کد خبر: 329250
تاریخ انتشار: ۱ شهریور ۱۴۰۲ - ۲۲:۰۹
حقیقت، گمشدهِ ادبیاتِ دینی است

نشست «نقش ادبیات و رسانه در زیست معنوی کودکان» با حضور مهدی کاموس و علیرضا رحیمی، دو پژوهشگر و فعال حوزه ادبیات‌ دینی برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی و امور بین‌الملل کانون، روز دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ نشست «نقش ادبیات و رسانه در زیست معنوی کودکان» با حضور کارشناسان مربیان به صورت حضوری و برخط، در کتابخانه مرجع کانون برگزار شد.

مهدی کاموس، نویسنده و پژوهشگر حوزه ادبیات کودک و نوجوان ضمن اشاره به بیش از ۲۰ سال فعالیت خود در حوزه ادبیات دینی بیان کرد: وقتی از ادبیات دینی کودکان صحبت می‌کنیم با سه بخش روبه‌رو هستیم. «ادبیات، دین، کودک»؛ هر سه این حوزه‌ها گفتمان مشترکی می‌سازند با عنوان ادبیات دینی کودک که امروز محور گفت‌وگوی ما است.

وی افزود: چند مسئله را به عنوان پیش‌فرض عنوان می‌کنم، وقتی از ادبیات کودک و نوجوان حرف می‌زنیم باید توجه کنیم که در گام اول داریم درباره ادبیات حرف می‌زنیم، یعنی باید متنی باشد که ادبیات داشته باشد. گاهی اوقات زندگی‌نامه و یا روایت‌های تاریخی را به عنوان ادبیات دینی در نظر می‌گیریم. همین ابتدا باید مشخص کنم داستان، شعر، نمایش‌نامه و فیلم‌نامه به عنوان متونی که مشخصا تفاوت زبانی با متن غیرادبی دارد و با صنایع ادبی و عنصر تخیل آمیخته شده ادبیات می‌گوییم.

کاموس ادامه داد: من دین را یک کل همگن در نظر می‌گیرم، به این معنا که دین دارای یک هسته یا یک حقیقتی است شامل اعتقاد به توحید، دنیای پسین و معاد، اعتقاد به پیامبران و...، این اعتقادها را اگر مرکز یک کره در نظر بگیریم، کره دارای یک پوسته است و یک فضای دیگر مابین پوسته و هسته. پوسته این کره حقیقت شریعت است و آنچه بین هسته و پوسته است به اخلاق و یا طریقت مصطلح است. وقتی می‌گوییم دین، کل مجموعه را در نظر می‌گیریم، گاهی دوستان آموزش احکام دین را در داستان می‌آورند ولی از حقیقت دور می‌شوند. من در سال ۸۰ هم که نخستین کتاب ادبیات دینی خود را منتشر کردم گفتم که حقیقت، گمشده ادبیات دینی ما است. این حقیقتی که دیده نمی‌شود خدا و یاد خدا است. غافل از اینکه کتاب دینی کتابی است که ما را یاد خدا بیاندازد.

کاموس با توضیح امر اخلاقی در دین گفت: پیامبر اکرم گفتند «من آمده‌ام تا اخلاق را به اوج برسانم»، اخلاق از نظر من یعنی عمل کردن به عقیده. یعنی احکامی که بر اثر عقیده انجام می‌شود. فرض کنید من به یک نفر کمک می‌کنم، این کمک جنبه‌های بسیار مختلفی می‌تواند داشته باشد، اما تنها زمانی اخلاقی است عملِ بر عقیده می‌کنم. یعنی معتقدم این کار حال من را در دنیا بهتر می‌کند و پاداش اخروی برایم رقم می‌زند. این تفکر دینی است.

وی ادامه داد: بخش ادبیات را توضیح دادم، کلمه بعدی کودک و نوجوان است‌. وقتی می‌خواهیم ادبیات دینی کودک و نوجوان تالیف کنیم باید بدانیم منظورمان کدام کودک و نوجوان است. ما کودک را به عنوان یک سازه اجتماعی می‌بینیم که کم‌تجربه است و ما باید چون مخزنی این ظرف خالی را پر کنیم. در دنیای امروز پس از ظلم غذایی، دومین ظلمی که به وفور به کودکان و نوجوانان تحمیل می‌شود خشونت کلامی است. نوع ادبیات امر و نهی‌ای ما خشونت به این رده سنی محسوب می‌شود، و اصالتا در آموزش و پرورش ما دانش‌آموز خوب کسی است که کم صحبت باشد و کمتر جنبش کند در حالی که او یک حقوقی دارد و پرسیدن، دوییدن، گفتن، فریاد زدن، شادی کردن حق او است. پس کودک و نوجوان فردی است که به عنوان یک سازه اجتماعی از جامعه تاثیر می‌پذیرد.

این پژوهش‌گر در ادامه به توضیح معیارهایی که بر اساس آن نوعی از ادبیات را ادبیات‌دینی نام‌گذاری می‌کنیم پرداخت: انواع رهیافت‌های ادبیات‌دینی به این شرح است، مولف‌محور، مخاطب‌محور، موضوعمحور، مکان‌محور، زمان (دوره) محور، شخص‌محور، متن‌محور، اخلاق و یا سبک‌زندگی، معنویت محور، گفتمان اصلی متن محور باشد.

کاموس، با تاکید بر اینکه ادبیات کودک و نوجوان باید به گونه‌ای نوشته شود که تمام رهیافت‌های زندگی درست را به کودک نشان بدهد گفت: ما در داستانی که می‌خواهد کودکان را به نمازخوانی تشویق کند می‌بینیم که این کودک در داستان به پدرش سلام نمی‌دهد و در خانه نمازش را نمی‌خواند و فقط در مسجد این اتفاق انجام می‌شود. همچنین دو انگاره در ادبیات دینی ما وجود دارد. مورد اول این است که خشن یا غیر رحمانی است چون بیشتر درباره جنگ است، مورد بعدی غیرعقلانی بودن به دلیل معجزه‌ها است. گاهی معجزه‌ها در کتاب‌ها آورده می‌شود که از نظر تاریخی تایید نشده است. من می‌دانم این معجزه‌ها از آن حضرت‌ها برمی‌آید ولی در حوزه ادبیات دینی کودک و نوجوان باید از خود بپرسیم کارکرد گفتن این روایت‌ها چیست؟ آیا کودک و نوجوان ما را دین‌دار می‌کند؟

تربیت معنوی، آموزش یادگیری نافع است

دیگر سخنران جلسه علیرضا رحیمی، نویسنده و معلم بیان کرد: ما در حوزه ادبیات دینی کودکان و نوجوانان کار می‌کنیم و پیش از هر چیزی باید بپرسیم این ادبیات چه ویژگی‌ای دارد؟ هر کس با جملات ساده و طناز صحبت کند نویسنده کودک است؟ مشخصه محتوایی ادبیات کودک چیست؟ متن‌هایی که تولید می‌شود تا چه حد برآمده از تجربه‌ی زیسته‌ی خود بچه‌ها است و تا چه حد می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. من فکر می‌کنم ما در این حوزه تا حدی کار زورکی انجام می‌دهیم. یعنی هر محور دینی‌ای را که بخواهیم برای کودکان آماده می‌کنیم ولی از خود نمی‌پرسیم چرا باید کودک و نوجوان این را بخواند. به اعتقاد من ادبیات کودک باید عمل تربیتی انجام دهد، ولی ابداً به صورت اجباری نباشد.

وی تصریح کرد: کودک مخاطب ما باید ساخته شود، رشد کند. تمام فعالان حوزه کودک در جهان همین هدف رشد را دنبال می‌کنند. من معتقدم قصه‌های قرآن مطلقاً مناسب بچه‌ها نیست، چون یا از عقوبت صحبت می‌شود یا از معجز، باید در انتخاب خوراک دینی مناسب کودک خیلی دقت کرد. همیشه گفته و تاکید من این بوده که ادبیات کودک اثر هنری نویسنده، شاعر و یا تصویرگر نیست که آن را طبق سلیقه خود بیافرینند. باید هر اثری را بررسی کنیم‌ ببینم مناسب بچه‌ها هست و یا خیر، ما اجازه نداریم لقمه‌ی بدی به بچه‌ها بدهیم، ممکن است لقمه‌ای که نویسنده گرفته از نظر خودش عالی باشد ولی برای اندازه دهن بچه‌ها نیست. آنچه که در ادبیات دینی کودک بحرانی است عدم وجود متخصصی است که بگوید چه کسی اثری مناسب کودکان است. من معتقدم کتاب دینی خوب باید خوراک بچه‌ها باشد، نه ضرورتاً متناسب با سلائق و علائق بچه‌ها بلکه همواره قالب‌ها و روش‌ها باید متناسب با سلیقه بچه‌ها باشد، بلکه نیازشناسی با بچه‌ها نیست و باید ازسوی مربیان ویژه و بامهارت انجام شود.

رحیمی در محور بعدی به تفاوت معنویت و دین پرداخت. عده‌ای معنویت و دین را یکسان می‌دانند. عده‌ای می‌گویند این دو ارتباطی باهم ندارند و بعضی این دو را در بخش‌هایی مرتبط می‌دانند و به دلیل گسترگی معنویت دین را در دل معنویت تعریف می‌کنند و گاهی نیز می‌توان معنویت را به عنوان بخشی از دین معرفی کرد. زیست معنوی را هر کدام از این موارد تعبیر کنید باید مراحلی را طی کنیم تا بتوانیم به آن برسیم.

سوال بعدی این است که تربیت معنوی چیست؟ برای پاسخ به این سوال باید به سه واژه توجه کنیم. یادگیری، تربیت و آموزش. یادگیری در حوزه روان‌شناسی و علوم‌شناختی تفسیر می‌شود. یادگیری تغییر شخصیت-هویت است. هرآنچه در انسان تغییر ایجاد کند یادگیری است، عموما ما نمی‌فهمیم چگونه ولی تغییر رخ می‌دهد. اگر ما یک لیوان جوهر در دریاچه بریزیم دریاچه تغییر کرده است ولی ملموس نیست. استمرار این امر باعث تغییر رنگ در دریاچه می‌شود. تربیت نیز چیزی جز یادگیری نیست‌. ساختار وجودی ما از طریق یادگیری تغییر می‌کند، و تربیت آن یادگیری‌هایی است که به سود ما است. تربیت یادگیری نافع است.

رحیمی در پایان تکمیل کرد: آموزش تدارک تربیت است که ازسوی نویسنده، والدین، مربی، کانون ‌پرورش ‌فکری انجام می‌شود. حالا تربیت دینی می‌شود یادگیری‌های نافعی که مورد پسند دین است و کارکرد ادبیات دینی نیز دقیقا همین است و اگر غیر از این باشد تلف کردن کاغذ است. ادبیات معنوی یعنی مربی بتواند مسیر رسیدن بچه‌ها به امور معنوی را تسهیل کند.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 13 =