شب، چادر سیاهش را بر گنبد نیلی فام افلاک گسترده و اربعین، با گامهای استوارش، به مهمانی دلهای بیقرار قدم میگذارد. سال، هزار و چهارصد و چهار هجری شمسی و زمین، بیتالاحزانِ عشاقالحسین (ع). بینالحرمین، قبلهگاه دلهای شکسته، در سکوتی پر از فریاد، مهیای استقبال از شب اندوه است.
آه، ای بینالحرمین! چه رازی در خاک تو نهفته است که هر قدم در آن، قصهای از عشق و جنون را روایت میکند؟
در این شب غریب، گویی تمام کائنات، رخت عزا بر تن کردهاند.
نسیم، نوحهخوانِ غمهای زینب (س) است و فرات، اشکی روان بر مظلومیت حسین (ع).
زائران، فوج فوج، چون پروانگانی بیقرار، گرد شمع حرم، طواف میکنند.
هر کدام، قصهای در دل دارند و اشکی در چشم. نجواهایشان، مرهمی بر زخمهای کهنه است و ذکر حسین (ع)، اکسیر جانهای خسته.
شب، در سیاهی خود، غمهای عالم را پنهان کرده است.
گویی زمین و آسمان، در مصیبتی مشترک، به سوگ نشستهاند. دلها، چون خیمههای سوخته، در آتش غم میسوزند و چشمها، چون باران پاییزی، اشک میریزند.
آه، ای امام زمان (عج)! امشب، قلب شما، بیتالحزانِ کدام غم است؟
در این شب اندوه، چشمان شما، به کدامین کربلا خیره مانده است؟
یابنالحسن! در این شب غربت، ما، سربازانِ بیسلاحِ شما، در بینالحرمین، تجدید بیعت میکنیم و پیمان میبندیم که تا آخرین نفس، بر عهد خود با حسین (ع) استوار بمانیم.
امشب، شب استغاثه است. شب توسل به دستان بریدهی عباس (ع). شب ناله در فراق حسین (ع). شب زیارتِ دلهای شکسته. شب اربعین است و دلها، در بینالحرمین، به پرواز درآمدهاند.
امشب، شبِ اندوه است، اما امیدی در دلها زبانه میکشد. امیدی به ظهور منجی، به انتقام خون حسین (ع). امیدی به فردایی روشن، که در آن، پرچم عدل و داد، بر فراز جهان به اهتزاز درآید.
یا حسین! امشب، در بینالحرمین، با دلی شکسته و امیدی سرشار، به شما متوسل میشویم و از شما میخواهیم که ما را در زمرهی یاران واقعی امام زمان (عج) قرار دهید.
نویسنده : سیدعزت ا... موسوی نسب