بانوی غزل ابرکوه

انتخاب سرکار خانم فریبا قیومی زاده به عنوان شاعر برگزیده در چهارمین کنگره بین‌المللی شعر توحیدی، بهانه خوبی شد تا با این مربی ادبی پر استعداد، سخت‌کوش و عاشق بیشتر آشنا شویم و از حال و هوای این همکار عزیز بیشتر با خبر شویم. سرکار خانم فریبا قیومی‌زاده، سلام؛ ممنونم که در گفتگو شرکت کردید، لطفا خودتان را برای مخاطبان این گفتگو بیشتر معرفی کنید، از خانواده‌تان و اینکه فرزند چندم هستید، آیا از خانواده شما هم شاعرانی بودند یا هستند، چند فرزند دارید، چه کتابی می‌خوانید و چه کتابی را توصیه می‌کنید تا دیگران بخوانند؟ خودتان و فرزندانتان عضو کانون بودید، چه خاطراتی از کانون دارید، با دیدن نشان مرغک چه حسی به شما دست می‌دهد و به نظر شما کانون چه قابلیت‌هایی دارد که کشف نشده؟ در چه سبک و قالبی شعر می‌سرایید و از چه شاعری بیشتر الهام می‌گیرید؟ آیا کتابی هم چاپ یا در دست چاپ دارید و از افتخارات کسب کرده بیشتر بگویید. 

به نام خداوند دل‌های زلال و عاشق

فریبا قیومی‌زاده هستم، متولد شهریور پنجاه و شش در شهر ابرکوه.
پدری دارم که از همان بدو تولد با شعر مرا همراه کرد و نامم را با این بیت انتخاب کرد:
عروس غنچه‌های یاس هستی
فریبا چون‌ گل گیلاس هستی
و هنوز هم برایم زمزمه می‌کند، که طبع شعر را از پدر دارم.
مادرم که سالهاست ساکن بهشت است، با شعر پروراندم.
جد مادری‌ام سید حسن رایگان معروف به آسدحسن پُست از شاعران معروف ابرکوه بوده است، هر چند در طنز و هزل بیشتر آثارش باقی مانده است.
خانواده‌ام از همان دوران ابتدایی که زبانم به شعر باز شد حامی من بودند اما شعر را از دوران دبیرستان و با آشنایی استاد عزیز مرحوم حسین بصیری به صورت جدی آغاز کردم.
فرزند اول خانواده هستم و دو خواهر و یک برادر در دنیای زیبای من همراهم هستند که آنها نیز طبع ادبی دارند.
سال هفتادو چهار با پسرعموی خود پیمان همدلی بستم و ثمره این پیمان، دو غزل ناب هست، سحر که در حال حاضر دانشجوی مامایی اصفهان و سینا که دانشجوی مهندسی مکانیک اصفهان هستند. 

مدرک تحصیلی‌ام فوق لیسانس ادبیات کودک و نوجوان است و از دل و جان به این رشته علاقه داشته و دارم.
اما از کانون خلوتکده امن و آرام این روزگار پر دغدغه بگویم.
با افتخار از کلاس پنجم عضو کانون بودم و هنوز لحظه‌های خوش آن روزگاران را به یاد می‌آورم.
کتاب "آینه" را انگار همین دیروز با عشق امانت گرفتم و تا مدتها برنگرداندم و جریمه هم دادم.
کتاب آینه را هنوز با عاشقانه ورق می‌زنم.
سال هفتاد و پنج کانون نیرو می‌پذیرفت با گروهی به یزد آمدم مرکز شماره یک یزد، ابتدا آزمون دادیم در آزمون اولیه پذیرفته شدم ماندم برای مصاحبه و کارهای عملی، دقیقا یادم هست کوچه باغی را از من خواستند  و من نقاشی کردم. کوچه باغی که برگ درخت انگور از دیوار ترک خورده‌اش سرک کشیده بود.
قصه خواندم، شعری از خودم خواندم و...
گفتند بروید خبر می‌دهیم ولی خبر آمد که ....
بماند.
اما قسمت این بود که آخر سر از کانون در بیاورم و به آنچه می‌خواستم برسم اما با پانزده سال فاصله.
از سال هشتاد و هشت به عنوان نیروی کمکی در طرح کانون مدرسه با مرکز فرهنگی، هنری شماره یک کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شهرستان ابرکوه همکاری داشتم تا بالاخره اول آذر نود، اولین قرارداد من با کانون بسته شد و تا اکنون که عاشقانه لحظه‌هایم را در این مرکز به عشق سر می‌کنم.
همه لحظه‌های کانون پر از خاطره هست.
خاطره‌های بسیار زیادی از کانون دارم و همیشه در گوشه ذهنم به این فکر می‌کنم که بالاخره خاطره‌های کانونی‌ام را کتاب خواهم کرد.
شیرین‌ترین خاطره‌ها بعد از کارگاه‌هایی که با اعضا دارم دوره‌های آموزشی بسیار نابی هست که از آنها بسیار آموخته‌ام.

اولین کتاب من در حوزه بزرگسال با نام"قبله‌ای برای باران" هست که انتشارات سبز بهار چاپ کرده است و شامل اشعار آیینی، مذهبی، دفاع مقدس و ملی میهنی من هست، دو کتاب گردآوری هم دارم. 

بنده پانزده سال است مسئول انجمن شعر و ادب ابرکوه هستم و مجری برگزاری بزرگترین رویداد ادبی استان یزد، یعنی کنگره سراسری شعر کویر که تاکنون نه دوره آن برگزار شده است. 
کتاب"هفت آسمان کویر" مجموعه اشعار شاعران برگزیده هفت دوره از این کنگره می‌باشد و همچنین یک کتاب از مجموعه گردآوری اشعار شاعران انجمن شعر و ادب ابرکوه دارم.
در حوزه کودک اولین کتاب من"خوش سفر" و دومین کتاب من"در آسمانم"  می‌باشد.
در حال حاضر یک مجموعه غزل عاشقانه با نام مادرانه‌ای برای غزل در دست چاپ دارم که انتشارات سوره مهر انجام می‌دهد.
تعدادی مقاله هم در حوزه کودک به چاپ رسیده دارم.
نشان مرغک کانون حس پروازی آرام و بی دغدغه را برای من دارد.
پروازی در آسمان دانایی.
پروازی بالاتر از آسمان حتی.
بیشتر شعر می‌خوانم. کتاب شعر برایم از هر تفریحی لذت‌بخش‌تر است. شاید باورکردنی نباشد، اما با تلویزیون اصلا رابطه خوبی ندارم و حتی فضای مجازی.
اما از خواندن سیر نمی‌شوم. 
این روزها مجموعه شعر نوجوان کانون را بارها می‌خوانم.
حافظ و سعدی شاعرانی هستند که نباید فراموششان کنم، چون من روزگاری فقط یک حافظ داشتم که برایم ارزشمندترین چیزها بود و فکر می‌کردم اگر یک روز بتوانم مثل یکی از غزل‌های حافظ را بنویسم آن روز شاعر شده‌ام، اما هنوز شاعر نشده‌ام.
من شعر را از کلام و نگاه استاد عزیزم مرحوم حاج حسین بصیری دارم. همیشه و همه‌جا گفته‌ام و حتی کتاب اولم را به ایشان تقدیم کرده‌ام و هزاران حیف که این روزها ندارمشان.
همسرم شعرهایم را همیشه عاشقانه گوش داده است همیشه همراه من بوده و هست. بیشتر از آنچه که فکر کنید. روزهایی که به خاطر شعر نبودم و او بار زندگی و فرزندان را به تنهایی به دوش کشید. روزهایی که حتی خانه‌امان پاتوق برگزاری شب شعر بود و البته هنوز هست.
و ایمان دارم او از من شاعرتر است چون عاشقانه‌تر از من در این مسیر قدم بر می‌دارد.
کانون تعریف و تمجید نمی‌خواهد. کانون رسالتش، تعریفش، خصوصیاتش و همه آنچه هست در اسمش نمایان است. پرورش فکر، زادگاه خلاقیت، آزادی فکر و عمل، راحتی خیال و... اصلا همه آنچه یک کودک و نوجوان می‌خواهد و در فضای خارج از کانون نمی‌یابد.
کانون برای من مربی ادبی که محیطی به دور از حاشیه می‌خواهم تا وارد دنیای پاک کودکان شوم، امن‌ترین جای جهان است.
فرزندانم عضو کانون بودند و به آن افتخار کرده و می‌کنیم.
سبک اشعار من کلاسیک هست و بیشتر با غزل مانوس هستم.
آنقدر که استاد عزیزم، حاج احمد امیدی همیشه مرا بانوی غزل ابرکوه می‌خواند.
غزل شیرین‌ترین اتفاق دنیای شاعری من است.
کانون باید حال خوشش را بتواند منتشر کند. کانون این قابلیت را دارد که بازوی پرتوان آموزش و پرورش باشد در قسمت پرورش.
البته نه کمرنگ، بلکه اساسی و تمام قد.
اگر به عقب برگردم همین مسیر را خواهم آمد.
ذره‌ای از موقعیت کنونی خودم پشیمان نیستم. فقط اگر امکانش فراهم می‌شد سال هفتاد و پنج را جوری رقم می‌زدم که همان سال به کانون بیایم و فاصله پانزده سال را با حسرت سر نکنم.
شدیدا به کودکان و نوجوانانی که قصد دارند شاعر بشوند توصیه می‌کنم بخوانید، بخوانید، بخوانید و بنویسید.
شعار همیشگی من در محافل شعر همین است. خواندن، خواندن، نوشتن. البته خواندن هدفمند.
به نظر من کتابها همه خوبند و ارزش خواندن دارند.
در حوزه آموزش شعر کتاب "روزنه" از محمد کاظم کاظمی به نظرم بهترین و تقریبا جامع‌ترین منبع آموزشی شعر است که برای نوجوانان قابل درک می‌باشد.
این سالها مجموعه شعر نوجوان کانون بسیار عالی عملکرده است. کتاب‌هایی با سبک‌ها و قالب‌های متنوع و جذاب و ارزشمند.
نوجوانان حتما از این مجموعه‌ها استفاده کنند که بسیار به آنها کمک خواهد کرد.
فرزندانم هم طبع ادبی دارند.
دخترم جدی‌تر دنبال می‌کند. دخترم گرایش داستان‌نویسی بهتری دارد. الحمدلله در بسیاری از مسابقات و جشنواره‌های کانونی و غیر کانونی صاحب رتبه و مقام است.
من در بیش از دویست المپیاد، مسابقه، جشنواره و کنگره استانی، کشوری و بین المللی حائز رتبه و مقام شده‌ام. 
که همگی جزء افتخارات من هست.
با شعر و غزل زنده یاد حسین منزوی بسیار مانوسم و بسیار می‌آموزم.
در رشته داستان کوتاه هم گه‌گاه مرتکب نوشتن شده‌ام و چند مقام هم در داستان دارم، اما خُب بیشتر شعر را مقدم می‌دانم.
در زمینه بازآفرینی قصه هم کار کردم و چندین قصه از افسانه‌های قدیمی بومی شهرم را بازآفرینی و قصه‌گویی کرده‌ام که در جشنواره‌های کانونی در بخش قصه‌گویی هم مقام‌هایی دارم.

ما هم مفتخریم از داشتن گنجینه‌های ارزشمندی همچون شما و از اینکه در گفتگو شرکت کردید صمیمانه سپاسگزاریم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 2 =