خودتان را برای خوانندگان نشریه ی ما معرفی کنید.
امیر حسین محمدی هستم.امسال در کلاس هفتم درس میخوانم و برگزیده ی جهانی نقاشی فائو شدم.در کل جهان این نقاشی 20 برگزیده داشته است که سهم کشورمان ایران، یک برگزیده بوده است.
که خوشبختانه آن برگزیده تو هستی.
بله من در ردهی سنی 10 تا 12 سال انتخاب شدم.
و شما؟
من حسین کبیری هستم و در کلاس ششم درس میخوانم. مقام سوم نقاشی رومانی با موضوع عشق به زمین را کسب کردهام.
از طرف نشریه ی چارباغ به شما که برای کشور ایران و استان اصفهان، افتخار آفریده اید تبریک می گویم.
از چه زمانی عضو کانون شدید؟
امیر حسین: من پیش دبستانی بودم که عضو کانون شدم. الان حدود 8 سال است که در کانون هستم و اولین کلاسی که شرکت کردم نقاشی بود. در ایام سال تحصیلی هم هفتهای دوبار به کانون میآیم.
حسین: من هم 6 سال است که عضو کانون هستم و اولین کلاسی که در آن شرکت کردم سفال بود. من هم مثل امیر حسین هفته ای دوبار به کانون میآیم. راستش اگر دوشنبه ها کانون شیفت صبح نبود، دوشنبه ها هم می آمدم.
بچه ها اولین روزی که وارد کانون شدید را به خاطر دارید؟
امیر حسین: بله خوب یادم هست. وقتی وارد کانون شدم ظهر بود و کانون داشت کم کم تعطیل میشد. من آن قدر تحت تاثیر محیط کانون قرار گرفته بودم که دوست داشتم بمانم و وقتی دیدم همه دارند میروند، یک دفعه گریه کردم. دلم نمیخواست بیرون بروم.
حسین هم خوب یادش یود: من بر عکس امیر حسین، خیلی زود به کانون آمدم. صبر کردم تا بچه ها بیایند. آن روز با خانم احمدی، کلاس سفال داشتیم. خیلی روز قشنگی بود.
نقاشی کردن تا چه میزان بر زندگی شخصی شما تاثیر گذاشته است؟
حسین: من همیشه با موضوعات نقاشیام زندگی کرده ام. با سختی های عشایر و روستاییان آشنا شده ام و از همین راه به شناخت مردم جامعه و کشورم رسیدهام. برای همین حالا قدر زندگی را بیشتر میدانم.
امیر حسین: نقاشی برای من مثل یک الگو در زندگی و مدرسه ام است. با نقاشی به توانایی ها و قابلیت های خود بیشتر پی برده ام و به شناخت خودم رسیده ام.
روزی که داشتید نقاشی میکشیدید همین نقاشی که حالا در جهان رتبه گرفته است را به یاد دارید؟
حسین: بله خوب یادم هست. من موضوع نقاشی و رنگ هایی که در آن به کار بردهبودم را خیلی دوست نداشتم و به مربیمان گفتم: خیلی بد کشیده ام؛ اما ایشان گفتند: نه حسین عالی است.
باورتان نمیشود همین حالا هم خیلی آن نقاشی را دوست ندارم.
امیر حسین: من چند هفته ای بود که داشتم روی نقاشی ام کار میکردم و آخرش هم کمی با عجله تمام شد.
بچه ها، نقاشی را به عنوان شغل آینده تان انتخاب خواهید کرد؟
حسین: من نقاشی را ادامه میدهم ولی به عنوان یک هنر، نه شغل. من دلم میخواهد دامپرور یا دامپزشک شوم.
امیر حسین: من هنوز نمیدانم چه شغلی را انتخاب خواهم کرد. بین چند شغلی که دوست دارم هنوز انتخاب جدی نداشتهام. ولی این را میدانم که نقاشی و طراحی در شغلهایی که دوست دارم تاثیر مستقیم دارد. مثلاً اگر بخواهم معماری بخوانم، نقاشی در آن نقش دارد یا اگر بخواهم هوا فضا بخوانم باز هم باید طراحی بلد باشم.
اگر یک روز قرار باشد با همهی بچههای جهان یک نقاشی گروهی بکشید چه موضوعی را انتخاب میکنید؟
حسین: من برداشت محصول کشاورزان را انتخاب میکنم؛ چون میدانم خیلی سختی میکشند تا محصول خوبی داشته باشند و فصل برداشت برای آنها بسیار مهم و شادیبخش است.
امیر حسین: من موضوع کمک به کودکان جهان را انتخاب می کنم.دلم می خواهد همهی بچه های جهان، خوشحال باشند.
زیباترین نقاشی که تا به حال کشیده اید چه بوده است؟
امیر حسین: من یک بار خانهی پدر بزرگم را نقاشی کردم؛ چون آنجا را خیلی دوست دارم. برای اینکه بتوانم نقاشی خوبی از خانهی پدر بزرگم بکشم چند بار به آنجا رفتم و با دقت همه چیز را دیدم.
حسین: از نظر خودم زیباترین نقاشی که کشیدم نقاشی یک گله گوسفند بود که گرگ به آنها حمله کرده بود.
سال ها بعد وقتی از کنار کانون می گذرید چه تصویری در ذهن شما روشن می شود؟
حسین: سال های بعد، من هر وقت از کنار کانون رد بشوم مطمئن هستم که نمی توانم داخل نیایم. حتماً وارد کانون می شوم و با عشق به همه جا نگاه می کنم. به جایی که قسمت مهمی از زندگی من بوده است.
امیر حسین: در ذهن من، یک آلبوم عکس شکل می گیرد که در هر صفحه اش پر از خاطره ها و روزهای قشنگ و به یاد ماندنی است.
خانم مربی نقاشی تان را در چند کلمه توصیف کنید ؟
امیر حسین: خوش رفتار، خوش اخلاق و با حوصله
حسین: مهربان و راستگو
جای چه سوالی در بین سوال های من خالی بود؟
حسین: یک تشکر حسابی از خانم احمدی که سال هاست برای ما زحمت می کشند و همهی مربیان کانون و هم چنین پدر ومادرم.
امیر حسین: حسین درست می گوید. من هم از مربی خوبم و همهی مربیان و کارکنان کانون تشکر می کنم. آنها همیشه برای ما بهترین دوست و همراه هستند. و پدر و مادرم که بهترین مشوق های من بوده اند.
من هم از شما پسرهای خوبم که صمیمانه در گفتگوی ما شرکت کردید سپاسگزارم و برای شما روزهایی زیبا و سرشار از موفقیت و پیروزی آرزو می کنم.
گفت و گو از شکوفه آقاکثیری
مربی فرهنگی
منبع:فصلنامه چارباغ کانون استان اصفهان