کد خبر: 269904
تاریخ انتشار: ۱۸ تیر ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۰
تئاتر فراگیر را فراگیر کنید

این روزها سومین نمایش فراگیر کانون به روی صحنه رفته است، «پرنده و فیل» نمایشی آهنگین است از گروه «بچه‌های باران» شهر مشهد. این گروه که از 10 سال ‍پیش فعالیت خود را به همت حمید کیانیان آغاز کرده است، به یاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان این روزها در شهر تهران حضور دارد تا در سالنی حرفه‌ای اثر خود را به روی صحنه ببرد.

«پرنده و فیل» پنج سال است با حضور جوانان و نوجوان‌هایی که دچار کم‌توانی‌ جسمی هستند به شیوه‌های مختلف تمرین و اجرا شده است. داستان این نمایش درباره‌ی پرنده‌ی کوچکی است که با حمله‌ی فیل، فرزندان خود را از دست می‌دهد، حالا او باید دنبال راهی برای شکست فیل بگردد. با حمید کیانیان درباره‌ی گروهش و قدم‌هایی که کانون ‍پرورش فکری کودکان و نوجوانان می‌تواند در راه ترویج تئاتر کودکان و نوجوانان دارای نیازهای ویژه بردارد گپی زده‌ایم.
گروه بچه‌های باران چه‌طور فعالیت خود در زمینه‌ی هنرهای نمایشی را آغاز کرد؟
این گروه 10 سال قبل شکل گرفت و از همان ابتدا با حضور 11 نفر تمرین نمایش را آغاز کردیم. در ابتدا تلاش کردیم با یکی از آسایشگاه‌ها همکاری کنیم اما موفق نشدیم. بالاخره بعد از یک سال و نیم تلاش توانستیم از سوی یک موسسه گروه تئاتر را شکل بدهیم، با این حال باز هم به بن‌بست خوردیم.
چرا؟
چون به ما اعلام شد این گروه بازگشت مالی ندارد. در این زمان اما هم اعضای گروه به توانایی‌های خودشان پی برده بودند و هم خانواده‌ها راغب به ادامه‌ی فعالیت بودند. پس از آن تصمیم گرفتیم با فروش بلیت و اجرای مداوم، هزینه‌های گروه را تامین کنیم.
در واقع شما در حال استفاده از تئاتر درمانی هستید، قطعا این شیوه ثمره‌هایی برای اعضای گروه داشته که تا به الان به فعالیت ادامه داده‌اید؟
بله. در واقع ما سعی می‌کنیم اعتماد به نفس و عزت نفس را به اعضا بازگردانیم و توانمندی آن‌ها را جلوی روی‌شان بگذاریم. متاسفانه نگاه جامعه و آن‌چه که خود این افراد به باور آن رسیده‌اند این است که آن‌ها معلول‌اند. آن‌ها برای خود جنسیت قایل نیستند و انسان بودن برای آن‌ها در درجه‌ی آخر باورهایشان قرار گرفته است. در قدم اول ما سعی داریم انسان بودن و جنسیت را به آن‌ها بیاموزیم و در نهایت به آن‌ها یاد بدهیم که هر کسی دچار محدودیت‌هایی است، همان‌طور که خود من هم محدودیت‌هایی دارم و هر انسان دیگری بر روی کره‌ی خاکی.
و این اتفاق افتاد؟
زیاد. با همین سبک کاری که انجام دادیم آقایی که 42 سال روی ویلچر بود، راه رفتن را شروع کرد و بعد هم ویلچر را کنار گذاشت.
دختری داشتیم که یک دست داشت و 11 سال خانه‌نشین بود، اما حالا پرتاب دیسک کار می‌کند و در گروه فعلی دختری هست که از خانه بیرون نمی‌آمد اما بعد توانست رابطه‌های اجتماعی را آغاز کند و بعد ازدواج کرد.
چنین شیوه‌ای باعث شد عده‌ی زیادی از یک انسان مصرف کننده به یک فرد تولید کننده تبدیل شوند. آن‌ها کار می‌کنند و تا جایی جامعه را رهبری و در واقع برای آن فرهنگ‌سازی می‌کنند.
کار دشواری بود؟
نه. تنها مشکل متفاوت بودن شیوه است که به شخصه تجربه‌اش را داشتم. پیش‌تر با زندانی‌ها و بزه‌کارها کار کرده بودم. از طرفی ما در جامعه افرادی داریم که از لحاظ روانی از این کم توانان جسمی عقب‌تر هستند حتی به نظر من کار کردن با این گروه راحت‌تر هم هست؛ چرا که وقتی توانایی را در خود ببینند نیروهای نهفته‌شان شکوفا می‌شود. ما با دشواری‌های دیگری روبرو هستیم.
چه دشواری‌هایی؟
سال قبل در جشنواره همدان شرکت کردیم. به گفته بازبین‌ها کار پذیرفته شد اما در پایان اجازه ورود پیدا نکردیم. دلیل اصلی هیات انتخاب این بود که معتقد بودند کار باید در جشنواره تئاتر معلولان اجرا شود. می‌خواهم بگویم این نوع نگاه نشان می‌دهد که متاسفانه در سطح مدیریتی هم نگاه بالا به پایین به این بچه‌ها وجود دارد. در صورتی که تئاتر در جهان زبان بین‌المللی است و همبستگی ایجاد می‌کند. ما طی این سال‌ها نه هزینه‌ای خواسته‌ایم، نه جایزه درخواست کرده‌ایم. تنها نیاز ما حضور در جمع‌های گسترده‌تر و دیده شدن است.
ببینید شما خودتان نمایش را دیدید و شاهد حضور مردم و استقبالشان بودید. ما باید در سطح جامعه حاضر و دیده شویم. تا حضور در جامعه نداشته باشیم، کسی درد این گروه را نمی‌فهمد.
تئاتر بهترین وسیله‌ی حضور است، هم هنرآفرین است، هم ارتباط برقرار می‌کند. تئاتر معجزه‌گر است و در حین این‌که برای خود این بچه‌ها درمان‌گر است، برای تماشاچی‌ها هم درمان‌گر است چرا که سبب تغییر نگاه آن‌ها می‌شود و نگاه ترحم‌آمیز آن‌ها را به احترام تبدیل می‌کند.
فکر می‌کنید واقعا این اتفاق رخ می‌دهد؟
قطعا. 70 درصد افرادی که در آسایشگاه‌ها هستند، قابل بازگشت به جامعه‌اند اما متاسفانه شبیه به ویترین شده‌اند. والدین دست بچه را می‌گیرند و به آسایشگاه‌ها می‌برند تا شکر منفی به جا بیاورند. متاسفانه والدین از معلولان به عنوان وسیله‌ی تربیت فرزند استفاده می‌کنند. کودک چیزی را طلب می‌کند، والدین یک معلول را به او نشان می‌دهند و از او می‌خواهند به خاطر دارایی‌هایش خدا را شکر کند و چیز دیگری نخواهد.
بگذارید مثال واضح‌تری بزنم. بخشی از اعضای گروه ما که به نمایش علاقه ندارند صنایع دستی تولید می‌کنند و می‌فروشند. یک بار سه نفر از آن‌ها که یکی‌شان روی ویلچر می‌نشیند، دیگری عصا به دست می‌گیرد و آن یکی به بیماری سی پی مبتلاست در حال فروش اجناس خود در یک بازارچه بودند که خانمی سر می‌رسد و می‌گوید شما که معلول نیستید، شما خیلی هم خوشحال و سرحال هستید. بعد آن خانم از خرید امتناع می‌کند، چون توقع دارد فرد کم توان در بستر بیماری باشد. این در حالی است که اتفاقا بچه‌هایی شبیه به اعضای گروه ما نیاز به دیده شدن و حمایت دارند.
برگردیم به خود این نمایش. چند وقت است آن را اجرا می‌کنید؟
این نمایش سه بار تغییر کرده است. همان‌طور که دیدید این نمایش داستان توانمندی است و بازی‌گرها را به توانمندی می‌رساند. بعد از آن که آن‌ها از گروه جدا شدند ما اعضای جدیدی در گروه داریم و بازی‌گرهای جدیدی را جذب می‌کنیم. در واقع آن‌ها محدودیت‌هایشان را در خود از بین می‌برند و به سبب این نمایش دنبال دنیای بزرگتر می‌روند.
می‌خواهم بدانم با خروج بازیگران از گروه دچار مشکل با بازیگران جدید نمی‌شوید؟ در هر حال هر نقش نیازمند توانایی‌های خاص است.
نه. در واقع آن تفاوتی که در شیوه درباره‌اش صحبت کردم همین جاست. ما نقش‌ها را بر اساس شخصیت بچه‌ها می‌چینیم. یکی از بچه‌ها ضعف عضلانی دارند و می‌افتد، به همین دلیل شخصیتی برای او انتخاب می‌شود که از پس آن بربیاد و ضمن این‌که برای مخاطب هم جذاب باشد. و در واقع زایش بازیگری را با تطبیق نقش با آن‌ها درست کنیم.
با این نوع نگاه گمان می‌کنید کانون در چه بخش‌هایی بتواند در این زمینه فعالیت‌های گسترده‌تری را آغاز کند؟
به نظرم این اتفاقی که الان افتاده عالی است. کانون به بچه‌ها فرصت دیده شدن داده است. اما نباید فراموش کنیم که ایران فقط تهران نیست. افراد کم توان نیاز به امکانات دارند و بس. این‌که چنین گروه‌هایی بتوانند در شهرهای دیگر هم اجرا داشته باشند و فرهنگی را که مد نظر ماست گسترش دهند سبب می‌شود تا تئاتر فراگیر، فراگیر شود. حتی این گروه‌های تئاتر می‌توانند مانند دیگر گروه‌ها درآمدزایی هم برای کانون داشته باشند.
منظور من این است که گروهی مثل ما شاید امکاناتی داشته باشد تا بتواند در سالن‌هایی نمایش اجرا کند، اما گروه‌های زیادی وجود دارند که نیازمند حمایت‌اند و از سال قبل، کانون این حرکت را آغاز کرده است. هدف آن هم مشخص است. کانون با بچه‌ها سر و کار دارد و از الان باید آن‌ها یاد بگیرند به کم توانایان چه‌طور نگاه کنند و چه برخوردی با آن‌ها داشته باشند، با این حال محدود شدن این اتفاق به تهران سبب می‌شود قشر زیادی از بچه‌ها با این موضوع آشنا نشوند.
در این شیوه از اطلاع‌رسانی چه گام‌های دیگری می‌توان برداشت؟
به نظرم تریلی سیار کانون مورد مناسبی است. اجرای تئاتر فراگیر به این شیوه و سفر به جاهایی که معلولان در آن حضور دارند، از جمله روستاها سبب می‌شود تا این بچه‌ها بدانند که چه توانمندی‌هایی می‌توانند داشته باشند.
نمی‌دانم در جریان هستید یا خیر، کانون در استان‌های مختلف ایران هم مراکز فراگیر تاسیس کرده است، برای آن‌ها چه برنامه‌ریزی‌ای می‌توان داشت؟
به نظرم خوب است لوح فشرده تئاترهای اجرا شده در اختیار مربیان آن‌ها قرار بگیرد و الگوسازی داشته باشیم. وقتی این بچه‌ها ببینند که قادرند نمایش‌های حرفه‌ای اجرا کنند قطعا در تصمیم‌های خود و شکوفا کردن توانمندی‌هایشان بهتر عمل خواهند کرد.
گفت‌و‌گو از تهمینه حدادی