به گزارش روابط عمومی اداره کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خراسان رضوی، فرهاد حسنزاده نویسنده حوزه ادبی کودک و نوجوان پنجشنبه ۶ دیماه ۱۳۹۷ میهمان انجمن ادبی آفتاب مشهد بود.
محبوبه بزمآرا کارشناس مسئول ادبی استان در توضیح این خبر افزود: از آذرماه که حضور «فرهاد حسنزاده» نویسنده مطرح نوجوان و نامزد جوایز آسترید لیندگرن و هانس کریستین اندرسن در مشهد محقق شد؛ رمان نوجوان «زیبا صدایم کن» جهت مطالعه و نقد و بررسی در اختیار اعضای کتابخوان انجمن ادبی آفتاب قرار گرفت.
در این جلسه که شصت و هشتمین انجمن ادبی آفتاب بود و با حضور نزدیک به پنجاه عضو نوجوان دختر و پسر برگزار شد؛ فرهاد حسنزاده خطاب به اعضا گفت: خوشحالم که در خانه خودم هستم. من فرزند کانون هستم و وقتی کانون را یافتم به یکی از بزرگترین لذتهای زندگی رسیدم و حس کردم چراغی در من روشن شد که تا امروز روشن است.
او در ادامه افزود: من در فضای صمیمی و دوستداشتنی کتابخانه آبادان رشد کردم و مثل فوارهای که از حوض آب میگیرد و به آن بر میگرداند از کانون چیزهای ارزشمندی کسب کردم و الان با چاپ کتابهایم تلاش در برگرداندن آن زیباییها و خوبیها دارم.
وی در ادامه مشتاقانه به نقدهای اعضا بر کتاب «زیبا صدایم کن» گوش فرا داد و در پارهای از زمان توضیحاتی را در پاسخ به سوالات و گفتوگوهای اعضا ارائه کرد.
شهرزاد لعلبذری عضو نوجوان مرکز فرهنگی هنری شماره ۷ مشهد، نقد خود را اینگونه شروع کرد: زیبا صدایم کنِ جناب حسنزاده، از آن کتابهاست! از آنهایی که نقد کردنشان خیلی خیلی سخت است؛ چون با یک کتاب کاملا حرفهای با زبان شیرین، ساختار قوی و با شخصیتپردازیهای دوستداشتنی و جذاب روبهرو هستیم و آدم ترجیح میدهد به جای دقت برای نقد، از خود داستان لذت ببرد.
لعلبذری شخصیت زیبا را وقتی با پدرش یا با صاحب دکهی روزنامهفروشی و نگهبان آسایشگاه حرف میزند را دلنشین گاهی متغیر توصیف کرد و گفت: شاید همین باعث شود تصویر کاملی از او در ذهن خواننده شکل نگیرد و در مقابل، شخصیت بابا، یک شخصیت کامل و برنامهریزی شده و دوستداشتنی است. با این حال داستان شخصیتهای زیادی داشت که میشد بیشتر با آنها آشنا شد. مثل مادر زیبا، یا آقابالا.
نفیسهسادات حسینی عضو نوجوان مرکز فرهنگی هنری شماره ۸ مشهد نیز در بررسی رمان «زیبا صدایم کن» گفت: در این کتاب آنقدر توصیف مکانها قوی بود که من مخاطب از مدرسه جدا میشدم و توی ولیعصر و میرداماد و طلافروشی زیبا در تجریش با «زیبا» همقدم میشدم و ضربان قلبم بالا و پایین میشد. زمان و روند داستان هم زنجیروار و پشتسر هم بود و آدم دلش نمیآمد کتاب را زمین بگذارد. البته شاید آن وسطها کمی پیاز داغ داستان زیادی شد و «زیبا» یک دفعه کلی از بدبختی و بیچارگیهایش را به زبان آورد. در کل بعد از پایان صفحات یک حس خوب بعد از خواندن یک کتاب خوب سراغم آمد. انگار تمام آن ساعتها که کتاب را میخواندم، حالا با ارزشتر شده بود و این حال خوب را چند برابر میکرد.
علی آذری عضو نوجوان مرکز فرهنگی هنری شماره ۵ کانون مشهد در نقد کتاب گفت: این داستان بیان روان و شیوایی داشت و ارتباط حسی خوبی با خواننده برقرار میکرد. داستان گیرایی بالایی داشت و جزئیات حوادث به خوبی بیان شده بود اما به نظر من فضای داستان با واقعیتهای جامعه ما مغایرت داشت و بیشتر شبیه داستانهای خارجی بود و فقط شخصیتها ایرانی بودند.
زهرا بیژنیار عضو مرکز فرهنگی هنری شماره ۷کانون مشهد نیز در بخشی از نقد خود بر این کتاب گفت: کتاب «زیبا صدایم کن» کتابی سرشار از سوژهها و حوادث پرداخت نشده است؛ حوادثی مانند سوختگی مامان، زیر کامیون رفتن شاهدهای دروغگویی که معلوم نبود چرا علیه بابا شهادت داده بودند و با آن دکانهایشان وسط بازار چه ربطی به بابای زیبا داشتند.
بیژنیار در ادامه افزود: شخصیت آقا بالا و خاطرهی زیبا از او آنقدر هوشمندانه و دقیق بود که باعث میشد هر اتفاقی که از سرچشمهی آقابالا نشئت میگیرد، همانقدر دقیق و قانعکننده باشد و در آخر میتوانم بگویم کتاب «زیبا صدایم کن» را باید خواند نه برای زیبا و سوژهی کمیاب بیماریهای روانی، بلکه برای شخصیت بابا که باورپذیرترین شخصیت کتاب بود و در همه جای داستان با آن شخصیتی که در سیاه و سفید بودن مدام در رفت و آمد بود همراهی خواننده را با خود داشت.
در این جلسه ۱۲ نفر از اعضا نقد ونظرات خود را در رابطه با رمان «زیبا صدایم کن» با نویسنده کتاب در میان گذاشتند.
فرهاد حسنزاده ضمن تشکر از نگاه تیزبین و دقیق اعضا و نظرات ارزشمند آنها گفت: اگر قرار است اثری را نقد کنیم خوب است کتاب را دوبار بخوانیم. یک بار به قصد حظّ ادبی و لذت بردن از کتاب و بار دیگر به قصد کشف اوج و فرودها و نقاط قوت و ضعف داستان.
وی در پاسخ به تعدادی از اعضا که ریتم داستان را در بعضی از جاها یکنواخت و کند دانسته بودند گفت: طبیعیست که بخشهایی از داستان اتفاق نداشته باشد. در این صورت ریتم داستان هم کند میشود و با حرکت ملایمتری پیش میرود. درست عین زندگی که برخی روزها پرماجراست و بعضی از روزها آرام و ساکت.
نویسنده رمان پرخواننده «هستی» در جریان گفتوگویی که پیرامون شگرد «پایان باز» در داستان شکل گرفت؛ گفت: باید ببینیم که پایان باز در داستان به خاطر ضعف نویسنده در به انتها رساندن اثر و ناتوانی در شکلدهی به پایان داستان بوده یا یک شگرد و تکنیک در راستای تاثیرگذارتر کردن و جذابتر کردن اثر است.
شصت وهشتمین انجمن ادبی آفتاب کانون خراسان رضوی با برگزاری جشن امضای کتاب و عکس یادگاری به پایان رسید.