون به انگلیسی به معنای وز وز است) به مگس شدن است.

نویسنده این تمایل را به عنوان یکی از توانایی‌های او معرفی می‌کند متیو بازینگتون نیروی فوق العاده مخصوصی داشت او می‌توانست به صورت مگس در بیاید ... این وسط نیروی متیو یک عیب داشت عیبش هم این بود که عمل نمی‌کرد، خانواده به دلیل شغل پدر به شهر بزرگی مهاجرت می کنند و او در مدرسه با جانسون آناناس روبرو می شود.

دانش آموز قلدری که هیچکس از دست او آرامش ندارد و با فهمیدن نقطه ضعف متیو مدام او را آزار می‌دهد،   روزی معلم از جانسون به خاطر کاریکاتور زشتی که از میتو کشیده و متیو هم به خاطر ادعای چاخان مگس شدن می خواهد که پس از پایان کلاس در مدرسه بمانند تا با آن ها صحبت کند و  آن دو در مدرسه می‌مانند ولی خانم معلم فراموش می‌کند و می رود. پس ازمدتی آماندا خواهر متیو به آنان ملحق می‌شود.

سرایدار بی خبر در را بر روی آنان قفل می‌کند و می‌رود و آنها در مدرسه زندانی می‌شوند. جانسون گریه اش می‌گیرد. این واکنش او برای متیو خیلی عجیب است، جانسون از تاریکی می‌ترسد و با گریه سراغ مادرش را می گیرد.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 3 =