با نادیا حمزه‌کرمی داور مرحله‌ی استانی جشنواره‌ی قصه‌گویی کرمانشاه

در حاشیه‌ی مرحله‌ی استانی بیست‌و پنجمین جشنواره‌ی بین‌المللی قصه‌گویی با نادیا حمزه‌کرمی داور مرحله‌ی استانی جشنواره‌ی قصه‌گویی کرمانشاه، گفتگویی شکل گرفت.

به گزارش روابط عمومی اداره کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان کرمانشاه، در حاشیه‌ی مرحله‌ی استانی بیست‌و پنجمین جشنواره‌ی بین‌المللی قصه‌گویی، گفتگویی با نادیا حمزه‌کرمی داور مرحله‌ی استانی جشنواره‌ی قصه‌گویی کرمانشاه، شکل گرفت.
نادیا حمزه‌کرمی خود را چنین معرفی کرد: کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی، با ۲۶ سال سابقه کار در زمینه‌ی فعالیت‌های فرهنگی، هنری و ادبی و ۲۳ سال سابقه مسئولیت مراکز در شهر سنندج هستم و شرکت‌کننده در ۳۳ جشنواره‌ی قصه‌گویی کانون که در ۲۲ جشنواره قصه‌گوی برگزیده گردیده‌ام، در  ۱۸ جشنواره‌ی قصه‌گویی استانی، منطقه‌ای و کشوری نیز حضور داشته‌ام؛ همچنین برگزیده‌ی ۵ جشنواره‌ی نمایش عروسکی کشوری، داور چندین جشنواره‌ی استانی قصه‌گویی، داور جشنواره‌ی قصه‌گویی نهاد کتابخانه استانی، راه‌یافته به بخش نمایشگاه جشنواره‌ی پژوهش،۲ بار برگزیده‌ی کشوری مربی نمونه  مسئول و یک‌کبار مسئول نمونه استانی؛ از دیگر مواردی‌است که می‌توانم به آنها اشاره کنم.
وی ورود خود به دنیای قصه‌ها را چنین تشریح کرد: مربی شدن در کانون و علاقمندی به ادبیات کودک و نوجوان و فولکلور  باعث شد تا در زمینه‌ی قصه‌گویی رشد کنم و در جشنواره‌های مختلف و برگزیده شدن باعث شد تا در این زمینه مطالعات بیشتری داشته باشم، تدریس برای دانشجویان دانشگاه تربیت معلم، تدریس برای معلمین و مربیان مقطع ابتدایی و پیش‌دبستانی و آموزش و پرورش، دوره‌های مجازی کانون در ایام کرونا و تدریس برای هنرجویان هنرستان رشته‌ی تربیت کودک باعث شد تا بتوانم در مقام یک مربی قصه‌گویی آموزش خود را در زمینه‌ی قصه‌گویی بیشتر جدی بگیرم.
حمزه کرمی تعریف خود را از قصه‌گویی اینگونه بیان داشت: هنر قصه‌گویی باعث می‌شود تا بتوان به دنیای پر رمز و راز کودکان و نوجوانان وارد شد و ارتباط موثرتری با آنها برقرار کرد و با تصویرگری کلمات، لحن، بیان، قدرت توصیف و سه عنصر قصه‌گو، قصه و قصه‌شنو مخاطب را کتابخوان و صاحب‌اندیشه کرد و نوجویی، نوگرایی و خلاقیت را در مخاطبین تقویت کرد.
داور مرحله‌ی استانی کرمانشاه، به یکی از خاطرات خود از قصه‌گویی اشاره کرد: سال ۱۳۸۵ در جشنواره‌ی منطقه‌ای استان زنجان با قصه‌ی " دو هندوانه و یک نردبان " شرکت کردم، در سالن اجرا بودیم که مجری گفت: " با ذکر یک صلوات قصه‌گوها را همراهی کنید " من آنقدر در عالم قصه‌گویی خودم بودم که وقتی همه صلوات می فرستادند، من دست می‌زدم همکارم دستم را گرفت و گفت باید صلوات بفرستی نه دست بزنی! آنجا بود که من به خود آمدم و حالا هم از آن خاطر با خنده یاد می‌کنیم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 10 =