اسمم را گذاشتند سوسن، نسب را از اجداد حیاتی. متولد ۱۰ / ۵ /١٣٦٣ در اهواز در یک خانواده با ٦ فرزند که من آخرین بودم. در اوج جنگ در بیمارستان راضی متولد شدم. وقتی به دیلم آمدیم ٦ ساله بودم. فوق لیسانس زبان و ادبیات فارسی. مربی فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان بوشهر، شهرستان دیلم. در نوجوانی روزهای خوش را در کانون گذراندم و جوانیم را مربی شدم. برای من کانون منشأ تمام کودکانههای تا هنوزم است.
- نام قصهای که در جشنواره روایت می کنید را بفرمایید و اصولا چه سبک قصههایی را برای روایت انتخاب میکنید ؟
«مراد و غریبه» قصهای که روایت خواهمکرد. اعتقاد من بر این است که قصه با بدن و بیان میتواند دنیایی جادویی را در مخیله مخاطب بسازد؛ دنیاییکه تنها خالقش خود اوست. ابزار و تکنولوژی اگر در خدمت روایت باشد، قابل قبول است اما گاهی آسیب جدی بهشمار میآید چرا که نه تنها کمکی به پیشبرد قصه نمیکند بلکه قدرت عظیم و وسیع خیالپردازی را از مخاطب میدزدد. من سبک کلاسیک را ترجیح میدهم.
- چند سال است قصه میگویید؟ تجربه متفاوتی اگر دارید بفرمایید.
هفده سال است که قصه میگویم و جشنوارهها و مقامهای مختلفی را تجربه کردهام. متفاوت ترین تجربه من از قصهگویی، حضور در آسایشگاه کهریزک و قصهگویی برای کسانی بود که در چین و چروک صورتشان هزاران قصه نهفته بود و هر کدام خالق و قهرمان قصههایشان بودند. این تجربهآانقدر شیرین بود که در خانههای سالمندان کار را ادامه دادم.
- آیا به نیاز بچهها در شیوههای متفاوت قصهگویی فکر میکنید؟ شما در انتخاب و روایت قصه به آن توجه دارید و این نیاز باعث شده که تفاوتی در قصهگویی خود ایجاد کنید؟
البته. مگر میشود مخاطب را در نظر نگرفت و به قصهگویی پرداخت. این فرایندی دوسویه است که قصهگو، قصهاش را برای اینکه شنیده شود روایت میکند. با تجربهای که در این زمینه دارم نیاز مخاطبان ( اینکه طیف تماشاگر را مخاطب خطاب میکنم به این دلیل است که شاید نابینا و ناشنوایی در جمع باشد که یکی با صدا و دیگری با زبان بدن ارتباط برقرار کند) بیشتر از پرواز خیال در فضای سیال قصهها لذت میبرند.
- آیا فناوریهای نوین در گسترش قصهگویی نقش درد؟
اگر فناوری نوین آسیبی به قوه ی تخیل و پرواز بیمهابای مخاطب در دنیای جادویی قصهها نزند و باعث نشود که فناوری بر قدرت قصه بچربد و کودک مسخ فناوری شده و قصه را از یاد ببرد، چرا که نه.!
- شما قصههای خود را در رسانهها منتشر میکنید؟ کجا(اینستاگرام ـ وبلاگ یا .... )؟
بله در اینستاگرام در بعضی مواقع، ولی در سایت جشنواره قصهگویی، قصههای گفته شده من موجوداست.
- چه بازخوردهایی از انتشار قصههای خود در فضای مجازی داشتهاید؟
هنرآموزان قصهگویی و اعضای کانون و مردم عادی که میبینند مانند سریال، تقاضای قسمتهایبعدی قصه را دارند. از اینکه بتوانم از این ابزار مؤثر در بیان مضامین بهره بگیرم بیش از پیش خوشحال می شوم.
- از قصهگویی خلاق برایمان بگویید.
به نظر من، خلاقیت در بیان و چهره را با هیچ ابزاری نمیتوان مقایسه کرد. هنگامی که قصهگو بدون هیچ ابزار مازاد بر قابلیتهای وجودیش، میتواند مخاطبش را نیم ساعت پای قصه میخکوب کند و چشم در چشم، تمام قصه را منتقل کند، این خلاقانهترین شیوهی قصهگوییست.
-شما به شیوههای سنتی قصهگویی اعتقاد دارید یا استفاده از فناوریهای نوین را می پسندید؟
شیوه سنتی قصهگویی را با هیچ شیوهای عوض نمیکنم؛ چرا که حس میکنم هنگامی که بیان قاصر است، ابزار به کمک میآید و این ابزار اگر هوشمندانه انتخاب نشود، ممکن است قصه را از قصهگو بدزد و مخاطب درگیر تکنولوژی و ابزار شود.
- ارتباط قصهگو با مخاطب در قصهگویی تا چه میزان ضروری است و این هنر را یک قصهگو چطور کسب میکند؟
این موج از ارتباط، زیباترین لحظات قصهگویی را برای این روند دو سویه رقم میزند. قصهگو هنگامی که با مخاطبش چشم در چشم میشود و او را به فضای جادویی که در ذهنش ساخته دعوت میکند، مخاطب حس میکند خودش جزیی از این دنیاست و تمام احساسات، شادی، ترس، غم و... به آنها منتقل میشود.
- درباره قصهای که در جشنواره اجرا خواهید کرد توضیح دهید؟ با چه معیاری این قصه را انتخاب کردید؟ قصه امسال من قصه «مراد و غریبه» است که در این قصه پدر مراد به او در کودکی جملهای را میآموزد که تا اخر عمر سرلوحه کار مراد میشود. جاهایی از این قصه، مراد به علت ناکامیها این جمله را از یاد میبرد یا میخواهد نادیده بگیرد که به اویادآوری میشود و ... . خوب بودن و کمک کردن و ساختن آیندهای پر از مهر، معیارهای من در انتخاب قصه بود.
12- با ظهور تکنولوژیهای جدید ارتباطی آیا هنوز میتوان کودکان و نوجوانان را پای قصه نشاند؟چگونه؟
در این دنیای رنگارنگ و تکنولوژیهایپیچیده، کودکان و نوجوانان حاضرند ساعتها پشت سر هم قصه بشنوند، اگر ما بسته مناسب و درخوری را برایشان تدارک دیده باشیم.
- منظور از قصهگویی با ابزار چیست؟
قصهگویی با ابزار، شیوهای از قصهگویی است که در آن قصه متکی به ابزار است و اگر آن ابزار نباشد، یک پای قصه میلنگد. این در حالیست که تا به امروز که در جشنوارههای زیادی بودهام تعداد اندکی قصهگویی با ابزار که واقعا قصه ابزار محور باشد، دیده و شنیدهام.
- یادتان هست اولین قصهای را که شنیدید چه بود؟
بله. اولین قصهای که شنیدم، قصه محلی جنوبی (تَمُلی) بود. دختر بچهای که با بیدار کردن خواهر و برادرانش، حلواهایی که مادرش برای سرکار پدرش درست کرده بود را میخوردند و جای آن سنگ می گذاشتند و.... .
- کانون متولی امر قصهگویی در کشور است. برگزاری جشنوارههای استانی، منطقهای، ملی و بین المللی را چطور ارزیابی میکنید؟
عالی عالی عالی. تنها جشنوارهایست که قبلم برایش میتپد.
- برایتان آرزوی موفقیت دارم.
سپاسگزارم.
مصاحبه: اعظم موسوی