بررسی شیوه های کهن و نوین قصه گویی

قصه و قصه‌گویی به عنوان یک فعالیت پر مخاطب، کاربردی و تاثیرگذار یکی از دغدغه‌های مهم مربیان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان آذربایجان‌غربی است.<BR> آنچه در زیر می‌خوانید می‌خوانید مقاله‌ای است اختصاصی به قلم افسانه بازیار مربی کانون مهاباد که به بهانه مرحله استانی نوزدهمین جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی کانون در ارومیه، با یک نگاه کاربردی به بررسی شیوه های کهن و نوین قصه گویی پرداخته است.

قصه چیست ؟
    عنوان « قصه » در ذهن آدمی تداعی کننده ی ماجراهایی است که در دوران کودکی از بزرگتر های خود شنیده است و هنوز هم سایه روشنی از آن ها را در ذهن دارد .با این اوصاف قصه به ظاهر اصطلاح ساده ای است که به نظر می رسد پیچیدگی چندانی هم نداشته باشد.
قصه قالبی است ادبی که نویسنده به وسیله آن حرف و پیام خود را به صورت ماجراها و حادثه هایی که به طور منطقی به دنبال هم می آیند، به مخاطبش عرضه می کند(رحماندوست ،1372: 26)
همچنین در تعریف قصه آورده اند :
  « قصه بیان واقعی وقایعی است غالباً خیالی که در آن ها معمولاً تاکید بر حوادث  خارق العاده بیشتر از تحول و تکوین آدم ها و شخصیت هاست .» (رزمجو،1370 :163)
 ضعف رابطه ی علت و معلولی از ویژگی های قصه است . حوادثی که در قصه روی  می دهد ، بیشتر حاصل اتفاق و پیشامد است اگر چه با ذهن استدلال گرای آدمی چندان سازگار نیست اما آدمی در فضای قصه آن ها را می پذیرد.
کلی گرایی از ویژگی های دیگر قصه است و به معنای توجه کمتر به جزئیات حوادث و احوال است .در قصه بیشتر نتیجه ی امر مورد نظر است و اینکه در جزئیات چه روی می دهد ، مورد توجه  نیست.
   حوادث خارق العاده در قصه چنان به سادگی روی می دهد که با وجود باور پذیری آن در محیط قصه ، تصور وقوع آن در خارج محیط قصه ، غیر ممکن است .
معمولا در قصه ، زمان و مکان جایی ندارد و علت آن هم این است که برای خواننده دانستن این که این قصه در کجا روی می دهد و مربوط به چه زمانی است ، اهمیت چندانی ندارد .
چرایی وجود قصه
     قصه از چه زمانی به وجود آمد ؟ جواب این سؤال دشوار است ؛ به یقین هیچ کس دقیقا نمی داند که از چه زمانی قصه به وجود آمده است . اما شکی در این نیست که پس از آن که انسان های نخستین بر زبان و عناصر مربوط به آن مسلط شدند ، قصه جزو نخستین تراوشات فکری آنان بوده است :
   « اگر افسانه و داستان، قدیمی ترین اثر و کهن ترین تراوش دستگاه ذهنی بشر نباشد ، باری جزو کهن ترین آثاری است که از اندیشه و تخیل بشر بر جای مانده است مسلماً پیش از آن که بشر وارد دوران تاریخی شود و روایت های مهم زندگانی خویش را به یاری نقوش و علایم قابل رویت برجای گذارد ، به مدتی دراز افسانه ها را در نهان خانه ی ضمیر و مخزن حافظه ی خویش نگاه می داشت و دهان به دهان  سینه به سینه به اخلاف خویش می سپرد .» ( محجوب، 1382 : 121)
  خداوند که خود برترین قصه گوست در کتب آسمانی برای ارتباط و هدایت انسان، زبان قصه را انتخاب کرده است و از این رو قرآن  نیز مملو از قصه ها و سرگذشت های پندآموز است:
                 لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب(سوره یوسف، آیه 111)
                  در قصه ها و سرگذشت های آنها پند و عبرتی است برای خردمندان
  برخی محققان قصه را مرتبط با فطرت آدمی دانسته اند و برای آن دلیل نیز ارائه کرده اند . در بیان دلایل فطری بودن علاقمندی به قصه گفته اند که اولاً علاقه به قصه ، هیچگاه در حیوان مشاهده نمی شود ثانیاً علاقمندی به قصّه فراتر از مرزهای جغرافیای و سیاسی است و نمی توان گفت که فلان ملّت به قصّه علاقمند است و فلان ملّت از قصه بیزار است ( حجوانی، 1371: 61). وجود قصه های بی شمار در ادبیات عامیانه ملل مختلف در طول تاریخ بیش از پیش بر این امر صحه میگذارد.دلیل دیگری که برای این امر می توان ارایه کرد این است که طفل از همان اوان سخن گفتن و بدون هیچ گونه آموزش به شنیدن قصه علاقمند است .
      قصه انعکاسی از واقعیت است انعکاسی که بر خلاف عالم واقعیت ، آدمی خود آفریننده ی آن است و قضا و قدر را در آن راهی نیست و انسان خیال پرداز می تواند حوادث را به نام و کام خود دچار دگرگونی کند و سرمست از این باشد که اگر در عالم واقعیت بسته ی تقدیر است ، در عالم داستان خود تقدیری است که حوادث را چون مهره ی شطرنج جابجا می کند و همین حس اقتدار باعث می شود که از خلق چنین دست ساخته ای به خود ببالد .
   و این چنین است که امروزه در عصر دیجیتال و پیشرفت ،قصه، نمود های دیگری به خود گرفته است و در سینما ، تلویزیون و منابع نوشتاری ، بخش عمده ای از ادبیات مدرن به داستان اختصاص یافته است و انسان عقل گرای امروز در عین حال که در باطن خود به خیالی بودن قصه آگاه است ، نمی خواهد لذت غوطه ور شدن در خیال را از خود دریغ کند .
اگرچه شاید به ظاهر و در نگاهی سطحی کودکان را تنها علاقمندان قصه دانست و لیکن باید دانست که مخاطبان قصه، طبقه یا قشر خاصی نیستند. کودکان و پیران،زنان و مردان،از هر طبقه شغلی و در هر سطح تحصیلات و فرهنگ، از پرمشغله ترین افراد تا بیکارترین آنها، همه و همه به قصه علاقمندند.
اگرچه در عصر حاضر با وجود رونق بازار تلویزیون، رادیو و تلویزیون، خواندن قصه از روی متن کتاب ممکن است تا حدی به حاشیه رانده شده باشد ولی باید دانست که باز همان قصه پایه و اساس همگی آن رسانه هاست .
 پرداختن به این مسئله جزو مسایل نسبتاً جدید ادبیات محسوب می شود ، زیرا امروزه هدف از هر امری، مهم ترین امر مرتبط با آن محسوب می شود . با نگاهی دقیق به قصّه می توان چنین فرض کرد که خالقان این قصص ، اهداف مختلفی را از طریق آن ها دنبال می کردند ؛ هرچند سرگرم ساختن مستمع ، فصل مشترک تمامی قصه پردازان بوده است ، اما غیر از این اهداف دیگری نیز برتلاش آن ها مترتّب بوده است . هرگاه زبان حقیقت، در مستمع کارساز نبوده و حتی به کارگیری آن خطر جانی به همراه داشته است ، زبان مجازی قصه ،گره گشا به نظر می رسید و نه تنها باعث هلاک او نمی شد بلکه در نزد حاکم قصه شنو ، ترفیع مقام را نیز به دنبال داشت .گاهی نیز همین قصه گویی جان شهرزاد ها و بختیارها و... را نجات داده است .
بطور کلی می توان برای قصه ، کارکردهای زیر را در نظر گرفت :
1- سرگرمی
    از زمان پیدایش داستان های نخستین تا به امروز ، آدمی به سبب جذابیتی که در قصه سراغ داشته است ، به آن روی آورده است . زمان شنیدن قصه ، او فارغ از همه چیز ، برای مدتی هرچند کوتاه در افکار خود غرق می شود و مشکلات ودشواری جهان پیرامونی را به فراموشی می سپارد .
   بسیار ساده انگارانه خواهد بود که نقش قصّه را فقط سرگرمی بدانیم .اگرچه سرگرمی جزو نخستین اهداف قصه است ،اما حقیقت آن است که در ورای این ظاهر جذاب و سرگرم کننده ، می شود که انبوهی از تعالیم اخلاقی و پیام نهفته باشد و همین است که مولانا در زمان خود بین ظاهر قصه و پیام آن تفاوت قایل شده است :
            ای برادر قصه چون پیمانه است                         معنی اندروی بسان دانه است
            دانــــه ی معنی بگیرد مرد عقل                       ننگرد پیمـانه را گر گشت نقل                                                                                                                                     (مولوی،1373:ج2ابیات3- 3622 )
   این جنبه ی سرگرمی داستان ، به نظر می رسد که پوششی برای اهداف اصلی داستان باشد . در مقام تشبیه ، جنبه ی سرگرم کنندگی ،شیرینی بوده است که تلخی اندرز مستقیم را می پوشانده است.
 از کاربردهای بسیار مهم قصه این است که با فرهنگ زمانه ی پیدایش آن آشنا می شویم  متأسفانه اکثر ادبای ما چه در ادبیات منثور و چه در بخش منظوم ، بازگوکننده ی احوال مردمان عادی نبوده اند ، بلکه پادشاه ، دربارش و حواشی آن بیشتر مورد توجه آنان بوده است و از همین روی،چگونگی روابط اجتماعی ،اقتصادی و فرهنگی مردمان اعصار کهن در این آثار نمود نیافته است .
  اما قصه، لاجرم به میان توده های مردم می رود و می توان از دریچه ی آن احوال مردم ، اوضاع اجتماعی و روابط انسانی و نیز طریقه ی امرار معاش آن هارا به روشنی دریافت . « مخصوصاً در ایران ، مورخان وقایع نگار ، کمتر به زندگی مردم و پست و بلند و زیبای آن ها توجه داشته اند وبیشتر به شرح حوادث عمده ی سیاسی و تاریخی و ترجمه ی حال شاهان و وزرایی که آن ها را به نگارش تاریخ مأمور کرده بودند پرداخته اند . اگر در این گونه کتاب ها ،گاه به گاه بر سبیل استطراد مطلبی در باب زندگی مردم آمده باشد به مناسبت ارتباطی است که آن مطلب با حوادث اصلی « تاریخی » داشته است .» (  محجوب،1382: 170)
    و این چنین است که همین افسانه ها که از تخیّل مردم عادی ان روزگار تراوش کرده و برای نسل امروز به یادگار مانده است، چراغی است پرنور در این مسیر. 
 از جمله کارکردهای بسیار مهم قصّه ، کارکرد تعلیمی آن است .گذشتگان ما به نیکی به اهمیّت قصه در انتقال باورها و عقاید پی برده بودند و از همین رو سعی بر آن داشتند که مقاصد خود را از این طریق به مخاطبان خود منتقل کنند . تقریباً کسی را نمی توان یافت که به یکی از انواع قصه علاقمند نباشد اما کارکرد تعلیمی قصه در گذشته در دو گروه از مردم بسیار موثرتر از بقیّه بوده است .
1- کودکان : این گروه به جهت باورهای ساده ای که دارند ، به قصّه علاقمند هستند و در سیر داستان ، پیام های آن به تدریج در باورشان ملکه شده ودر شکل گیری شخصیت آینده ی آنان تاثیرگذار است.
2- پادشاهان : این طبقه بر اساس نخوتی که داشته اند ، حاضر به شنیدن نصایح مستقیم نبودند و حتی ممکن بود در این راستا خطر جانی نیز پنددهنده را تهدید کند امّا همین حاکمان به شهادت تاریخ طرفداران پروپا قرص قصّه ها بوده اند .
    از همین روست که بزرگانی چون خواجه نظام الملک برای هدایت پادشاهان هم عصر خود از این حربه استفاده کرده اند و تلخ ترین انتقادات را در قالب قصّه بیان می کردند در این حالت اگرچه تیغ انتقاد مستقیماً متوجه پادشاهان نبود، امّا در ضمیرخود ،بین شخصیت های قصّه و خود ، همسانی فرض می کردند و همین امر می توانست باعث اصلاح رفتار آن ها در دراز مدت شود .
   در همه ی این حالات ، شنونده ی قصّه به دلیل جذّابیت ظاهر داستان ، متوجه انتقاد تلخی که در آن است، نمی شود و همین امر باعث تأثیر گذاری بیشتر قصه خواهد شد.
و بر همین منوال بزرگانی چون ابو علی سینا ، شیخ شهاب الدین سهروردی و جلال الدین مولوی برای بیان دقیق ترین اندیشه و باریک ترین تهذیبات و تعلیمات خود ، به قالب افسانه روی آورده اند.
 دراین زمینه قصه به عنوان امری در جهت تقویت باورهای قومی مؤثر خواهد بود و غرور ملی از طریق همین قصّه ها شکل خواهد گرفت و همین قصه ها می توانند عامل مهمی در ارتقای جایگاه فرهنگی ملّتی در نزد ملل دیگر محسوب شوند.
  در نظر بگیرید زمانی که ایران در زیر تسلط اعراب بود ، رستم هم چنان در قصه ها یکّه تازی می کرد و کسی را یارای ایستایی در مقابل او نبود و ایرانیان از او به عنوان نماد غرور ملی یاد می کردند  یا در هند؛ براستی اگر داستان های رامایانا و مهابهاراتا وجود نمی داشت ، بخش مهمی از اعتبار هندیان از جهت ادبیّات در نزد خود و دیگران از میان نمی رفت ؟

 از رویکردهای متنوعی می توان به قصه نگریست و به همان میزان هم می توان تقسیم بندی های متنوعی برای قصه قایل شد.

در عین حال چهار تقسیم بندی عمده برای قصه های کودکان و نوجوانان ارایه شده است:
1-      تقسیم بندی از نظر تاریخی و زمان
از این نظرقصه های کودکان به دو بخش قصه های قدیمی و قصه های نو تقسیم می شود.
2-      تقسیم بندی از نظر محتوا و پیام
از بابت پیام و ارزش هایی که قصه منتقل می کند و اینکه آیا جهت گیری خاص سیاسی، مذهبی و یا عقیدتی در آن لحاظ شده، به سه دسته قصه های خوب یا مثبت، قصه های منفی و قصه های خنثی تقسیم می شود.
3-      تقسیم بندی از نظر موضوع
موضوع کلی قصه ها مدنظر این نوع تقسیم بندی است. قصه های تاریخی، قصه های علمی، قصه های فکاهی، قصه های اجتماعی، قصه های مذهبی، قصه های حماسی و پهلوانی و قصه های اساطیری از این دریچه طبقه بندی شده اند.
4-      تقسیم بندی از نظر سبک
سبک نگارش و قالب ارایه قصه، ملاکی است که قصه ها را به دو دسته اصلی قصه های واقعی و قصه های غیر واقعی تقسیم می کند.
1-    قصه گویی همراه با موسیقی
مطالعه تاریخ قصه گویی نشان می دهد که این شیوه در سرزمین های مختلف رایج بوده است. انواع سازهای زهی، بربط، چنگ، عود و کمانه، سازهای ضربی و بادی در نقاط مختلف توسط قصه گویان به کار می رفته است. در آثار هومر به قصه گویی که از انواع بربط در نقل های خود استفاده می کند اشاره شده است.  در ایران باستان خنیاگرانی بودند که به طور حرفه ای به کار نقل و روایت گری می پرداختند.
  «استرابو تاریخ نگار و جغرافی دان یونانی براین باور است که پارسیان کار قصه گویی و خنیاگری را با هم در آمیختند. در سندی که از او بجای مانده، آمده است: از سن 5 تا24 سالگی به پارسیان می آموزند که تیر و زوبین بیاندازند، راست سوار شوند و راست گویند.آموزگاران ایشان، مردمی پاکدامن و شریف هستند .با داستان ها و افسانه های سودمند،کارهای ایزدان و مردان نامی را گاه با نوای موسیقی برای کودکان باز می گویند. این سند ارزش تاریخی بسیاری دارد زیرا که نشان می دهد، روایت افسانه ها و داستان های اسطوره ها و ایزدان همراه با موسیقی، بخشی از آموزش رسمی کودکان در ایران پیش از اسلام بوده است.»( محمدی ، 15:1383 ج 1)
در دوره اسلامی باورهای دینی باعث شدکه همراهی موسیقی و قصه گویی کمرنگ شده و حتی به ورطه نابودی نزدیک شود . اما این امر محقق نشد عاشیق های آذربایجان و بخشی های خراسان این شیوه را تا زمان حال زنده نگاه داشته اند.
در لغت نامه دهخدا این واژه به معنی افسانه گویی، داستان سرایی و نقل گویی آمده است . همچنین آمده که نقال سمرگوی است که در قهوه خانه ها و مجامعی از این قبیل داستان های حماسی و سرگذشت پهلوانان و عیاران را به آهنگی خاص نقل می کند.
 پلوسکی نقال را اینگونه تعریف می کند: « این واژه به معنای قصه گویی است که کارش خلق و یا اجرای حکایت های شفاهی شاعرانه است،که به نقل حوادث تاریخی یا ستایش نیاکان نامدار گذشته و رهبران کنونی یک گروه قبیله ای، فرهنگی و یا ملی می پردازد.»(پلوسکی، 45:1364)
این شیوه از قدیمی ترین شیوه های قصه گویی در ایران و جهان است .                                          
نقالان درباری در ویلز و ایرلند،نقالان مذهبی هندی،نقالان شکارچی در آفریقا نمونه هایی از نقالی در تاریخ قصه گویی ملل مختلف می باشند.
     ممنوعیت موسیقی در اسلام باعث شد تا تنها نقل قصه باقی بماند و از این رو قصه گویان برای جبران این کمبود بیشتر به مهارت های کلامی و حتی بازیگری تکیه کردند و این گونه شد که در دوره اسلامی نقالی شکل اصلی به خود گرفت و رواج یافت.
   نقال ضمن قصه گویی با حرکت دادن سر و دست و پا، استفاده از میمیک چهره،نشتن،برخاستن،برهم زدن کف دستها و یا استفاده از ابزارهایی نظیر چوب یا عصا برتاثیر کلام خود می افزود.
  نقل قصه های ملی و حماسی موضوع اصلی این نوع قصه گویی بود.هرچند در برخی ادوار به اقتضای موقعیت یا رویدادی خاص حماسه های شبه مذهبی و شبه تاریخی جای حماسه های ملی را میگرفت. (مهاجری،1375 :89)
   پس از پدیدآمدن قهوه خانه هادر دوره صفوی ،نقالان به آنجا رفتندند چرا که برای روایت قصه های بلند به جایی همیشگی و شنوندگانی ثابت نیاز داشتند.در این دوره نقالی به صورت یک پیشه گسترش فراوانی پیدا کرد. 
پرده خوانی نوعی روایت تصویری است.این شیوه قصه گویی را ریشه و خاستگاه اولیه داستان های تصویری امروزی دانسته اند.موضوع این نوع قصه گویی بیشتر مناسک مذهبی و در کنار آن نقل روایت های اخلاقی بود.
قصه گویی تصویری مذهبی نیز دیرینه ای طولانی دارد.چرا که پیشنیان نیز تاثیر تصویر بر ذهن آدمی را قول داشتند.14 تصویر منقوش بر طوماری پوستی متعلق به قرن 11 میلادی نشان از کاربرد این شیوه در اروپای قرون وسطی دارد.اما قدیمی ترین مورد برمیگردد به 140سال قبل از میلاد وکشور هند .
در هند و اندونزی استفاده از تصاویر منقوش بر روی پارچه در حین قصه گویی هنوز هم رایج است .در قدیم این پرده ها در ابعاد 1 متر در 4 متر بکار می رفتند.
در ژاپن نوعی قصه گویی به نام« کامیشی بایی» وجود داشته که در آن قصه گو از تصاویر منقوش برکارت ها  استفاده می کرد.
در ایران نیز نقالها، مرشدها و پرده خوانها از پرده هایی استفاده می کردند که تصاویر صحنه هایی از قصه بر آن منقوش بود.
در دوره اسلامی این شیوه رواج یافت.در کشورهای مسلمان قصه گویان و معرکه گیرانی بودند که با نقل داستانها در معابر عمومی امرار معاش می کردند.گروهی از این قصه گویان همانند واعظان مذهبی در معابر و میادین بر روی کرسی نشته و با صدایی گرم و رسا و بیانی شیوا قصه را از روی طومار یا دفتری می خواندند . در آن دوران توانایی خواندن و نوشتن در نزد عامه مردم امری گرانمایه بود و همین قصه خوانی از روی کتاب یا نوشته ، در باور عوام بر اعتبار کارشان می افزود. این افراد برای بازار گرمی و جلب شنوندگان خود از ترفندهای بسیار استفاده می کردند .اکثریت آنها آگاهی های کافی نداشتند و به همین دلیل هم از جعل حدیث و داستان سازی ابایی نداشتند.موضوع منتخب اکثر این افراد قصه های انبیا و احوال امامان در قران کریم، بود.
1-    قصه خوانی
در این روش قصه گو متن قصه را از روی کتاب یا دست نوشته ای عیناً برای مخاطبانش می خواند و در صورت مصور بودن کتاب، تصاویر را هم به آنها نشان می دهد.این شیوه که ساده ترین روش ارایه یک قصه است، اگر چه می تواند برای کودکان گروه سنی الف جذاب باشد و لیکن به هیچ عنوان نمی تواند محصورکننده باشد.
در این روش قصه گو تنها واسطه ایست میان کودک و کتاب. تنها کودکانی که خود توانایی خواندن را ندارند، منتضر کشف راز این خطوط توسط قصه کو می مانند.
   همچنین در مواردی خاص که نقل ساده داستان نتواند حق مطلب را به جا آورد و یا موجب نادیده گرفتن ارزش های ادبی و کلامی متن قصه شود، این روش می تواند مثمر ثمر واقع شود . به عنوان مثال هنگام نقل داستان های شاهنامه و یا یکی از قصه های گلستان، این روش تاثیر و گیرایی خاص خود را دارد. محدود بودن تعداد مخاطبان و محدودیت در بکارگیری خلاقیت و ذوق و سلیقه ار معایب این شیوه می باشد.
در این شیوه قصه گو قصه را از حفظ و با یاری حافطه اش به صورت زنده برای مخاطبانش نقل می کند.این شیوه که ساده ترین و بی پیرایه ترین شیوه ارایه قصه است در عین حال و به تعبیری موثرترین و هنرمندانه ترین نوع آن نیز می تواند باشد.
   تکیه روی کلمه یا جمله های خاص با بکارگیری مهارت های کلامی، استفاده از مکث ها و سکوت های به جا و همچنین بالا و پایین بردن  تون صدا توام با بکارگیری تغییرات به جا در خطوط چهره همه و همه از مهارتهای لازم برای اجرای این شیوه از قصه گویی است.
نوجوانان معمولا از این شیوه بیشتر استقبال می کنند.بخش عمده ای از قصه گویی رادیویی به این شیوه می باشد. 
در این روش قصه گو هنگام نقل کردن قصه تصاویر صحنه هایی از قصه را که از قبل آماده شده به مخاطب نشان می دهد.استفاده از تصویر برای انتقال پیام از قدیم الایام و در میان ملل مختلف امری رایج بوده است. عدم نیاز به آمورشی خاص برای فهم زبان تصویر از یک سو و سریع الانتقال بودن آن از سوی دیگر باعث کاربرد فراوان آن شده است. بنا به این دلایل استفاده از تصاویر در قصه گویی از روش های موثربویژه برای کودکان و خردسالان  می باشد.راه های متنوع و گوناگونی برای ارایه قصه به این شیوه وجود  دارد .عرصه برای بروز خلاقیت در این حیطه کاملا باز است.
در این شیوه اساس همان قصه گویی ساده می باشد با این تفاوت که وقتی قصه گو به گفتگو و حرف های شخصیت های قصه می رسد به تناسب جنسیت، سن و سال، شخصیت و نوع صدای آنها، لحن کلام خود را تغییر می دهد.
 در این روش قصه گو در حالیکه متن قصه را به شیوه قصه گویی ساده پیش می برد، از زبان وجودی خود برای نشان دادن حالات و حرکت های شخصیت های داستان استفاده می کند.استفاده به جا و مناسب از حرکات سر و صورت و دست و پا، با عث تاثیر هر چه بیشتر قصه بر مخاطب می شود.
6-    قصه گویی همراه با بازیگران
در این شیوه قصه گو از بازی افراد دیگر برای نقل قصه استفاده می کند. خود این شیوه هم به دو صورت قابل اجراست
الف- قصه گو با استفاده از افرادی که قبلا نقش های خود را تمرین کرده اند قصه را نقل می کند. این روش به تئاتر و نمایش بسیار نزدیک است اما باید دانست که یک اجرای کامل همراه با گریم ، لباس خاص یا صحنه آرایی خاص و وقت گیر مد نظر نیست .بازیگران هم همانند مخاطبان قصه روبروی قصه گو می نشینند .قصه گو قصه را نقل می کند و در حین نقل قصه بازیگران به جای شخصیت های قصه سخن می گویند. این شیوه را « قصه گویی همراه با ابزیگران پنهان » می نامند.
ب- در این روش قصه گو از خود مخاطبان برای نقل قصه استفاده می کند. به این ترتیب که  ماجرای قصه را خلاصه وار برای بچه ها تعریف می کند سپس از بین آنها چند نفر را برای اجرای نقش شخصیت های قصه انتخاب می کند. پس از این پی ریزی، قصه گویی خود را آغاز می کند و مطابق برنامه بچهها در جاهای مقرر از قصه وارد عمل می شوند. این شیوه را « قصه گویی همراه با بازیگران آشکار » می نامند.
-         سنت دیرین و کهن قصه گویی در طول اعصار و قرون متمادی و در بین ملل مختلف جهان جایگاه خود را حفظ کرد و این سنت و هنر هیچ گاه به ورطه ی انقراض و نابودی رانده نشد.
-         قصه گویی در طول تاریخ پدیده ایی پویا بوده است. شیوه های اجرا و مکان های اجرا مدام دستخوش تغییر و تحول بوده است.
-         جوهره و تم اصلی شیوه های قصه گویی در قدیم و حال یکی است. به عنوان مثال قصه گویی با استفاده از کارت تصاویر، شکلی از همان پرده خوانی گذشته است.
-         در هر دوره و زمانی متاثر از شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حاکم بر دوران ، این روشها دست خوش تغییر شده اند. به عنوان مثال در دوره صفوی رسمی شدن مذهب شیعه باعث شد تا روایت ها و داستان های مذهبی درباره امامان باب شود .
-         شیوه های اجرا در بین ملل مختلف بسیار مشابهند. تفاوت های جزئی ناشی از تنوع فرهنگی می باشد. ممکن است در آفریقا قصه گویی قصه اش را با کمک یک ساز آفریقایی ارائه کند و یک عاشق آذری با ساز خود قصه اش را اجرا کند. نکته اینجاست که هر دو از یک شیوه استفاده کرده اند.
-         امروزه با وجود امکانات ارتباطی قوی میان ملل مختلف و همچنین استفاده از علم و تکنولوژی، تنوع و نوآوری های فراوانی در اجرای قصه گویی دیده می شود. در واقع شیوه ها همان شیوه های تعریف شده است ولیکن همین به کارگیری فناوری ، تکنولوژی و امکانات باعث پدیدارشدن تکنیک های اجرایی متنوع و خلاقانه در هر شیوه شده است.

-         به جرات می توان گفت که بحث وام گیری شیوه های قصه گویی نمی تواند محلی از اعراب داشته باشد. چرا که قصه گویی به لحاظ داشتن ماهیت فطری در تمامی اقوام و ملل دنیا وجود داشته و خواهد داشت. ممکن است یک قوم یا ملت خاص برای خود لباس و زبان محلی داشته باشد اما در باب شیوه های قصه گویی باید گفت که این گونه نیست که قومی یک شیوه ی خاص و مختص خود داشته باشد. همانگونه که اشاره شد شیوه های قصه گویی در میان ملل مختلف مشترکند هرچند به ظاهر تفاوت های جزیی دارند. 

 

منابع و مآخذ:
1-     قرآن کریم
2-      پلووسکی ،آن،1364،دنیای قصه گویی ،ترجمه ی محمد ابراهیم اقلیدی ،،سروش ،تهران
3-      جمالزاده،محمد علی ،1378، قصه نویسی ، سخن  . تهران
4-      چمبرز، دیویی ،1388، قصه گویی و نمایش خلاق ، ترجمه ثریا قزل ایاق، چاپ نهم ، نشر مرکز، تهران
5-      رحماندوست ، مصطفی ،1377،قصه گویی ،رشد ، تهران
6-      رزمجو، حسین ، 1370،انواع ادبی ، آستان قدس رضوی . مشهد
7-      محجوب ، محمدجعفر،1382 ،ادبیات عامیانه ی ایران، نشر چشمه، تهران
8-      محمدی ، محمد هادی ، 1383، تاریخ ادبیات کودکان ایران ،چیستا ، تهران
9-       مهاجری ، زهرا،1375،قصه و قصه گویی،خانه آبی، تهران
10-   مولوی، جلال الدین،1373، مثنوی معنوی،امیرکبیر، تهران
11-    گرین، الین، 1378، هنر و فن قصه گویی، ترجمه ی طاهره آدینه پور،ابجد، تهران
12-    رحماندوست، مصطفی، 1372، ادبیات کودکان و نوجوانان، شرکت چاپ و    نشر ایران، کرج