روایت مادر ۲ شهید سمنانی از سیدالشهدای خدمت

سفر استانی بود؛ همین چند وقت پیش. مادر ۲ شهید سمنانی رفته بود تا به رئیس‌جمهور خیرمقدم بگوید. وقتی به دیدارش رفتیم، می‌گفت و می‌خندید که من توانستم رئیس‌جمهور را بخندانم!

به گزارش روابط‌عمومی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان سمنان، سفر استانی بود؛ همین چند وقت پیش؛ آخرین روزهای نخستین ماه بهار؛ فروردین 1403.

مادر ۲ شهید سمنانی به فرودگاه رفته بود تا به رئیس‌جمهور خیرمقدم بگوید. خوش‌آمدگوییِ محلیِ او به رئیس‌جمهور شهید در رسانه‌ها بازتاب خوبی پیدا کرده بود. به زبان سمنانی به سید دل‌ها گفته بود: «خوشَمیچه» یعنی «خوش آمدی».

رئیس‌جمهور هم خندیده بود و با لبخندی سرشار از رضایت، از او و فرزندان شهیدش و سال‌ها فراغ مادر با فرزندان تقدیر کرده بود.

چند ساعت بعد، با دکتر رضامراد صحرایی، وزیر آموزش و پرورش و هیأت همراهش به منزلش رفتیم. خانه‌ای کوچک اما باصفا در جنوب شهر سمنان. همه وارد شدند و در اتاق مستطیلی شکل که ویژه میهمان‌ها بودند، روی مبل‌های قدیمی خانه مادربزرگ نشستند.

خانه متعلق به حاجیه خانم «خدیجه دهرویه»، مادر شهیدان «مجید و مسعود شحنه» بود که در سنین پایین دانش‌آموزی از شهر سمنان به جبهه‌های جنگ رفتند و هر دو با فاصله کمی از یکدیگر شهید شدند.

وقتی به دیدارش رفتیم، می‌گفت و می‌خندید که من توانستم رئیس‌جمهور را بخندونم! دیدید چطور با زبان سمنانی، آقای رئیسی را به خنده آوردم و بعد، با عمق جان از محبوبیت آقای رئیس‌جمهور در میان خانواده‌های شهدا می‌گفت.

وزیر آموزش و پرورش که با حضور در منزل شهیدان شحنه، برای تقدیر از مادر این ۲ شهید قرآن شکیلی را به هدیه بود، بسیار تحت تأثیر عمق نگاه مهربانانه این مادر شهید بود و چندین بار لابه‌لای سخنان خود از این دیدار متفاوت به خیر می‌گفت. در بخشی هم گریه‌اش را نتوانست کنترل کند.

برایم همیشه بارها شنیدن سخنان مادران شهدا درس داشته است. به‌علاوه خبرنگاری را فراموش نکرده بودم. صدایش را وقتی حرف می‌زد، ضبط کردم تا بچه‌ها پیاده و خبری کنند. 

وقتی صدا را فرستادم که یکی از خبرنگاران پیاده کند، همیشه در نظرم بود این مادر شهید باید سوژه جالبی برای یک اثر هنری در حوزه ایثار و شهادت باشد.

اما همه این‌ها را که کنار بگذاریم، مادر شهیدان مجید و مسعود شحنه می‌گفت:‌ «ما که کاری نکرده‌ایم... خیلی از مادران هستند که سه تا چهار شهید داده‌اند در راه انقلاب ... ما که کاری نکردیم و شرمنده انقلابیم».

می‌گفت: «من قلبم قرصِ قرص است که رهبر داریم و مملکت ما صاحب (امام زمان (عج)) دارد؛ الحمدلله ... یک سری‌ها در مورد این آقای رئیس‌جمهور حرف می‌زدند. من گفتم این بنده خدا خرابه‌ها را تحویل گرفته ... چه تقصیری دارد؟»

با همان لحن صمیمی و پرهیجانش، در عین اینکه دائم به آقای وزیر و میهمانان میوه و شیرینی تعارف می‌کرد، ادامه داد که «خدا را شکر رئیس‌جمهور خوبی داریم. دارد کار می‌کند. همه جا هست. خرابی‌ها زیاد هست، حالا درست می‌شود. همه باید این سید اولاد پیغمبر را کمک کنند».

این سید اولاد پیغمبر (ص)، هشتمین رئیس جمهوری اسلامی ایران بود. روز یکشنبه، ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ پس از افتتاح سد «قیز قلعه‌سی» در مسیر افتتاح پروژه «ارتقای کیفیت پالایشگاه تبریز» در منطقه ورزقان دچار سانحه سقوط بالگرد شد و در شب ولادت هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت (ع) به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

به قلم:‌ مرتضی مزینانی‌صفابین، مدیرکل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان سمنان

پایان پیام/م/

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 3 =