منتظر روزهای متفاوت نویسندگی در ایران هستم

شایان جلوه‌نیا، از اعضا نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان مرکز کنگان استان بوشهر و یکی از نمایندگان کانون در باشگاه ادبی کشوری «قاف» در گفت‌وگویی از فعالیت‌های ادبی خود و عضویت در این باشگاه، می‌گوید.

یک بیوگرافی از خودت به ما میگی؟

سلام، من شایان جلوه‌نیا هستم، متولد اردیبهشت ۱۳۸۷ و در حال حاضر در استان بوشهر شهر کنگان در پایه‌ی دوازدهم رشته ی تجربی تحصیل می کنم.

 از چه سالی وارد دنیای کتاب و نویسندگی شدی؟

از جایی که یادم میاد خونه‌ی قبلی ما کنار کانون پرورش فکری شماره ۲ آستارا بود و ۳سالم که بود مادرم من رو به کانون برد و پس از خواهش از مربیان به دلیل نداشتن شرایط سنی من رو در کلاس نقاشی ثبت نام کرد و از اونجا بود که شروع کردم به داستان گفتن برای نقاشی هام و در سن ۷سالگی برای شرکت در مسابقه‌ی داستان نویسی مدرسه اولین مجموعه داستان هام رو به کتاب تبدیل کردم.

و الان هم پس از گذشت ۱۳ سال از اون روزها عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کنگان هستم.

چطور ایده به ذهنت میاد؟

معمولا از کلمه ها شروع میشه که بهشون بی اعتنایی می کنم و این کلمات داخل ذهنم مرتب زیاد میشه و برای خلاصی از این افکار اون ها رو کنار هم قرار میدم و شرح و بسطشون می کنم تا خودشون به یک داستان تبدیل بشند.

چه اوقاتی از شبانه روز می نویسی؟

زمان خاصی نداره و بیشتر به حالات درونی خودم ارتباط داره.

چند مدت قبل از نوشتن هر داستان تحقیق می کنی؟

در حین نوشتن تحقیقاتم رو انجام میدم و دقیقا می دونم که دنبال چه اطلاعاتی ام.

عجیب ترین چیزی که تا به حال برای نوشتن جستجو کردی، چی بوده و برای چه داستانی؟

برای نوشتن یک داستان محلی بلند تحقیقات زیادی انجام دادم و با چیزهای خیلی عجیبی رو به رو شدم که در این گزارش نمی‌گنجه

اولین مشوق شما برای نوشتن کی بود؟

من در یک خانواده فرهنگی هنری بزرگ شدم که مادرم شاهنامه خوان، پدرم نقاش و پدربزرگم معلم ادبیات و شاعر هستند و همه جوره حمایت شدم

تا به حال با کارت گریه کردی یا شاد شدی؟

من به شخصه اثر هنرمند رو مثل بچه اش می دونم و مسلمه که هر والدی همون قدر که با فرزندش می خنده در کنارش هم گریه می کنه

ترجیح میدی از واقعیت بنویسی یا زاییده های ذهن خودت ؟

پایه‌ی کار رو روی واقعیت می گذارم و با زاییده‌های ذهن خودم تزئینش می کنم و از اونجایی که سبک هایی مثل علمی تخیلی و فانتزی در ذهن عمومی و فرهنگ خودمون آنچنان جایی نداره با وجود علاقه ام سمتشون نمیرم.

قانون خاصی داری که هر روز بنویسی یا هر وقت که تونستی می نویسی؟

هر وقت که تونستم می نویسم.

چقدر ویژگی های خودت رو وارد نوشته و شخصیت های داستانت می کنی؟

در ابتدای کار نویسندگی این امر رو زیاد انجام میدادم که متوجه شدم در حقیقت نقطه ضعف آثار منه، چون نویسنده واقعی کسیه که بتونه شخصیت های زیاد و متفاوتی رو خلق کنه

آینده ی نویسندگی رو در ایران چطور می بینی؟

نسل جدید نویسندگان کسانی هستند که از کلیشه ها خسته شده و برای مفاوت بودن پا به میدان گذاشتند، من به شخصه منتظر روزهای متفاوت نویسندگی ایرانم.

به نظرت پنج سال دیگه کجا ایستادی؟

تو خونه و در حال دیدن سریالی که خودم فیلمنامه اش رو نوشتم.

حرف یا پیشنهادی برای کسانی که در ابتدای این راه هستن؟

برای نویسنده ی خوب شدن باید زیاد خوند و زیاد نوشت و باز کردن هر کتاب و آشنا شدن با دنیای اون و مطالعه کردن و نوشتن ایده ها و داستان ها بر روی کاغذ نیاز به شجاعت زیادی داره پس به نظرم نترسیدن بهترین ویژگی نویسنده است.

اگه بخوای یه جمله، پیشنهاد، یا اصلا هر حرفی به کانون بزنی اون چیه؟

لطفا همینطوری خوب بمون

نظرت درباره باشگاه «قاف» چیه؟

قاف به معنی قله های ادبیات فارسی ست و به نظرم با این باشگاه می تونم به اون سطح که باید برسم.

با چه اثری به «قاف» رفتی؟

در طی سالها آثار زیادی مثل «س مثل اشتیاق» ، «آنورک»، «گرگبان»، «هیولا» و . . . نوشتم  که همین ها به نظرم زمینه‌ی ورودم به قاف بود.

به نظر شما کانون پرورش فکری یعنی…؟

کانون برای من به معنی قدم زدن کنار قفسه های کتاب و دیدن تمام افکاری هست که باید بخونم و گزینش کنم تا خودم رو بسازم درست مثل مجسمه های سفالی داخل ویترین کانون.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 14 =