هر قصه یک راه تازه پیش رویم باز کرد

«امیر عطا محمدی» ۱۳ ساله است و چهار سالی می‌شود که جهان را از زاویه‌ قصه‌ها می‌بیند؛ نوجوانی که روزی فقط شنونده‌ قصه‌های مادرش بود، اما حالا در مرحله استانی بیست و هفتمین جشنواره قصه گویی، با قصه «راز» روی صحنه ایستاد و باور دارد قصه‌ها فقط سرگرم‌کننده نیستند؛ آن‌ها راه نشان می‌دهند، ترس‌ها را کم‌رنگ می‌کنند و آدم را به ادامه دادن وادار می‌کنند.

*اولین بار چه کسی برایت قصه گفت؟

 مادرم. از همان بچگی برایم قصه می‌گفت و همین باعث شد با قصه انس بگیرم و کم‌کم عاشقش شوم.

*چه شد قصه گویی را جدی‌تر دنبال کردید؟

 وقتی فهمیدم جشنواره قصه‌گویی برگزار می‌شود، کنجکاو شدم . پاسخ‌هایم را  از مسئول مرکز گرفتم، باعث شد تصمیم بگیرم این مسیر را جدی ادامه بدهم.

*بیشترین نقش در تشویقت به قصه‌گویی با چه کسانی بود؟

 خانواده و کانون. خانواده حمایتم کردند و کانون مسیر را برایم باز کرد.

*الگوی قصه‌گویی‌ات چه کسی است؟

 اول مادرم؛ بعد هم وقتی وارد کانون شدم، مربی و مسئول مرکز، آقای ابراهیمیان الگوی من در نحوه اجرا و تسلط شدند

*به نظرت یک قصه‌گوی خوب باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

اول از همه بیان خوب. بعد هم مدیریت صحنه. قصه باید توی وجود قصه‌گو بنشیند و قصه مال خودش باشد. لحن مناسب و خوب ارتباط گرفتن با مخاطب هم خیلی مهم است.

*فکر می‌کنید نوجوان‌ها بیشتر به چه نوع قصه‌هایی نیاز دارند؟

 قصه‌های رازدار و کنجکاوی‌برانگیز. قصه‌هایی که در دلشان یک درس باشد؛ چیزی که نوجوان با خودش ببرد.

*چقدر قصه‌گویی روی زندگی و شخصیت شما تاثیر گذاشته است؟

خیلی زیاد. زندگی ما هم یک قصه است و از قصه‌ها یاد می‌گیریم که اگر چیزی خوب است انجامش دهیم و اگر مناسب نیست کنار بگذاریم. ترس از حضور در صحنه و عدم اعتمادبه‌نفسم با قصه‌گویی برطرف شد، مسیر تازه‌ای پیش روی من باز شد و یاد گرفتم برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم.

*قصه‌گویی چطور به نوجوان‌ها کمک می‌کند احساساتشان را بیان کنند؟

تاثیر قصه را روی دوستانم دیدم. قصه‌ها به ما کمک می‌کنند چیزهایی را که در ذهنمان است راحت‌تر بگوییم. خیلی‌ها با شنیدن قصه‌ها وارد این مسیر شدند و درس گرفتند.

*وقتی اسمت را بین راه‌یافتگان دیدید چه احساسی داشتید؟

قبل از اعلام نتایج فقط دعا می‌کردم. وقتی اسمم را دیدم خیلی خوشحال شدم؛ احساس کردم تلاش‌هایم نتیجه داد.

*نقش کانون را در کشف استعدادها چطور می‌بینید؟

خیلی پررنگ. کانون در فعالیت‌های فرهنگی و هنری جدی کار می‌کند و استعدادها را شناسایی می‌کند. قبل و بعد از ورودم به کانون خودم را مقایسه می‌کنم و کاملاً تغییر را می‌بینم.

*برای تقویت جریان قصه‌گویی چه انتظاری از کانون دارید؟

حمایت بیشتر از قصه‌گویان و استفاده از مربیان حرفه‌ای و اینکه جشن‌هایی برای تازه‌واردها برگزار شود تا فرصت پیدا کنند خودشان را محک بزنند.

*چطور هم‌سن و سالانت را به قصه‌گویی تشویق می‌کنید؟

 اول فضا و حال‌ و هوای قصه را برایشان تعریف می‌کنم؛ این قدم اول است. بعد هم با قصه‌گویی در جمع خانواده و دوستان نشان می‌دهم که قصه‌گویی چقدر تاثیرگذار است؛ همین باعث می‌شود کنجکاو شوند و وارد این مسیر شوند.

*در آینده قصه‌گویی را در چه مسیرهایی استفاده خواهی کرد؟

می‌خواهم از قصه‌گویی در زندگی روزمره و حرفه‌ای‌ام استفاده کنم؛ هم برای تقویت مهارت‌های ارتباطی خودم و هم برای کمک به دیگران تا زندگی را بهتر بفهمند. فکر می‌کنم اگر روزی معلم شوم، می‌توانم با زبان قصه آموزش بدهم و درس‌ها را جذاب‌تر و ملموس‌تر کنم

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha