جرقه ی زندگی ادبی من از کانون بود

به مناسبت ایام الله دهه فجر و در راستای معرفی اعضا توانمندقدیمی  کانون با غلام حسین رنج کش،رزمنده ی انقلابی ،  نویسنده  و مدرس دانشگاه و عضو قدیمی مرکز شماره یک کرج گفتگو کرده ایم .

در یک روز برفی این روزهای کرج، در حالی که خیابان ها سپید رنگ شده اند ، خودش را به مرکز شماره یک کرج می رساند تا درجمع صمیمی همکاران این مرکز در   مصاحبه ای اختصاصی ار کانون و خاطرات دوران عضویتش بگوید .

اهل نطنز و متولد سال 1346 است از اوایل سال 1350 در کرج ساکن شده و حدود سال 1354 نیز در سن 8 سالگی در مرکز شماره یک کرج که تنها مرکز کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان در این شهر  بوده عضو شده است ،

از او در رابطه با نحوه ی عضویتش در کانون می پرسیم؟

حضورم در کانون و آشنایی ام با این فضا را مدیون خانم معلم مهربانی هستم که شوق خواندن داستان را در من بیدار کرد او که خود از مبارزان علیه رژیم شاهنشاهی بود، اعتقاد داشت که باید بچه ها از کودکی با کتاب مانوس باشند تا اندیشه شان شکوفا شود لذا کانون را به ما معرفی کرد و من و یکی از دوستانم در این مرکز عضو شدیم.

از کانون و حس و حالتان به این کتابخانه برایمان بگویید؟

من عضوی از یک خانواده ی پر جمعیت بودم و می شود گفت در شرایط آن دوران ما از خانواده های فقیر بودیم ، خانواده ای که پدرمان در سال فقط یک بار توان داشت در صورت نیاز ضروری برایمان لباس و پوشاک تهیه کند .

برای من که از خانواده ای با حداقل امکانات بودم، فضای کانون بسیار دوست داشتنی بود چرا که این جا مجهز به کتابخانه ، اتاق فیلم، دستگاه نمایش فیلم بود و برای مایی که تلویزیون نداشتیم خیلی جذاب بود و نکته مهم این که اعضایی که فیلم می دیدند با نحوه ی ساخت فیلم هم آشنا می شدند .

نقاشی، شعرخوانی ، کتابخوانی و بقیه ی فعالیت ها نیز جذابیت های خاص خودش را داشت که نه تنها من بلکه همه ی اعضا کانون آن را دوست داشتند.

از حضورتان در فیلم دوچرخه بگویید؟

حدود 9 سالگی من در این فیلم کوتاه ، بازی کردم ؛ تمام تمریناتم هم در سالن همین مرکز (مرکز شماره یک کانوندر کرج) بود؛ محدوده ی فیلم برداری این اثر هم در نزدیک اسلام آباد کرج بود وبیشتربازیگران آن از اعضا کانون بودند.

برای من بازی در این اثر بسیار جذاب بود.

کمی از دوران تحصیل و تدریستان بگویید؟

بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران علاقه ام به بسیج و کارهای فرهنگی که از کانون آموخته بودم دو چندان شد و سعی کردم خودم نیز در این شاخه ها فعالیت کنم؛ دیپلم ادبیات داشتم و به خاطر شرایط جنگ تحمیلی دوره ی بهداری را در لشکر 10 سید الشهدا ((ع)) گذراندم از این جا به حوزه های پزشکی علاقه مند شدم، و در رشته ی هوش بری دانشگاه اصفهان مشغول به تحصیل شدم اما پس از مدتی دیدم به این رشته علاقه ندارم و به سمت پرستاری گرایش پیدا کردم و در سال 72 در رشته مدیزیت پزشکی دانشگاه علوم پزشکی پذیرفته شدم . در فضاهای اداری و امور مربوط به بیمارستان ها و درمانگاه هامشغول فعالیت شدم .در مقطع ارشد رشته ام را تغییر داده و بر حسب علاقه ام ، تاریخ تشیع را خواندم و در حال حاضر دانشجوی دکترای ادیان و مذاهب هستم و در رشته های مختلف دانشگاهی از جمله ایمنی و بهداشت محیط کار، اسطوره شناسی، میراث معنوی، صنایع دستی ایران، تربیت مربی قرآن کریم و تاریخ ادیان، تدریس می کنم .

نقش کانون در زندگی شما چه بود ؟

جرقه ی زندگی ادبی من از این محیط بود و من از این جا به کتاب و کتابخوانی علاقه مند شدم و این علاقه چنان بود که وقتی برای ازدواجم کتاب های استاد مطهری را از یکی از دوستان هدیه گرفتم ، می توانم بگویم چند برابر دریافت بقیه ی هدایا خوش حال شدم .

حضور من در بخش فرهنگی بسیج و راه اندازی کانون های فرهنگی نیز از همین علاقه نشات گرفته بود .

این علاقه در من ادامه دار شد و به فرزندانم هم انتقال پیدا کرد به نحوی که آن ها نیز به کتاب و کتاب خوانی علاقه ی شدیدی دارند و خوشبختانه دو پسرم یکی خلبان و دیگری پزشک هستند و دختر کوچکم نیز به کتاب علاقه مند است .

خودتان هم کتاب می نویسید در این رابطه هم برای ما توضیح دهید ؟

کتاب های من بیشتر از خاطرات جنگ وحوزه ی دفاع مقدس است .

کتاب ((پشت خاکریز)) اولین کتاب من است که مجموعه ای از خاطرات روزهای دفاع مقدس است و با حمایت بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس توسط نشر نگاه چاپ شده است .

کتاب (( انقلابی گری و شاخصه های آن از نگاه مقام معظم رهبری (مدظله العالی ))) دیگر کتاب بنده است و کتاب در دست چاپی نیز به نام ((جهاد از منظر صحیفه ی سجادیه )) دارم .

توصیه تان به والدین چیست؟

من زمانی که فرزندم کوچک بود برایش کتاب شاهنامه خریدم ، نمی توانست بخواند اما تصاویرش را نگاه می کرد، و زمانی که کلاس سوم یا چهارم بود شاهنامه را حفظ بود، پس اگروالدین به کتاب و کتاب خوانی اهمیت دهند حتما بچه هایشان نیز به این فعالیت علاقه مند خواهند شد .

ما می بینیم والدین غربی برای اینکه کودکشان طعم شیرین مطالعه را بچشد در کنار سرگرمی های روزانه، فرزندشان را به کتابخانه می برند و برایش کتاب می خوانند و می بینیم سرانه مطالعه در برخی کشورهای آسیایی مانند هند 92 دقیقه اما در ایران 2 دقیقه است و ای کاش خانواده ها به این حوزه بیشتر بها دهند.

به عنوان یک عضو قدیمی توصیه تا ن به همکاران کانون چیست ؟

به نظر من دو جاست که اگر پر شود، زندان ها خالی خواهد شد اول مساجد و دوم مراکز فرهنگی، بنابر این مراکز کانون باید بتواند از حیث آمایش سرزمینی نیاز تمام مخاطبان را برآورده سازد؛ بنابر این کانون باید از فضاهای موجود استفاده کند و فعالیت هایش را توسعه دهد .

مربیان کانون که همیشه با روی گشاده پذیرای بچه ها هستند نیز باید بیش از پیش نقش مشاوره ای ایفا کنند و بچه ها را به سمت فعالیت های مورد علاقه شان، سوق دهند.

هم چنین با توجه به پیشرفت تکنولوژی و جامعه ی امروز جای کتاب های الکترونیکی در کتابخانه های کانون خالی است که امیدوارم کانون در این حوزه نیز پر رنگ ظاهر شده و نیاز بچه های امروز را برطرف کند.

حضور پر رنگ تر کانون در محافل استانی از جمله نمایشگاه های مختلف می توانند بیش از پیش این نهاد را به خانواده ها معرفی کند.

هم چنین کانون از نظر من نیاز به تیم پژوهشی برای رصد و ارزیابی فعالیت ها ، امکانات و نیاز ها دارد که بتواند بر مبنای آن و بر اساس نیاز مخاطبان، تولید محتوا کند.

استفاده از طرفیت خیرین و واقفان نیز جهت توسعه ی مراکز باید در دستور کار قرار گیرد.

بهترین خاطره تان از کانون چیست ؟

همه ی روزهای کانون برای من شیرین و به یاد ماندنی است و دوره ای است که من با کتاب آشنا شدم و چه چیز می تواند از این لذت شیرین تر باشد ؟!

حرف پایانی :

از کانون و همکاران آن تشکر می کنم و امیدوارم بیش از پیش شاهد موفقیت این مجموعه باشیم .

ما نیز برای آقای رنج کش و سایر اعضا قدیم کانون آرزوی موفقیت و توفیق روز افزون داریم و منتظر معرفی توانمندی های سایر اعضا خواهیم بود.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 2 =