دوست دارم تا زمانی که نفس می‌کشم، با عشق قصه بگویم

آتوسا معصوم‌زاده، قصه‌گو از احساس خود به قصه‌گویی گفت: دوست دارم تا زمانی که هستم و نفس می‌کشم مانند هم‌اکنون با عشق قصه بگویم. قصه‌گویی رویای بلندی است و من به این رویا دست یافتم.

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ، گفتگویی داشته با آتوسا معصوم‌زاده؛ مربی فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان تهران. این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، آتوسا معصوم‌زاده قصه‌گویی است که سال‌هاست عاشقانه در این حرفه فعالیت می‌کند؛ پس او را سوژه بعدی «قصه‌گویان ایرانی» در نظر گرفتیم و به مناسبت برگزاری بیست‌وپنجمین دوره جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی که به روزهای پایانی خود نزدیک می‌شود، با او گفت‌گویی کرده و پیگیر تجربیات و خاطراتش در این حوزه شدیم. این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

- کمی درباره فعالیت‌های این چند سال‌تان برایمان بگویید.

من به مدت ۱۸ سال است که با کانون پرروش فکری کودکان و نوجوانان همکاری دارم. ۱۱ سال مربی مسئول مرکز و چند سال مربی فرهنگی بودم. اکنون هم در پست مربی فرهنگی در کانون فعالیت می‌کنم. علاقه بسیار زیادی به قصه‌گویی دارم و امسال هم در جشنواره قصه‌گویی از منتخبان و شایستگان تجلیل بودم.

- از چه سالی وارد کار قصه‌گویی شدید؟ انگیزه‌تان برای فعالیت در این حوزه چه بود؟

من از سال ۱۳۸۵ قصه‌گویی را آغاز کردم. خدا را شکر در این زمینه هم موفق بوده‌ام؛ زیرا با انگیزه زیادی این کار را شروع کردم. از همان ابتدا هم در مسابقات قصه‌گویی برگزیده درون مرکزی، استانی و… شدم. من با عشق قصه‌گویی می‌کنم و این فعالیت را با عشق در وجودم پرورش داده‌ام.

- قصه‌هایتان را خودتان می‌نویسید؟ چطور سوژه‌ها شکل می‌گیرند؟

هر قصه‌ای که گفته‌ام همه از کتاب‌های کانون بوده است؛ اما همه قصه‌ها را به نوعی خودم بازنویسی می‌کنم. سعی می‌کنم به داستان‌ها پایان خوب بدهم. تمام داستان‌های من طراحی، کارگردانی و ورود خاصی دارند. من در بازنویسی، شخصیت‌های قصه را پرورش می‌دهم و سعی می‌کنم با آن‌ها هم‌ذات‌پنداری داشته باشم. سعی می‌کنم در قصه‌هایم از حدیث، ضرب‌المثل و… استفاده کنم و حتماً دوست دارم پیامدهای منفی را نشان دهم و پیامدهای مثبت را نیز برای بچه‌ها پررنگ کنم. این موضوع برایم مهم است که قصه‌هایم دارای پیام اخلاقی باشند. دوست دارم قصه‌ها مال خودم و ذاتی باشند و در این زمینه با قصه‌ها و شخصیت‌های قصه هم‌ذات‌پنداری می‌کنم.

- در قصه‌گویی بیشتر چه داستان‌هایی را انتخاب می‌کنید و برای تأثیرگذاری بیشتر در اجرا چه نکاتی را رعایت می‌کنید؟

من همه قصه‌ها را خیلی دوست دارم مخصوصاً قصه‌های عامیانه و داستان‌های کهن را. همچنین علاقه زیادی به داستان‌های طنز دارم و اجرای آن‌ها را هم خیلی دوست دارم. من جادوی کلام و سکوت را در قصه‌گویی آموخته‌ام و در کارم به آن پرداخته‌ام. در انتخاب قصه سعی می‌کنم متنی را انتخاب کنم که مناسب با گروه سنی خاصی باشد. به‌طور مثال از مثنوی معنوی داستانی انتخاب می‌کنم برای نوجوانان و برای گروه سنی کودکان نیز داستان‌های تخیلی را مناسب می‌بینم و برایشان اجرا می‌کنم. همیشه در قصه‌ها سعی می‌کنم به طریقی اول قصه را به آخر قصه ربط دهم و سعی می‌کنم مشارکت مخاطبان را داشته باشم.

- در این مسیر قصه‌گویان دیگری هم پرورش داده‌اید؟

بله در تابستان یا در سال‌های گذشته برای بچه‌ها کارگاه‌های قصه‌گویی برگزار می‌کردم و آن‌ها هم از این موضوع بسیار استقبال می‌کردند.

- آیا برنامه‌ای برای تألیف کتاب تجربه‌محور از سال‌های فعالیت‌تان در حوزه قصه‌گویی دارید؟

به تألیف کتاب بسیار علاقه‌مند هستم؛ اما به دلیل کمبود وقت هنوز این شرایط مهیا نشده است.

- آیا کتاب‌های نظری درباره مهارت قصه‌گویی به حد نیاز در بازار کتاب وجود دارد؟

تاکنون نشده است که بخواهم قصه بگویم و منبعی در اختیارم نباشد و خدا را شکر کانون همه کتاب‌ها را در اختیارمان قرار می‌دهد.

- به جز کانون در چه مکان‌ها و نهادهای دیگری قصه‌گویی می‌کنید؟

من در مدارس یا ادارات دیگر هم در مراسم‌های مختلف قصه‌گویی کرده‌ام و بیشترین تعاملم با مدارس بوده است.

- به طور کل، قصه و قصه‌گویی چرا هنوز مهم و اثرگذار است؟ چرا قصه‌ها تاریخ انقضا ندارند؟

قصه‌ها با توجه به مهم‌بودن و تأثیرگذاری در زندگی و حس آرامشی که به مخاطب می‌دهند، پایدار شده‌اند و همواره ماندگار می‌مانند؛ زیرا قصه‌ها نسل به نسل رشد کرده و هدفمند بوده‌اند.

- اولین قصه‌ای را که اجرا کردید به یاد دارید؟

اولین قصه‌ای که گفتم از کانون بود و فکر می‌کنم قصه «گلی» بود.

- خودتان فرزندی دارید؟ برای آن‌ها هم در خانه قصه می‌گویید؟

بله، من فرزند دارم. قصه خیلی در آرامش بچه‌ها تأثیر دارد و من هم هر شب برای بچه‌هایم قصه می‌گویم.

- تا به حال پیش آمده به دلیل اینکه شغل‌تان قصه‌گویی است، از گفتن قصه در خانه برای بچه‌هایتان خسته شوید و حوصله این کار را نداشته باشید؟

نه، هرگز این اتفاق رخ نداده است؛ زیرا من عاشق قصه و قصه‌گویی هستم. در طول روز زمانی که بچه‌ها می‌خواهند از خواب بیدار شوند یا زمانی که از مدرسه به خانه می‌آیند، سعی می‌کنم قصه یا خاطرات گذشته را برایشان تعریف کنم و آن‌ها هم از این کار لذت می‌برند.

- به نظر شما قصه‌گویی چه توانایی و استعدادهایی را در وجود افراد تقویت می‌کند؟

به نظر من قصه‌گویی یک هنر ذاتی است و کسانی که دوست دارند می‌توانند این حرفه را به صورت اکتسابی بیاموزند. قصه‌گویی به افراد جرأت و شجاعت می‌دهد و باعث می‌شود که خوب صحبت کنید، ترس از گفت‌وگو نداشته باشید و با دیگران به راحتی ارتباط برقرار کنید. قصه‌گویی استرس را از بین می‌برد، اعتمادبه‌نفس را زیاد می‌کند و کلی توانایی خوب دیگر را در افراد تقویت می‌کند. دوست دارم یک روز به جایی برسم که بیشتر از الان قصه‌ها را ترویج کنم.

- دوست دارید در حوزه قصه‌گویی به چه جایگاهی برسید؟ چشم‌اندازی برای خودتان متصور هستید؟

دوست دارم تا زمانی که هستم و نفس می‌کشم مانند هم‌اکنون با عشق قصه بگویم. قصه‌گویی رویای بلندی است و من به این رویا دست یافتم. این حس باورپذیری در وجودم به قصه‌گویی ایجاد شد و همین که می‌توانم هنرمندانه قصه بگویم، برایم کافی است. تا همینجا هم نردبان ترقی را طی کرده‌ام. از اینجا به بعد هم هرآنچه که خداوند بخواهد، همان می‌شود.

- فکر کنید سال ۱۴۴۲ است و شما مادربزرگ هستید. اگر بخواهید یک قصه از زمان اکنون برای نوه‌هایتان در آن زمان بگویید، کدام قصه‌تان را دوباره روایت می‌کنید؟

قصه «کوه اسرارآمیز» را تعریف می‌کنم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 2 =