حراست کانون پرورش فکری به عنوان یک نهاد فرهنگی، هنری و ادبی ظرافتهای ویژهای دارد. برای شروع ابتدا حراست کانون را معرفی کنید.
- اگر بخواهیم مجموعهی حراست را با یک عبارت برای مخاطبان معرفی کنیم باید بگوییم حراست مجموعهی دیدهبان هر دستگاهی است که از اسم آن هم مشخص است. وقتی میگوییم حراست، باید کلمهی دیگری هم در ادامهاش بیاید که مشخص کند حراست از چه یا که؟ وقتی میگوییم حراست کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، یعنی مجموعهای که قرار است از کانون حراست کند. حراست، همهی اتفاقاتی را که در دستگاه میافتد، مثل یک چشم بینا میبیند و متناسب با ماموریتها و اهداف سازمان و اهداف ملی و حاکمیتی میسنجد. کمک میکند نقاط قوت تقویت شود و در جاهایی که ضعفی هست به مدیران منتقل میکند تا با کمک آنها برطرف شود. حراست چراغ مجموعه است و میتواند با حضورش کمک کند که به شکل اساسی چهارچوبهای اصلی که نظام برای آنها هزینه داده، دیده شود.
حراست در هر مجموعهای سوای تبعیت از چهارچوبهای نظام، پیرو سیاستهای همان مجموعه هم هست. برنامههای ویژهی حراست کانون پرورش فکری چیست؟
- حراست در هر دستگاهی یک چهارچوب عمومی و یکسری چهارچوبهای اختصاصی دارد. توصیف چهارچوب عمومی حراست که در مجال این مصاحبه نیست. برای مثال ما در جمع همکاران خودمان بحثی داشتهایم که ویژگیهای حراست تراز انقلاب اسلامی چیست. در این بحث ده آیتم کنار هم قرار میگیرد که حراست را تراز میکند. در کنار این آیتمهای عمومی بسیار مهم، مسایل مشخص حراست کانون هم هست که آنها را خدمت شما عرض میکنم.
بخش عمدهای از صحبتهایم را بر اساس دیدگاه مدیرعامل محترم کانون بیان میکنم که خود ایشان هم باور و انتظار دارند که اینها اتفاق بیفتد. اول اینکه حراست زمانی میتواند در دستگاه فرهنگیای مثل کانون به وظیفهاش عمل کند که موضوع فرهنگ را بشناسد. وقتی ما موضوع فرهنگ را نمیشناسیم نمیتوانیم از آن حراست کنیم، چون نمیدانیم قرار است از چه حراست کنیم. پدر و مادر زمانی میتوانند از فرزندشان نگهداری کنند که بدانند اقتضائات او چیست. باید بدانند در دو سالگی چه بخورد، چهار سالگی چه بخورد و غیره. وقتی این فرزند را میشناسند میتوانند از آنن مراقبت کنند. لذا قرار بر این شده است که دانش جمع کسانی که امروز در مجموعهی حراست کانون (هم در ستاد و هم در استانها) فعالیت میکنند، نسبت به حوزهی فرهنگ افزایش پیدا کند. کلیدواژههای اصلی تعریف ما از فرهنگ هم مبتنی بر آرا و نظرات امام خمینی (ره) و حضرت آیتالله خامنهای (مد ظلهالعالی) رهبر معظّم انقلاب اسلامی است. این تعریف مشترک و واحد مسوولان حراست از فرهنگ است. این تعریف در عین گویایی و اینکه زمینه را برای بروز خلاقیت فراهم میکند، کلیات، چهارچوبها و اصول محکمی دارد و امری نسبی و قابل خدشه نیست. این اولین موضوعی است که در حراست کانون به آن توجه داریم. پایهی اصلی نظریهی فرهنگی رهبر معظم انقلاب اسلامی مبتنی بر توحید است. باور به ذاتی هستیبخش که تمام عالم از آن نشات گرفته است. پیشرفت هم در تفکر ایشان عنصری پررنگ است که در سالهای اخیر از آن بهعنوان الگوی اسلامیایرانی پیشرفت یاد میشود. همهی اینها کلیدواژههایی است که در چهارچوب دیدگاههای فرهنگی مقام معظم رهبری منعکس شده است. در پرانتز بگویم که اینها حاصل ساعتها جلسات کارشناسی ایشان با طیف زیادی از نخبگان علمی و فرهنگی کشور است. این نشان میدهد چیزی که امروز عرضه میشود بر پایهی خرد جمعی و دانش ملی است. پس این ویژگی اصلی حراست کانون است و در رویکردمان اولین نکته این بود که حراست باید فرهنگ را درک کند.
دومین مورد این است که از ابزارهای فرهنگی برای حراست از فرهنگ استفاده کنیم. در کنار ویژگیهای عمومی که از یک عنصر حراستی انتظار میرود، ابزارها در دستگاههای فرهنگی باید متناسب با حوزهی فرهنگ باشد. مثلا در مجموعهی صنایع دفاع موضوع ساخت موشک است. خوب؛ حفاظت و حراستی که آن وزارتخانه دارد در واقع همهچیز را رصد میکند که جاسوسی نشود، دانشی به سرقت نرود و یا ضربهی فیزیکیای به سیستم نخورد. لذا برخوردهای آن هم کاملا مبتنی بر همین مقدمات است. در دستگاهی مثل کانون تعامل با نویسنده، کارگردان و سازندهی اسباببازی مبتنی بر فکر است، نه نیروی نظامی. لذا بیشتر از اینکه بخواهیم با مخاطب فرهنگیمان برخورد داشته باشیم که چرا این کار را کردهای با او تعامل اندیشهای داریم. برعکس اینکه بخواهیم همهجا دوربین بگذاریم یکی از ابزارهای حراست در دستگاهی مثل ما برگزاری نشستهای هماندیشی است. این خودش یک ابزار است. وقتی ما نشست هماندیشی برگزار میکنیم، درواقع برای شناخت فرد بهجای اینکه دوربین بگذاریم و نگاهش کنیم با او حرف میزنیم. ما از طریق دیالوگی که اتفاق میافتد فرد مقابل را میشناسیم. بعد هم اگر بخواهیم در سیستم تغییری ایجاد کنیم با بگیر و ببند انجام نمیدهیم، بلکه سعی میکنیم با آن فرد در مقام اندیشه مواجه شویم، حرف بزنیم و نقد کنیم. حتی ممکن است جلسات خصوصی داشته باشیم که خیلی هم رادیکال باشد، همهی حرفها فارغ از همهی ملاحظات زده شود و گفتوگو اتفاق بیفتد. اگر طرف مقابلمان را قانع کنیم و نه مجبور، در واقع توانستهایم در آن حوزه مصونیتی ایجاد کنیم.
ابزار فرهنگی دیگر، مطالعه است. شاید در مجموعهی سیاسی ابزار مطالعه، ابزار خاصی نباشد، چون آنجا چرخش قدرت اتفاق میافتد. در مجموعههای فرهنگی مطالعه یکی از ابزارهای جدی حراست است؛ اینکه حراست بهجای اینکه بخواهد برای آدمها مراقب بگذارد کتاب بخواند، آثار را ببیند و با هم مقایسه کند. این باب مبسوطی است، منتها میخواهم بگویم دومین کاری که انجام داده ایم، این است که ابزارهای حراست از فرهنگ را از خود فرهنگ اقتباس کردهایم. این هم دومین اقدام ما در حراست است و به نظرم ماندگار است و روی تعامل حراست با بخشهای دیگر اثر میگذارد.
بخش سومی که در حراست کانون به آن توجه ویژه میشود عناصر تشکیلاتی است. کسانی میتوانند از تشکیلاتی حراست کنند که تیم، منسجم و سازمانیافته باشند و تشکیلاتی عمل کنند. کسی که به یک دیوانسالاری و بروکراسی اداری سنگین عادت کرده است، نمیتواند با تحرک و پویایی در صحنه از کانون حراست کنند. عنصر تشکیلاتی برنامهریزی میداند، برنامه و بودجه میداند، مدیریت بحران میداند، بهبود سیستم را درک میکند و ارزیابی و ارزشیابی رکن کار او است. ما هم به دنبال عناصر تشکیلاتی هستیم، لذا سعی کردهایم سهم حضور عناصر تشکیلاتی را در دفتر مرکزی و استانها افزایش بدهیم.
موضوع چهارم جوانبودن تشکیلات است. این به دلیل جوانی شخص من نیست، بلکه تحول در دستگاههای فرهنگی در تمام کشور، از گذشته تا به حال، زمانی رقم خورده است که عناصر جوان در آن دخیل بودهاند. جوانی نه صرفا به لحاظ سنی است، بلکه مراد هر کسی است که دل جوان داشته باشد. عنصر جوانی میتواند یک مجموعه را به حرکت دربیاورد. در اردیبهشت سال 1393 در دیداری که مقام معظم رهبری با فرهنگیان داشتند روی همین موضوع تأکید کردند که در مجموعههایتان به سمت نیروهای جوان و بانشاط بروید. توجه به عنصر جوانی هم به لحاظ سنی، هم به لحاظ دلی و هم به لحاظ فکری در مجموعهی حراست مورد توجه ما بوده است. من این حرف را در جلسهی معارفهام هم زدهام و الان هم مرتب پیگیری میکنم که در مجموعهی حراست، ستاد و استانها، از دانش تخصصی حراست و تفکر راهبردی بهرهمند شویم. روزمرگی و بوی کهنگی برای کانون و حراست کانون آفت است. سعی کردهایم مبتنی بر دانش روز و دانش تخصصی حراست برنامهریزی راهبردی کنیم، آن را مدام ارتقا بدهیم و مجموعه از لحاظ دانش و برنامهریزی بوی تازگی بدهد. وقتی مجموعه برنامه داشته باشد پنج یا ده سال آیندهی خودش را میداند و بر اساس همان اقداماتش را انجام میدهد. اگر برنامه نداشته باشیم و بوی کهنگی بدهیم هر روز درجا میزنیم و خستهکننده میشویم. برای مثال در مورد اهمیت موضوع مطالعه، وقتی که با یک نویسنده و اندیشمند مواجه میشوید اولین سوالی که از شما میپرسد این است که اصلا شما میدانید من چه گفتهام که دارید آن را نقد میکنید. لذا اینکه میگویم یکی از ابزارهای حراست مطالعه است، یعنی حراست باید خوب بداند که طرف مقابلش چه دیدگاهی دارد تا به خطا نرود، شاید اصلا منظور طرف را غلط برداشت کرده باشد. خواندن، تحلیل و نقد آثار کمک میکند که فهم مشترکی شکل بگیرد. برنامههای ما دقیقا متناسب با همین شیوه است. ما هم در انتخاب همکاران خودمان این دقت را داریم و هم در آموزشهایی که به آنها میدهیم. به عنوان مثال در موضوع حراست تراز، ما جلسات مستمری برای همکاران در ستاد و استانها داریم که روی آن بحث میکنیم. بعد بچهها سوال میپرسند که مثلا فلان مؤلفهی مهم را چهطور میشود به دست آورد. بحثهای نظری جدی میکنیم و تناقضها را رفع میکنیم. بخش زیادی از این کار با آموزش است. در همین یکیدو سال اخیر سه نشست آموزشی ملی برگزار و در مورد همهی این مباحث گفتوگو شده است. اصلا در چند جلسهی پیدرپی موضوع امنیت فرهنگی را به بحث گذاشتهایم. خیلی از این مطالبی که عرض کردهام ذیل بحث امنیت فرهنگی است.
امنیت فرهنگی در مقابل فرهنگ امنیتی است. امنیت فرهنگی درونزا است و از دل فرهنگ بیرون میآید. بهجای بگیروببند، ما با کار کردن روی آرا، نظرات، اندیشهها و ارزشهای یک سازمان امنیت آن را حفظ میکنیم. این همان کاری است که امام از بدو انقلاب انجام داد. امام حکومت را با مردم حفظ کرد نه با ابزار قدرت. مردم اعتقاد داشتند و امام را میپذیرفتند و ایشان ارزشهایی در جامعهی ما حاکم کرد و تغییراتی در نگاه ما نسبت به تمدن، آینده و باور به اینکه میتوانیم ایجاد کرد که ابزار ایجاد امنیت شد. مردم دستبهدست هم دادند و هر کسی هر جایی که بود تلاش کرد. الگوی ما و رهبر ما امام (ره) است. لذا ما زمانی میتوانیم در حوزهی حراست فرهنگ موفق شویم که قائل به امنیت فرهنگی باشیم. برای امنیت فرهنگی جلسات مختلف داشتهایم؛ از جلسات طرح بحث گرفته تا پرسش و پاسخ، هماندیشی، کتابخوانی و مقالهنویسی. در کل کارهای مختلفی در این حوزه انجام میشود و بعد هم بحث ارزیابی است. هر کسی که در این مسیر نقصی داشته، آن نقص به موقع دیده شده، به او گفته شده، دعوت شده و او احساس کرده که با ما در حال گفتوگو است. اگر ایراد قابل رفع بوده برطرف شده، اگر دیدهایم رفع نمیشود نیرو جایگزین کردهایم و اجازه ندادهایم که این اصلی که به آن پایبندیم دستخوش تغییر بهوسیلهی افراد شود.
آخرین مورد هم دانش روز و تفکر راهبردی است که در مورد آن بهشدت جدی هستیم. داریم کار میکنیم تا حراست امروز حراست مبتنی بر دانش روز، تفکر راهبردی و برنامهمحور باشد. ما چند میلیون مخاطب کودکونوجوان در کشور داریم؟ طبق آنچیزی که مدیرعامل کانون بیان کردهاند؛ در قالب برنامههای مختلف کانون و کانون زبان، کلاسهای تابستانی و غیره؛ امروز جمعا پنج میلیون مخاطب از برنامههای کانون ارتزاق میکنند. این پنج میلیون مخاطب یعنی اینکه حداقل سهچهار میلیون خانواده به کانون اعتماد کردهاند و به انتخاب خودشان بچههایشان را به کانون سپردهاند. حراست چهقدر به این اعتماد توجه دارد؟ یکی از این اعتمادها، اعتماد نسبت به شخص مربی و کادر دستاندرکار است. وقتی من اعتماد میکنم که مثلا بچهی نه سالهام را به یک مرکز تحویل دهم، یعنی خیالم راحت است که در این مجموعه همهی استانداردهای ایمنیآور رعایت میشود. مربی و کادر آن در نهایت سلامت است. اگر خدای نکرده در این خانواده نقصی باشد، خود خانواده، حراست و مدیران آن، همه دستبهدست هم میدهند و نقص را رفع میکنند. الان داریم برای حفظ و افزایش این اعتماد برنامهریزی میکنیم. بحث ایمنی هم همینطور است.
یکی از پروژههایی که همین هفتهی اخیر با حمایت مدیرعامل محترم و اعضای شورای معاونین کانون ابلاغ شده، پروژهی ایمنسازی مراکز است. ناظر پروژه با دستور آقای حاجیانزاده، دفتر مرکزی حراست است و مجری پروژه هم مدیران کل استانها. این پروژه در پایان سال 1395 جمعبندی خواهد شد و همهی تلاش کانون در این است که ایمنسازی مراکز را جدی دنبال کند. کمی قبلتر به برنامهریزی راهبردی و دانش روز اشاره کردهام، حالا این ایمنسازی دارد با همان دانش روز جلو میرود. ایمنسازی کادر برای جلب اعتماد خانوادهها هم با دانش روز جلو میرود. امروز حراست یکی از بازوهای اساسی است که در کل کشور به کانون کمک میکند تا انتخاب مربی و کادر مراکز مبتنی بر شایستهسالاری، تخصص و تعهد فرد باشد و از انتصابها و جذبهایی که کانون را به حاشیه میبرد جلوگیری شود. اینها مواردی بود که مورد توجه حراست امروز کانون است، یعنی توجه به حوزهی فرهنگ، دانش فرهنگی و استفاده از ابزارهای فرهنگی؛ دقت در انتخاب عناصر تشکیلاتی و جوان و استفاده از دانش روز و تفکر راهبردی.
کارکرد حراست فرهنگی را چهطور ارزیابی میکنید؟ این حراست چه نتایجی به دنبال خواهد داشت؟
- در بحث مسایل کلان فرهنگی کشور رهبر معظم انقلاب اسلامی برای همهی دستاندرکاران امر فرهنگ در کشور به بحث جهاد کبیر اشاره کردهاند. ایشان فرمودهاند که جهاد اصغر همین جهاد در میدان نبرد است، جهاد اکبر جهاد انسان با نفس خودش است و جهادی هم داریم به اسم جهاد کبیر. در قرآن اشاره میشود که «وجاهدهم به جهادا کبیرا»، این جهاد کبیر با جهاد اکبر و جهاد اصغر متفاوت است. جهاد کبیر مبتنی بر موضوع است. اینکه ما در کشور باور داشته باشیم میراث ارزشمندی داریم، تمدنساز بودهایم، میتوانیم تمدن جدیدی رقم بزنیم، روی پای خودمان بایستیم و در مقابل استعمار و استکبار قد علم کنیم، همه مصادیق جهاد کبیر ما است. این باور برای مربی مرکز فرهنگی لازم است، باور به اینکه ما میتوانیم با دست خودمان کشورمان را در همهی عرصهها بسازیم. این کودکی که امروز در اختیار ما است معلوم نیست فردا چهکاره میشود. برای همهی کسانی که تجربهی معلمی دارند این اتفاق افتاده است که مثلا ببینند شاگرد سالهای پیش امروز مهندسی قهّار در دانشگاه است. امکان دارد از بین این بچهها، وزرا، سیاسیون، قضات و متخصصین علوم مختلف در کشور بیرون بیاید. کما اینکه میبینیم وقتی سراغ خیلی از مسوولان در بخشهای مختلف میرویم میگویند من روزی مخاطب کانون بودهام. امروز هر اندازه در این حوزه سرمایهگذاری کنیم ثمرهاش را فردا در تحول کشور میبینیم. هر اندازه مربی بتواند در تعامل با بچهها این باور را شکل بدهد، فردا این بچهها در مسندهایی که قرار میگیرند منشأ تحول و ساختن کشور خواهند بود. هر اندازه هم که روح یأس و ناامیدی در بچهها دمیده شود آیندهی ما سیاه خواهد شد. این میدان خیلی مهمی است که شاید خیلی مختصر بیان کردم چون رهبر معظم انقلاب اسلامی به تفصیل در ماههای اخیر به آن اشاره کردهاند، ولی فکر میکنم بیانش برای مربیان، دستاندرکاران و برنامهریزان ما مفید باشد.
در مورد دانش تخصصی صحبت کردید؛ برخورد حراست با حوزههای جدید مثل دنیای مجازی چیست؟
- امروز در ایران هیچ خانوادهای پیدا نمیشود که از دنیای مجازی آسیب نخورده باشد. در سالهای 1383 و 84 در نشستهایی که مقام معظم رهبری با مسوولان فرهنگی کشور داشتند هم به این موضوع اشاره کردند که وقتی ما در حوزهی علم و فنآوری دست برتر نیستیم، تکنولوژی با کاتالوگش وارد میشود. زمانی میتوانیم مقاومت کنیم که در این عرصه خودمان پیشرو باشیم. در عرصهی فضای مجازی هم همین اتفاق افتاده است، چون فعال و عالمانه در صحنه نبودهایم، لذا امروز تکنولوژی در کشور با کاتالوگش وارد میشود و تقریبا به همهی محیطهای ما، بهویژه در ساحت تربیت کودکان، آسیب میزند. امروز ما باید در حوزهی فضای مجازی جدی کار کنیم. مدیرعامل محترم تاکید دارند که کانون در عرصهی فضای مجازی متناسب با نیازهای تخصصی کودکونوجوان دست به تولید بزند، اما این کار زمانی به نتیجه میرسد که همه به این باور برسیم و دستبهدست هم کار کنیم. یک بخش ماجرا حوزهی ایجابی قضیه است که مثلا ما سایت و اپلیکیشنهای خوب داشته باشیم، بخش دیگر آگاهیبخشی، آسیبشناسی و اطلاعرسانی خطراتی است که این عرصه در خود دارد و پدر و مادر و مربی ما باید بداند. ما به نوبهی خودمان حاضریم به کانون کمک کنیم. ما در دورههای آموزشی، تعامل با مدیران و نشستهای مشترک با بخشهای مختلف در این حوزه کار کردهایم، دانش و تیمهای تخصصی داریم و میتوانیم کار را انجام بدهیم. انشاءالله اگر به نتیجه برسد میتوانیم اعلام رسمی هم بکنیم. همانطور که وقتی خانواده در فضای حقیقی فرزندش را به مدرسه و مرکز میسپارد همهی شرایطش را بررسی میکند، در فضای مجازی هم باید چنین حالتی شکل بگیرد. فضای مجازی موضوع مهمی است و کنار گذاشتن آن عاقلانه نیست. عاقلانه این است که از آن درست استفاده کنیم. وقتی کودکی وارد فضای مجازی میشود، تمام امکانات سختافزاری و نرمافزاری باید کمک کند که هدف تربیتی حاصل شود. به نظر من مدیران ما در کشور و استانها باید جلسه، نمایشگاه و مستندهایی در حوزهی تهدیدات و خطرات فضای مجازی آماده کنند و در دسترس عموم بگذارند. چه اشکالی دارد هر بخشی در کشور نمایشگاه بگذارد و فضای مجازی را آنطور که هست به تصویر بکشیم تا به خانوادهها آگاهی بدهیم. البته باید در کنار این تولید هم بکنیم و در فضای ایجابی بگوییم حالا که خطرات را فهمیدید میتوانید با استفاده از این تولیدات خطرات را رفع کنید.
فکر میکنید اینها باید همزمان اتفاق بیفتد تا اثرگذار شود؟
- بله. این را هم بگویم که ما در حوزهی فضای مجازی فعالیم و ابایی هم از اعلام آن نداریم.
مجموعهی شما در این حوزه چه فعالیتهایی دارد؟
- تیتر اصلی کار ما که روی آن مطالعه میکنیم، به مدیران مشورت میدهیم و میخواهیم آن را در فضای کانون عمومی کنیم بحث امنیت در فضای مجازی با محوریت کودکان آنلاین است. میخواهیم در مقام آگاهیبخشی، بیان و انتقال دقیق خطرات و تهدیدهای فضای مجازی برای مدیران و مربیان کم نگذاریم و بعد هم در طراحی فضاهای سالم مجازی کمک کنیم. من عضو شورایی هستم که برای همین موضوع در کانون تشکیل شده است و همکارانم در استانها هم عضو شورای استاناند. کمک میدهیم و هر آنچه را که در دانش ما است به کار میگیریم. تیمهای متخصصی در این حوزه معرفی میکنیم، پیشنهادهای دقیقی میدهیم، تجربیاتمان را منتقل میکنیم تا انشاءالله در حوزهی فضای مجازی اقدام خوبی رقم بخورد. شاید برایتان جالب باشد که بدانید برای همین نشست و مصاحبهی الان، ما با دوستان و همکاران اصلی در دفتر مرکزی حراست یک جلسهی مخصوص برگزار کردهایم تا ببینیم که حراست برای مخاطبان امروز کانون چه چیزی میتواند بیان کند. در همین عمق هم باقی نماندهایم و نظر همهی همکاران استانی هم دخیل بوده است. آنها هم نظراتشان را بهعنوان مشورت به ما ارایه کردهاند تا نشست عمیقی داشته باشیم، حرفهای جدیدی بزنیم و این مصاحبه منجر به تحول شود.
از جدیت شما و همکارانتان برای معرفی شفاف حراست و پاسخگویی دقیقتان به سوالها در این جلسه تشکر میکنم. طی یکیدو سال گذشته مدیریت کانون 14 بند راهبردی را بهعنوان خطمشی کلان کانون تدوین کردهاند و برنامهی کانون برای سال 1395 و چشمانداز بلندمدت آن هم بر همین اساس تنظیم شده است. نقش حراست کانون در این برنامهها چیست؟
- در راستای سیاستهای کلان کانون و برنامهریزیهای مدیریت محترم عامل آن، ما هم در حراست سعی کردهایم که پیشرو باشیم. فوارهای، رو به بالا میرود و در خودش فرومیریزد، اما فوارهای هم به اطراف میپاشد و محیطش را سیرآب میکند. در حراست سعی کردهایم که اینطور نگاه کنیم. به گفتهی خیلی از قدیمیها، کانون از بیبرنامگی و نداشتن چشماندازی روشن رنج میبرد. حالا مدیرعامل محترم کانون این 14 راهبرد را بیان کرده که کلیدواژههای آن همه مبتنی بر اصول اساسی کشور و دیدگاههای مقام معظم رهبری است. ما هم در این عرصه فعال بودهایم و مبتنی بر این 14 راهبرد سندی استخراج کردهایم که حاصل کار تخصصی سهروزهی همه همکاران ما در یکی از نشستها است. این سند تحت عنوان بایستگیهای حراست در چشمانداز پیش روی کانون تألیف شده است. هدف ما این بود که بگوییم در این مسیر روشنی که برای کانون ترسیم شده است، ما هم بهعنوان دفتر حراست میتوانیم غیر از وظایف ذاتیمان این مقدار بیشتر سهم بگذاریم. این نقش در حوزهی تحلیل، مشاوره، پژوهش، آسیبشناسی، مشاهدههای میدانی، آموزش، گفتمانسازی و موارد مشابه است. این سند امروز به رویت آقای مدیرعامل و اعضای شورای معاونان کانون رسیده، بهعنوان یک سند رسمی ابلاغ شده، حراست در این حوزه دارد گزارش میدهد و استانها بر اساس همین برنامهریزی میکنند که در راهبردهای چهاردهگانهی کانون باید چه کار کنیم. این هم یکی از بخشهایی است که در حراست کانون به آن توجه کردهایم.
نکتهی بعدی که حق مشترک ما است و اقبال عمومی هم به این حق هست موضوع تبدیلشدن حراست به مرکزی برای حفظ سرمایهی انسانی کانون است. امروز در کانون چند هزار مربی مشغول کارند. همهی اینها هنرمندند و حداقل در یک شاخه تخصص دارند. بعضی از آنها سالیان سال است که با خون دل، عزم جدی و بیمنت تلاش کردهاند. در سطح اداری هم همینطور است. حفظ این سرمایهی انسانی بر عهدهی همهی ما از جمله دفتر مرکزی حراست است. نباید اجازه بدهیم که اینها در حوزهی شغلیشان لطمه بخورند که اگر لطمه بخورند در واقع کانون صدمه دیده، چون انباشت تجربیات کانون در نیروی انسانی آن است. امکان دارد در مجموعهی کانون، در استانها یا ستاد، بعضا افرادی پیدا شوند که در اقدامات، برنامهریزیها یا موضعگیریهایشان مصالح کانون دیده نمیشود یا مشکلات شخصی دارند. دشمن ما میداند که مردم ایران فرهنگ ریشهدار و عمیقی دارند و با یک فیلم و دو تا بیانیه عوض نمیشوند. مردم ما، سالهای سال، هر عاشورا شانهبهشانه برای کسی که 1400 سال پیش شهید شده است عزاداری میکنند. دشمن میداند زمانی میشود اینها را زمین زد که از ناحیههایی مثل مواد مخدر و مفاسد اخلاقی نفوذ کند. حالا هر اندازه این غل و زنجیرها از جامعهی ما کنده شود، یعنی جوان ما در فضایی تصمیم بگیرد که آلوده به مواد مخدر، مسکرات و مفاسد اخلاقی نیست؛ خودش است و باور خودش. او در این شرایط تصمیماتی عاقلانهتری میگیرد که میتواند روی یک شهر، منطقه، استان یا کل کشور تاثیر بگذارد. منتها اگر سست شد، این سستی کمکم خودش را در باورها هم نشان میدهد. لذا سالمسازی و ایمنسازی فضا کمک میکند که مربی ما کارش را خوب انجام بدهد. ممکن است معدود افرادی بخواهند شیطنت کنند. بالاخره هستند و امکان دارد کسانی تخلفی کنند. حراست اگر بتواند افرادی را که از مسیر کلی کانون متخلفاند جدا کند در واقع از سرمایهی اصلی خودش محافظت میکند و نمیگذارد یک فرد آنها را خراب کند. افراد غالبا در این حوزهها لطمه میخورند. این شعار ما است که دفع ضرر اولی است بر جلب منفعت. یک ضربالمثل قدیمی هست که میگوید «ما را به خیر تو امید نیست، شر مرسان». اینکه فرد شر نرساند عین خیر است. ما در تربیت بچهها هم همین را میگوییم. رشتهی تحصیلی من علوم تربیتی است و مشاوره هم دارم، وقتی پدر یا مادری مراجعه میکند که میخواهم بچهام را خوب بار بیاورم، ما به او میگوییم نمیخواهد کاری کنی، فقط خراب نکن. ذهن بچه را نسبت به مسایل اخلاقی و صفات انسانی خراب نکن، دروغ گفتن را یاد او نده، او خودش رشد میکند. مثل هستهی خرمایی که در زمین بکاری و رشد کند، ذات انسان هم هستهای است که در عالم مادی کاشته شده است. این خودش رشد میکند، ما فقط نباید خرابش کنیم. هر اندازه کمک کنیم که کسی در کانون خراب نکند و فطرت و باورهای انسانی و اسلامی ما رو بیاید کانون خودش رشد میکند. تمام تلاشمان را باید بکنیم که کسی که امکان دارد خطرناک باشد در کانون کمرنگ شود و بدنهی اصلی کانون به کار خودش ادامه بدهد. لذا دفع ضرر بر جلب منفعت تقدم دارد.
حفظ سرمایههای انسانی کانون موضوعی جدی است. شاید اینها حرفها تلخ باشد، ولی برای تشکیلات مهم است. تشکیلاتی که قوهی رحمانیه و رحیمیه دارد، باید قوهی غضبیه و قهریه هم داشته باشد. بالاخره خداوند هم انسان را بین خوف و رجا خلق کرده، از طرفی امیدبخشی و کمالطلبی و از طرفی ترس از عذاب. به نظرم هر دوی اینها مهم است و باید توازن داشته باشد. کانون هم اگر میخواهد پیش برود باید هر دو بخش را ببیند، هم بخش مشفقانه و امیددهنده و هم از آن طرف اگر کسی کم گذاشت کانون باید بگوید من حراست، گزینش و ابزارهای نظارتی دارم. گاهی در کشور دیده میشود کسی در بعضی از حوزهها پیدا میشود که به هیچ مصلحتی توجه نمیکند. او نمیبیند که دود این آتشی که درست میکند به چشم بچهها میرود. مثلا صحنهی عمومی یک استان صحنهی نزاع بر سر میل شخصی نیست. میخواهم بگویم خود هرس کردن شاید تلخ باشد، ولی از همان هرس کردن یک باغ زیبا درمیآید. عموم کانونیهای از حراست پرهیز ندارند و آن را دوست دارند. تکوتوکی که به دنبال بههمریختن فضا هستند معمولا از حراست پرهیز میکنند. من همینجا میخواهم یک فراخوانی را اعلام کنم. عرض کردم که ما دیدهبانیم، میخواهیم یک فراخوان بدهیم به همهی مربیان در کشور، همهی خانوادههایی که احتمال دارد صدای ما را بشوند و همهی مدیران و کارشناسان ما در هر ردهای: ما حاضریم در این دیدهبانی از همهی نظرات استفاده کنیم. این کار یک بخش رسمی دارد که در قالب پوستر ستاد خبری ما در تمام کشور نصب شده است. تلفن، سامانهی ارتباط پیامکی و پست الکترونیکی ما همه در این پوسترها هست. بخشی دیگر هم، فارغ از این سامانه، ارتباطگیری مستقیم با خود ما در دفتر مرکزی یا دفاتر استانها است. هر حرف، نکته و مشورتی دارند بگویند و در این دیدهبانی به ما کمک کنند. اطلاعات ستون فقرات برنامهریزی است. اگر کانون دیدهبانی قوی داشته باشد و وظایفش را در کل کشور خوب ببیند، مدیران کانون بهتر میتوانند برنامهریزی کنند. چون اصول حفاظتی و طبقهبندی حکم میکند مصداقی نمیگویم، اما مصادیق مکرری در ذهن من هست که بهواسطهی اعتماد به دفتر مرکزی حراست بهعنوان دیدهبان کانون، در خیلی از مناطق کشور اتفاقاتی افتاده که با دیدهبانی کانون و کمک مربیان، کارشناسان و مدیران حل شده است. هر قدر این اعتماد بیشتر و این تعامل تنگاتنگ باشد به همان اندازه تاثیرش را در آیندهی کانون میبینیم. افق دید مدیران در حد خودشان است، ممکن است در بخشهای مختلف اتفاقی بیفتد، این دیدهبانی کانون است که اینها را میبیند و بر اساس نهضتی که با همکاران خودش دارد مدیران را مطلع میکند. حراست خوب حراستی است که خودش را در طول ارادهی مدیران قرار بدهد، نه در عرض ارادهی آنها. من اگر بتوانم پیش کسی بروم و بگویم من در حوزهی کاری شما این مسایل را دیدهام و او متقاعد شود این حرف درستی است و به آن عمل کند موفق بودهام؛ نه اینکه قهری سراغ او بروم و دستور بدهم این باید بشود درحالیکه او هیچوقت مبنای این فکر را نفهمیده و اقناع نشده است. این فراخوان عمومی را به کل کشور میدهیم که ما دیدهبانی کنیم و همه میتوانند در این دیدهبانی به ما کمک کنند. قطعا نتایج این دیدهبانی در تصمیمات مدیران کانون تجلی پیدا خواهد کرد. کما اینکه مصادیق مکرری برای این تجلی در ذهن ما هست، ولی گفتنش ممکن نیست، اما مکرر در کشور اتفاق افتاده است.
در حرفهایتان اشاره کردید که مجموعهی کارکنان کانون، حراست را کنار خودشان میبیند، چهطور توانستهاید این رابطه را ایجاد کنید؟
- بنده الان یک سال و خوردهای است که مسوولیت دفتر را به عهده دارم، ولی این اعتماد حاصل سالها کار دفتر مرکزی حراست است. آن فرایندی که اتفاق افتاده و ما هم ادامهاش میدهیم این است که تمام این کارها از عمل شروع میشود. من فکر میکنم اگر هم بخواهیم این رابطه را تشدید کنیم با عمل ممکن است، نه حرف. فکر میکنم کادر و مربیان ما عمل حراست را دیدهاند، برخورد، تعامل و تواضعش را دیدهاند. آنها میدانند که حراست در صحنه چگونه عمل کرده است و مصالح کانون را دیده یا خودش را در مسند قدرت. وقتی در صحنه دیدهاند که قلب حراست برای کانون میتپد خب به آن اعتماد میکنند. مثلا ما در جشنوارهی قصهگویی اخیر میدانستیم که مخصوصا وقتی مهمانان خارجی حضور دارند بحث حراست جدیتر میشود. در این جشنواره هم کمیتهی حراست بر عهدهی ما بود؛ چند روز برنامه در این سطح گسترده با یازده مهمان خارجی در چنین محیط شلوغی. خب در این شرایط همهچیز متصور بود، ولی ما امنیت جشنوارهی بینالمللی قصهگویی را چهطور تامین کردیم؟ مثل اکسیژنی که در فضا است، همه تنفسش میکنند، اما هیچکس نمیبیندش؛ ما هم اینطور عمل کردیم. روز آخر جشنواره، یکی از قصهگویان خارجی که جزو قصهگویان برتر هم انتخاب شد برای بنده یادداشتی نوشت. تمام بیان ایشان این بود که فکر نمیکردم موضوع امنیت در ایران این شکلی و نیروهای امنیتی شما این تیپی باشند. با توجه به اینکه یکی از حربههای دشمنان برای مقابله با انقلاب اسلامی، سیاهنمایی است، لذا او تحت تأثیر این تبلیغات منفی قرار گرفته و تصویر خیلی نادرستی از کشورمان و به تبع آن از حراست بهعنوان یک دستگاه امنیتی داشت، این در حالی است که روز آخر نگاهش کاملا تغییر کرده بود و با من خیلی صمیمی برخورد میکرد. خاطرهی خیلی شیرینی شد و این را چند بار در چند جا بیان کرد که من از شما، تیمتان و برخوردتان خیلی خوشحال شدهام و آرامش و امنیت را در ایران حس کردم. خب وقتی همکاران در عمل رفتار و برخورد را میبینند، به اینکه حراستیها خاموش، ولی در صحنهاند، اعتماد میکنند. پانزده شعبان روز سربازان گمنام بود، حراستیها همیناند دیگر. کارکنان کانون وقتی میبینید مشکلی را که در مرکز برای آنها پیش آمده به حراست میگویند و حراست پیگیری میکند اعتمادشان بیشتر میشود. خب البته مشکلی که به حراست ربط دارد. وقتی میبینند از زبان حراست حرف فرهنگی گفته میشود اعتمادشان بیشتر میشود. همهی این عوامل دستبهدست هم میدهند؛ تیم فرهنگی، رفتار فرهنگی، رفتار انسانی و اسلامی، حل مشکلات و غیره. وقتی اینها را در عمل میبینند باورشان میشود که میشود به حراست اعتماد کرد.
روی دیگر این رابطه هم نظارتهای جدی است که ما روی نیرویهای حراست داریم. اگر خدای نکرده دفتر حراست ما به مکانی برای تهدید پرسنل، پروندهسازی علیه پرسنل و سوءاستفاده از جلوهی حراست تبدیل شود، برخورد جدی میکنیم. کما اینکه تا الان هم کردهایم، ولی مسایل حفاظتی اجازه نمیدهد که بگوییم. هرجا نیروی حراستی از ماموریت اصلی خودش و مصالح کانون پا فراتر گذاشته، خواسته است که اعمال نفوذ کند، برای خودش زدوبند راه بیندازد، برای افراد پرونده بسازد، غرض و مرضهای شخصی را دخیل کند چنان برخورد جدی کردهایم که حساب دست همه آمده است. لذا اینکه عرض کردم قوهی رحمانیه و رحیمیه با قهریه و غضبیه کنار هم باشد، این را نسبت به خودمان هم داریم. این شرایط نسبت به من هم هست، شاید من نسبت به زیرمجموعهام نظارت میکنم، منتها بالادستی من که مسوول مافوق من است نسبت به من همینطور ناظر است. اگر من اقدام خلافی انجام بدهم با من برخورد میکنند. الان ببینید ما در کل کانون با فراغ بال این کار را کردهایم و سامانهی 2013 در تمام کانون نصب شده است. هر کسی از حراست شکایت دارد میتواند با این سامانه تماس بگیرد و شکایت کند و سریعا رسیدگی میشود. اگر خدا نکرده اتفاقی بیفتد سامانهی صیانتی حراست وارد صحنه خواهد شود.
شاید این برای اولین بار باشد که حراست با این جدیت تاکید میکند که خانوادهی کانون حراست را در کنار خودشان ببینند. دلیل این موضوع چیست؟
- این وضعیت، همیشه بوده و بهقول شما شاید امروز جدیتر مطرح میشود. در کانون هر کسی وظیفهای به عهده دارد، از بخش تولید گرفته تا معاونت فرهنگی و مراکز؛ اما همه از حراست انتظار دارند فضایی برای آنها فراهم کند که کارشان را با آرامش انجام بدهند. اینکه میگویم ایمنی و امنیت همین است. امنیت عین همان هوایی است که مثال زدم، تا وقتی هست کسی درکش نمیکند، وقتی از بین رفت همه آن را حس میکنند. کسانی که از ایران خارج میشوند، مخصوصا مسافران به کشورهای همسایهی ما، وقتی برمیگردند میگویند امروز قدر ایران و امنیت آن را میدانیم. همه از ما انتظار دارند فضای امنی ایجاد کنیم، چون هر اندازه در کانون امنیت باشد همه میتوانند بهتر کار کنند. موضوع اصلی حراست ایجاد امنیت در دستگاه است. این امنیت در بحث فیزیکی، روانی، انتصابات، تولیدات و در همهی حوزهها است. بحث فضای مجازی را هم با همین نگاه مطرح کردم، این میدان جدیدی است که دارد فضای حقیقی ما را تحتالشعاع قرار میدهد. ما در این داستان هستیم به دلیل ماموریتی که داریم. الحمدالله امروز هم مدیرعامل محترم و مسوولان کانون دارند از این نگاه حمایت میکنند و در صحنه آمدهاند که کمک کنیم این امنیت ایجاد شود. یک مثال میزنم؛ الان همهی کسانی که با ابزارهای دیجیتال کار میکنند روی دستگاهشان آنتیویروس نصب دارند. وظیفهی آنتیویروس این است که به کاربر اجازه دهد کارش را انجام بدهد و مواظب است چیزی او را تهدید نکند. بعد اگر ویروسی بخواهد او را تهدید کند حتی خود آنتیویروس آن را حذف نمیکند، به کاربر اطلاع میدهد که میخواهی با این ویروس چه کار کنی. درواقع ویروس باز هم با تصمیم کاربر پاک میشود. اینکه میگویم حراست در طول ارادهی مدیران است یعنی همین. موفقیت ما در این است که آنقدر در فضای کانون میدان رصد و دیدهبانیمان را جدی کنیم که اگر خطری دارد بخشی از کانون را تهدید میکند جلوی آن را بگیریم. کانون اهدافی دارد و ما خطر را ناظر به هدف میسنجیم. چیزی ذاتا خطر نیست، ناظر به هدف است که خطر تعریف میشود. هدف کانون مشخص است و ما هم نمیتوانیم آن را تغییر بدهیم. کانون مجموعهای است فرهنگی تربیتی در میدان غیررسمی برای رشد و تعالی کودک و نوجوان ما در گفتمان انقلاب اسلامی. هر چیزی که برای این چشمانداز خطر باشد سیستم حفاظتی هشدار میدهد. هشدار را به مدیر، کارشناس و مربیاش میدهد و با دست خودشان، به کمک خودشان، مشکل را حل میکند. مثال آنتیویروس بهترین مثال است. هیچکس از آنتیویروس فرار نمیکند، مگر کسی که میخواهد خرابکاری کند. هیچکس ساعت 12 شب از چراغگردان پلیس نمیترسد، مگر آدم خلافکار. همه وقتی 12 شب میبینند ماشین پلیس رد میشود احساس آرامش میکنند. میدانند با بودنش امنیت حاصل میشود، بزه کم میشود. حراست باید این باشد و با دیدهبانی، در صحنهبودن و رصدکردنش فضایی فراهم کند که اگر خطری سیستم را تهدید میکند آن را به دست مدیران حل کند. این حراست موفق است.
تشکر میکنم از وقتی که برای این مصاحبه گذاشتهاید، در پایان اگر نکتهای باقی مانده بفرمایید.
- عرض آخر من یک تشکر است. از مدیرعامل محترم کانون تشکر میکنم که به ما و این نگاه اعتماد کردهاند. ایشان نه تنها اعتماد کردهاند که خودشان در شکلگیری این نگاه سهم دارند. از معاونین کانون تشکر میکنم که در تمام مراحل حراست را پذیرفتهاند و با آن تعامل داشتهاند. از مدیران کل استانها تشکر میکنم که هر بار در جمعشان قرار میگیرم شرمندهی رفتار، اعتماد و اطمینانی که به ما دارند میشوم. این را در ماه مبارک رمضان و با زبان روزه از صمیم قلبم میگویم. تعامل مدیران ستادی و استانی با ما آنقدر خوب است و آنقدر محبت دارند که ما را شرمندهی خودشان میکنند. تشکر میکنم از بدنهی کارشناسان و مربیان کانون که این امنیتی که امروز از آن حرف زدهایم مدیون بودن آنها در صحنه است. مگر ما چند نفریم؟ پنجاه نفر؟ صد نفر؟ هزار نفر؟ کانون دههزار نفر نیرو دارد. ما یک سهمی داریم، ولی حضور آنها است که ارزشمند است. یک خستهنباشید ویژه هم میگویم به همکاران خوبم در مجموعهی حراست. هیچوقت هیچفردی در کانون یک حراستی را درک نمیکند، مگر زمانی که جای او قرار بگیرد. این را به جرات به شما میگویم. ما باید بار همهی بدبینیها و سختیها را تنها به دوش بکشیم. من اگر مثلا مدیر روابط عمومی بودم میتوانستم خیلی راحت با دیگران مشکلاتم را بگویم، درددل کنم، بیلان کارم را بدهم؛ ولی حراست نمیتواند هیچ حرفی بزند. الان شما توجه کردهاید که بخش عمدهای از جزییات را نمیتوانستم بگویم. من اصلا نمیتوانم هیچ بیلانی بدهم، اگر کسی بگوید حراست چهکار کرده است باید خاموش باشم. من امروز سخنگوی جمعی در کل کشورم. اینها نمیتوانند بگویند که از صبح تا شب دارند چهکار میکنند به خاطر اینکه کانون انتظار دارد نظارتها، دیدهبانیها و اقدامات نامحسوس باشد و هیچچیز فضای امن کانون را تحتالشعاع قرار ندهد. حراست باید چراغ خاموش باشد. در تعطیلات عید، وقتی همه به مسافرت و تفریح رفته بودند، چه کسی بالای سر کانون بود؟ همکاران من بودند. خود بنده بهعنوان عضو کوچکی از این خانواده خیلی وقتها از دوِ شب تا هشت صبح به مراکز سرکشی کردهام. ما در صحنه بودیم تا تاسیسات، اماکن و امکانات کانون در تعطیلات لطمه نخورد. خیلی چیزها ممکن است دیده باشم یا ندیده باشم، ولی اینها چیزی نیست که بشود بیلان داد. گوشی تلفن حراست نمیتواند خاموش باشد، چراکه او باید شبانهروز پاسخگو باشد. باید به سختترین ماموریتها برود. همین لحظه که با شما حرف میزنم مسوولان و کارشناسانی داریم که در نقاط خیلی آسیبپذیر کار میکنند. اینها جانشان را کف دستشان گذاشتهاند، ولی هیچجا قابل گفتن نیست. کاری که میکنند، در صحنه بودنشان قابل گفتن نیست و فقط خاموشاند. باید از اینها تشکر کرد، دستشان را بوسید، تقدیر کرد و از خودشان و خانوادههایشان حمایت کرد. باید به مسایلشان رسیدگی کرد. اگر این همکاران در صحنه نباشند و مراقبت نکنند کانون لطمه خواهد خورد. این تشکر و خستهنباشید ویژه را باید به تمام این قشر بگویم. همکاران حفاظتفیزیکی ما از ساعت شش صبح سرپا شیفت دارند تا فردا صبح و 24 ساعت نباید پلک بزند. فقط در چند صحنه که موارد مشکوک را پیگیری میکردیم درگیریهایی برای همکاران ما پیش آمده است. در همین صحنهها که کسی از آنها خبر ندارد دست همکار ما بریده شده یا تصادف کردهاند. باید از همکاران حفاظت فیزیکی و مسوولین حفاظتی ما و خانوادههایشان تشکر کرد. من بهعنوان مسوول این مجموعه از همهشان تشکر میکنم و پیگیر هستم که هم دیده شوند و هم به آنها رسیدگی شود تا خدای نکرده دلزدگی برایشان پیش نیاید. از شما هم تشکر میکنم.
گفتوگو از علیاکبر امینی، منتشر شده در خبرنامهی خرداد و تیر 1395