گرافیک کتاب کودک، حاصل کار گروهی است

رییس انجمن تصویرگران کتاب کودک و نوجوان تاکید دارد که باید عدم کیفیت کار گروهی و ظرافت‌های ساختارگرایانه در کتاب‌سازی برای کودکان و نوجوانان را جدی بگیریم.

کیانوش غریب‌پور، داور بخش گرافیک و تصویرسازی هفدهمین جشنواره‌ی کتاب کودک و نوجوان کانون، با اشاره به آسیب‌ها و نیازهای این عرصه، بر ضرورت کار گروهی در این حوزه تاکید کرده و می‌گوید: در همه‌جای صنعت نشر دنیا، طراحی ساختمان کتاب کودک بر عهده‌ی تصویرگر و مدیر هنری است. طراحی گرافیک در این کتاب‌ها، نقش زیرپوستی و درون‌گرایانه دارد و کم‌تر به خودنمایی طراح منجر می‌شود. یعنی تصویرگر باید با یک استوری‌برد گویا، نقشه‌ی ساختمان کتاب را طراحی کند و به تایید مدیر هنری برساند. در این مرحله باید ترتیب تصویرها بر اساس خط روایت و تقطیع دقیق داستان مشخص باشد، به علاوه باید جای نوشته‌ها هم به‌دقت و به کفایت پیش‌بینی شده باشد.
او می‌گوید که متاسفانه تصویرگران ما به این نکته توجه ندارند، چون مدیر هنری بالای سرشان نیست که این مسیر را مراقبت کند: تصویرگران معمولا به سختی حاضر می‌شوند اتود کنند و استوری‌برد طراحی کنند. هرچه هم که تصویرگر، شناخته‌شده‌تر باشد، بیشتر از این روند دوری می‌کند.
بر اساس گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بین‌الملل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، این تصویرگر کتاب‌های کودکان می‌گوید: من در مقام مدیرهنری، دیده‌ام که به بعضی از دوستان حرفه‌ای برمی‌خورد که کاری را ابتدا اتود کنند یا استوری‌برد بسازند. در نتیجه طراح گرافیک اغلب با مجموعه‌ای از تصاویر مواجه است که به‌خودی خود کامل است و جایی برای نوشته ندارد. این‌جاست که طراح گرافیک ناچار می‌شود کتاب را جراحی کند و برای این‌که این نقش، کم‌رنگ و بی‌اهمیت نباشد، همه‌جا رد پای خودش را هم می‌گذارد که به چشم بیاید و دیده شود.
او در پاسخ به این سوال که فاصله‌ی کیفیت بصری کتاب ایران با استانداردهای جهانی را چه‌قدر می‌داند می‌گوید: معتقدم که در کیفیت تولید و به‌کارگیری مهارت‌های ابزاری، رشد قابل توجهی داشته‌ایم، اما در کیفیت کار گروهی و آن‌چه به ظرافت‌های ساختارگرایانه در کتاب‌سازی برای کودکان مربوط می‌شود، موفق نیستیم. البته این روزها، همه داریم متوجه این خطاها می‌شویم و با سرعتی که مختص ما ایرانی‌هاست، آرام آرام داریم از فرعی‌ها، وارد جاده‌ی اصلی کتاب کودک می‌شویم.
غریب‌پور اشاره‌ای به کتاب‌سازی در جهان دارد: در سال‌های اخیر به مفاهیم و مولفه‌های کتاب‌سازی (Book design) بیشتر پرداخته شده. موضوع ساخت و پرداخت کتاب کودک و نوجوان (که من ترجیح می‌دهم بیش‌تر کتاب کودک را به‌کار ببرم) برای هنرمندان تصویرگر و طراحان گرافیک بسیار جدی شده و هنرمندان متوجه شده‌اند که فرایند کتاب‌سازی، بدون گذشتن از مسیر دیزاین هوشمندانه نتیجه‌بخش نیست. ناشران هم به تدریج به این مسیر تن داده‌اند و سرمایه‌گذاری زمانی و مادی بیشتری بر روی طراحی و تولید کتاب کرده‌اند. با این وجود از نظر پدیده‌شناسی، این گرایش، مقداری به رفتارهای خودنمایانه و افراطی مبتلاست و باید بعد از فروکش کردن هیجان‌های ناشی از آن، به حد متعادلش برگردیم.
او درباره‌ی نبود روحیه‌ی کار تیمی در فرآیند تولید کتاب می‌گوید: به‌نظر می‌رسد که تا به‌حال و در نبود یک روحیه‌ی کار تیمی، هر کسی به زعم خودش و برای نمایان‌کردن توانایی‌های خودش، به تنهایی عمل کرده‌ است. یعنی تصویرگر، بدون این‌که به دیزاین نهایی کتاب توجه کند، در پی ساختن تابلوهای دیدنی است، طراح گرافیک بدون توجه به ماهیت کتاب کودک، در پی تصرف مساحت کاغذ به‌نفع خودنمایی شخصی است و ناشر هم، سازمان داخلی‌اش را برای کار گروهی، شکل نداده است. این‌که هر طرف، بی‌خبر و بی‌توجه به طرف دیگر کار خودش را بکند، در نهایت کتابی پدید می‌آورد که محل زورآزمایی هنرمندان است و این، به مراتب و بیش‌ از همیشه، کتاب را از مخاطب دور می‌کند.
مدیر هنری انتشارت افق به اصالت کیفیت در بهبود فروش کتاب اشاره می‌کند. او معتقد است تا زمانی که محتوا از استاندارد برخوردار نباشد تصویرگری و گرافیک نمی‌تواند کمک چندانی در بالابردن کیفیت یک اثر داشته باشد: کتاب یک محصول فرهنگی است و هرچه مرغوب‌تر باشد، خواستنی‌تر است. با این وجود این کیفیت باید اصالت داشته باشد. در درجه‌ی اول محتوای کار قرارداد؛ شما هرچه برای کتابی که ارزش‌های محتوایی ندارد تصویرگری و طراحی گرافیک عالی بسازید در نهایت بزک کردن است و شکست می‌خورد. مرحله‌ی دوم تصویرگری است که سرمایه‌ی اصلی کتاب است. یعنی همه‌ی دستمایه‌ی تصویری کتاب، حتی طراحی گرافیک آن، متأثر از کیفیت این قسمت است.
این گرافیست درباره‌ی لایه‌ی بعدی کتاب کودک، از طراحی گرافیک نام می‌برد که باید بسیار هوشمندانه، متناسب با جنس تصویرگری و مناسب برای محتوای کتاب تنظیم شده باشد؛ در نهایت هم تولید کتاب است که باید در انتخاب مواد، در روش‌های تولید و در پرداخت‌های نهایی، بالاترین حد کیفیت ممکن را تأمین کند.
او معتقد است تمام این عناصر در نهایت به یک اندازه مهم هستند و در هر مرحله هنرمند بایستی به کیفیت کار خود بیندیشد تا منجر به نابودی کیفیت سایر قسمت‌های یک اثر فرهنگی نشود: در هر یک از مراحل، می‌توان کیفیت مراحل قبل را به باد داد؛ تصویرگری می‌تواند محتوا را نابود کند، گرافیک می‌تواند تصویرگری را از بین ببرد، چاپ و مواد مصرفی می‌تواند همه‌ی رشته‌های بافته‌ی قبل را پنبه کند و از نظر من، صحافی (که در ایران خیلی عقب‌‌مانده‌تر از همه‌ی مراحل تولید است) می‌تواند کتاب را به باد بدهد. همین است که خانواده‌ها اول کتاب‌های اوریجینال خارجی را ترجیح می‌دهند، بعد کتاب‌های ترجمه را، و در مقام سوم سراغ کتاب‌های تألیفی می‌روند.