به گزارش روابط عمومی اداره کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان همدان، روز کتابخانه سیار فرصتی بود تا با یکی از مربیان کتابخانه سیار همراه شویم و به دل روستا بزنیم و یک روز را با یک مربی کتابخانه سیار سپری کنیم. برای این سفر نیم روزی خبرنگار و فیلمبردار خبرگزای فارس را نیز با خود همراه کردیم.
این گزارش ماحصل یک سفر 8 ساعته به روستای قلعه جوق از شهرستان فامنین است:
بهار و باران که تحویل شد دست در دست عروسکهای بندانگشتی و غول پیکر به جاده زد، به کوه و کمر، آن سوی تپهها، پیچ و تاب جاده را با شوق دیدار آذین بست و چاشنی مهربانی یار مهربان را همراه کرد.اندک ذوق و خرده شوقی را هم علاوه کرد بر کولهبار سنگینش، سفر هرچند کوتاهش را آهنگین طی و دیوار به دیوارِ مقصد، صدای سلامش تا چند کوچه آن طرفتر کمانه کرد.آری سلامش کمانه کرد و بچههای قد و نیمقد روستا دورش حلقه زدند و بساط نُقلی فرهنگی به راه شد؛ گویی عمو عسگری برای کوچکترها و آقای عسگری برای بزرگترها ساعت خوش کرده باشد تا دمی هرچند کوتاه کتابخوانی و شعرخوانی و خوشوبش کودکانه ساز روستا شود.
سطر به سطر زندگی با شعر و آموزش
شرح مختصری که خواندید کار همیشگی و مادام آقای عسگری است، احمد عسگری، مربی سیار روستایی سالهای دور و دراز کانون پرورش فکری فامنین را میگویم. مربی که نه! رفیق کودکان و نوجوانانی که هفت روز هفته را بینشان تقسیم میکند و یحتمل زمان کم میآورد.کارش با همین کودکان و نوجوانان خوش قریحه روستایی بار شده و دقیقه و لحظهاش با سفال و گِل و طرح نو درانداختن جوش خورده، به قول خودش دیرزمانی است دل در گرو کار برای کودکان نهاده است.با عشقی که از سر و رویش عیان است خدمت میکند و دست و دلش آهنگ شادی دارد، آنقدری محبوب است که ساعت و روز آمدنش را از بَر باشند و با قوس خندهاش خنده کنند.آقای عسگری بیشتر از یک مربی حتی بیشتر از یک رفیق، ضربان قلبش را با ضربان قلب کودکان روستایی میزان کرده و ۲۰ سالیست که صحیفه زندگیاش سطر به سطر مرقومهای شده از کتاب و شعر و آموزش.
ایستگاه شادی؛ از شُرشُر باران تا کولاک برف
حالا حوالی همین بهار به اردیبهشت رسیده و سرسبزی لباس شده بر تن طبیعت با مردی از جنس آب و آیینه به جاده زدیم و یکی از انتهاییترین روستاهای فامنین را مقصد کردیم؛ از خم جاده و نم باران که بگذریم. روستای «قلعهجوق» و کودکان چشم انتظار با صدای موزیک آقای عسگری از مسیر جاده از زیر پوست خود بیرون آمدند و هورا کشان همراه برنامههای موزیکال و شادش شدند.مابین همین سفالگری و شعرخوانی به زبان مادری بچهها و خوشحالی بیحد و حصر آقا مربی را به گپ و گفت دعوت کردم و او هم دست به کار گفتن شد و دست به دامن واژهها: «۲۰ سالی است که مربی سیار روستایی هستم و حدود ۲۰ روستا حوالی فامنین را زیر پا میگذارم و هفتهای یکبار سراغ بچههای روستا میروم، کارم آموزش و ایجاد شوق یادگیری است گاهی با قصه و شعر با کودکان قد و نیمقد وقت میگذرانم و گاهی با عروسکهایم با آنها هم سخن میشوم.وعده دیدار ما سر جایش ثابت است حتی در کولاک برف و شُرشُر باران، وعده دارم تا خنده بر لبان کودکان و نوجوانان روستاهای دورافتاده و کم برخوردار بنشیند و کمی ذوق و شوق هدیه بگیرند.خلاقیت و عشق به کودکان را در هم میآمیزم و ساعتی هرچند محدود به کودکان آموزش فرهنگی میدهم، اسباب و وسایل کانون پرورش فکری را معرفی میکنم، کتابخوانی، شعرخوانی، قصه گویی و سفالگری هم که برنامه همیشگی است. خلق و خوی بچهها را میدانم و برای شاد کردنشان کم نمیگذارم، تا دورترین روستا که جادههای پرپیچ و خم دارد سر میزنم و کودکان روستا را کانونی میکنم عضو کانون و بازمیگردم تا نوبت بعد و قصه بعد.»
دورهمی با کودکان به زبان عروسکها
سفره دل آقای عسگری تازه باز شده و سخنش گُل انداخته: «برای تعامل بیشتر با بچهها از زبان قصه آن هم به واسطه عروسک استفاده میکنم، البته عروسکهایی که دستساز هستند و اغلب با مواد دور انداختنی و بازیافتی ساخته میشوند.از پارچههای بیاستفاده تا دکمه و شانه تخممرغ و خیلی وسایل ساده و ابتدایی اسباب شادی این بچهها را فراهم میکنم؛ کودکان هم تا دلتان بخواهد با عروسکها ارتباط برقرار میکنند، انگار هنر پلی میشود برای بیان نکات آموزشی و تربیتی.هر ترفندی برای علاقمند شدن کودکان به کتاب و شعر به کار میبندم و در این رابطه از شعر و داستان به زبان مادری کودکان که همان ترکی است بهره میگیرم. خلاقیت شرط اصلی موفقیت مربی سیار روستایی است، ذوق و کمی خلاقیت کارستان میکند و رفقای کودک شاد میشوند، دست و جیغ و هورا را مهمان دلشان میکنند و یک عالم نکته مهم یاد میگیرند.»
مربیان سیار سفیران فرهنگی -آموزشی
او دست حرفش را گرفت و کشاند به اصل پروپاقرص علاقه و عشق در داستان مربیان سیار، بعد از سختی کار توام با همدلی کودکان سخن گفت و بدون نفس چاق کردنی ادامه داد: «مدارسی که مقصدم هستند کوچک و بزرگ ندارد گاهی برای ۶ دانشآموز در روستای «قبانقلی» در فاصله ۵۰ کیلومتری فامنین برنامه برگزار میکنم و بار دیگر برای مدرسه ۱۱ نفره در روستایی دورتر و کم برخوردارتر.کودکان روستایی کمتر به کتاب و اقلام فرهنگی و حتی آموزش دسترسی دارند به گمانم ما مربیان سیار سفیران فرهنگی -آموزشی هستیم تا آنچه که باید به دست این کودکان برسانیم و شاهد شکوفایی آنها باشیم.کتاب و مربی سیار، یار و همراه همیشگی کودکان روستایی است، زیر تیغ تیز آفتاب و سرمای استخوان سوز فرقی ندارد.»