مصطفی جعفری خوزانی هستم. فوق لیسانس مدیریت فرهنگی، کتابدار و نمایشنامه نویس از شهرستان خمینی شهر. قصه «آلن کوچولو و جعبه ابزار» را در جشنواره قصهگویی امسال روایت میکنم.
- چه سبک قصههایی را برای روایت انتخاب میکنید؟
سبکهای خلاقه با تمرکز بر نیازهای کودکان شهرنشین.
- و چند سال است قصه می گویید؟
پنج سال.
- آقای جعفری خوزانی، شما به نیاز مخاطب در شیوههای متفاوت قصهگویی فکر میکنید و خودتان در انتخاب و روایت قصه به آن توجه دارید؛ این نیاز باعث شده که تفاوتی در قصهگویی خود ایجاد کنید؟
قطعا قصههایی که انتخاب میکنم برای نیازهای مخاطبانم و بر اساس روانشناسی تربیتی است. سال گذشته قصه «آش سنگ» را در سه سطح، سه گونه روایت کردم. اول بر اساس خشکسالی و اهمیت آب بود؛. بعد به زمستان رسیدم و اینبار روستای قصه من در محاصره برف بود و در نهایت وقتی برای کودکان ساری قصه گفتم این قصه به تبعات سیل و تخریب جنگلها رسید که فضای قصه من را تغییر میداد. قصه «آلن کوچولو و جعبه ابزار» در پاسخ به چند نیاز ساخته شده است. اول پرداخت قصه برای پسران. متأسفانه کتابخوانی و کلا مشارکت فرهنگی در پسر بچهها نه تنها در ایران که کل جهان کمتر شده است. نیاز بعدی نگاه کودکان به دیگری و توجه به بحران جهانی مهاجرت بود و البته ضربالمثلهایی مانند: فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه یا هر چیز که خار آید روزی به کار آید در قصه من به صورت نامحسوس و غیر مستقیم القا و تداعی میشود که همه جزء نیازهای روز آموزشی است.
- از فناوریهای نوین در قصه گفتن استفاده میکنید؟
در یکی از قصههایم از یک تکنیک تردستی استفاده کردم که این تأثیر قصه را سحرآمیز کرد و کودکا، قصهگویی را مانند جادوگری شگفتانگیز میدیدند.
6 - شما قصههای خود را در رسانهها منتشر میکنید؟ کجا(اینستاگرام ـ وبلاگ یا .... )
خبرهایم را آری، قصههایم را نه. به حراست از حقوق معنوی قصهگو معتقدم و نمیخواهم با انتشار زودهنگام قصه در فضای مجازی نظارت بر مالکیت معنوی آن را از دست بدهم.
- از قصهگویی خلاق برایمان بگویید
قصهگویی خلاق همواره دغدغه من بوده است. هرگز در زندگی از تکرار، استقبال نکردهام. زمانه جدید، حرف جدید در ظرف جدید میخواهد. این به معنای نادیده گرفتن میراث گذشتگان نیست بلکه از قضا پیروی صحیح از اصالتهاست. از زمان شمنها تا نقالها و پردهخوانها، قصهگویی با خلاقیت قصهگویان به حیات خود ادامه داده است و اصل خلاقیت برای ایجاد جذابیت است. اگر کار خلاقهای انجام شود که مانع ارتباط با مخاطب باشد صحیح نیست. برای من خلاقیت یک ضرورت است. به قصهای فکر نمیکنم مگر اینکه در فرم و شکل ارائه و محتوای قصه، نوآوری داشته باشم.
- شما به شیوههای سنتی قصهگویی اعتقاد دارید یا استفاده از فناوریهای نوین را میپسندید؟
هر دو اگر درست ارائه شوند خوب است، اما سلیقه شخصی خودم شیوه نوآوارنه است.
- ارتباط قصهگو با مخاطب در قصهگویی تا چه میزان ضروری است و این هنر را یک قصهگو چطور کسب میکند؟
ارتباط عنصر لاینفک فرایند قصهگویی است. قصهگو باید در لحظه از بازخورد مخاطب استفاده کند، ریتم قصه را لحن یا حتی رویدادهای قصه را تغییر دهد. راستش کلاس و آموزش نمیتواند زیاد مؤثر باشد. تجربه شخصی به من آموخته است توجه به ارتباط با مخاطب ذاتی است. کسانی که اکتسابی کار کردهاند ارتباطشان رباتی و از پیش تعیین شده است.
- درباره قصهای که در جشنواره اجرا خواهید کرد توضیح دهید؟ با چه معیاری این قصه را انتخاب کردید؟
قصه باید برای من دو ضرورت ایجاد کند. اول محتوا: چرا باید این حرف را حالا بزنم؟ دوم شکل: چگونه این حرف را بزنم که کسی اینگونه نگفته باشد. در زمانهای که مهاجرت یک اپیدمی است، در زمانهای که پسر بچههای منزوی در اطرفمان زیاد دیده میشوند و زمانهای که نوع سلیقه قصهها یک جور دخترانه شده و به جنس تخیل پسربچهها اهمیتی داده نمیشود، همه اینها مرا به سمت «آلن کوچولو و جعبه ابزار» سوق میدهد
- با ظهور تکنولوژیهای جدید ارتباطی آیا هنوز میتوان کودکان و نوجوانان را پای قصه نشاند؟
رقابت با تکنولوژیهای کنونی سخت است اما قصهگویی یک ارتباط گرم است و مابقی رسانهها نسبت به آن یک رسانه سرد حساب میشوند. شاید بازیگر به دوربین زل بزند اما مخاطب حس نمیکند کسی با او چشم در چشم شده است. عمق نگاه قصهگودر چشمان مخاطب را کدام رسانه دارد؟ قصهگویی آرمانی برای من قصهگویی با همه حواس است. من در سه قصه آش سنگ، کاچی بیبی سهشنبه و لاکی غرغرو از حس چشایی هم استفاده کردم. به مخاطب آش نذری و کاچی دادم.
در قصه لاکی غرغرو، چون قصه مربوط به سنگپشتها بود با اهدای شکلاتهای سنگ مانند به بچه ها، شروع کردم. وقتی همه حواس مخاطب را به کار بگیریم و فضا را ایجاد کنیمدیگر نه تصویر سه بعدی وصدای دالبی رقیب قصهگوست نه بازیهای کامپیوتری.
- یادتان هست اولین قصهای را که شنیدید چه بود؟
اولین را یادم نمیآید اما سه قصه خاطر انگیز برایم مانده است تا ابد. اولی در اولین سفرم به مشهد پدرم هر شب قصهی یکی از شهدای کربلا را برایم نقل میکرد. دومی قصه هندونه تور تور بود که خالهام تعریف کرد. سومی قصه یه پاره آدم بود که زن داییام تعریف کرد. هم هندونه تور تور و هم یه پاره آدم از قصههای اصیل خمینی شهر است.
- نظرتان راجع به میزبانی شیراز چیست؟
شیراز همیشه برای من شهر فرهنگ و ادب است. خوشحالم که میزبان منطقه ما شیراز است. مردم شیراز همواره به مهماننوازی شهره بودهاند و همیشه به داشتن دوستان شیرازی افتخار کردهام.
-کانون متولی امر قصهگویی در کشور است. برگزاری جشنوارههای استانی، منطقهای، ملی و بینالمللی را چطور ارزیابی میکنید؟
بیست و دو سال دانش و تجربه در برگزاری جشنواره قصهگویی، کانون را متخصص فرهنگ قصهگویی کرده است و این جشنواره ویترین قصه در ایران و تریبون قصهگویان است.
-برایتان موفقیت طلب میکنم
ممنون
مصاحبه: اعظم موسوی